📢 «بیرون از گذشته، میان ایوان» راوی نشسته است!. راوی زنی ست که به شیوه‌ی اول شخص، قصه می‌گوید

📢"بیرون از گذشته، میان ایوان" راوی نشسته است!
@matikandastan

زهرا نیازی: داستان "بیرون از گذشته میان ایوان" داستان فرم است، فرمی تازه. راوی زنی ست که به شیوه ی اول شخص، قصه می گوید. او در آپارتمانی نو ساز که قبلا خانه ی آقاجون و دو هوواش بوده زندگی می کند. شغلش نویسندگی ست و با شخصیتی به نام پری دوست است، دوستی که انگار خود راوی است. او با شخصیت هایی که خلق کرده زندگی می کند. خاتون، عزیز، خورشید، ثریا، سوگل، شخصیت هایی هستند با نشانه ها و سرنوشت های مشترک: عاشقی، سرگشتگی، خون ریزی، زایش، جنون و مرگ. معلوم نیست سرنوشت شخصیت ها با راوی یکی شده یا سرنوشت راوی با شخصیت ها. فرم داستان در خوابِ پری آشکار و نهان است. آنجا که قدح دستش است و می دود در کوچه ها و همه ی زن ها دنبالش راه می افتند و همین که برمی گردد چادرشان کنار می رود و می بیند همه ی زنها شکل خودش هستند. چیزی که فرم داستان را با هنرمندی می سازد سی مرغی را تشکیل میدهد که راوی شخصیت اصلی آن است.
شی ها و نشانه ها به قدری خوب کنار هم گذاشته شده که مرز خیال و واقعیتِ گذشته و حال در هم رفته است. قدح خاتون، فقط یک شی نیست. داستان را پیش می برد. داستانک ها را در خود جا می دهد. جمع می کند. با المانهایی که راوی درونش می گذارد مثل موهای بافته شده، فنجان شکسته، قاب شکسته و ... از هر کدام شخصیت های داستانک ها. وقتی خاتون، آینه اش برای آرایش قدح پر آب می شود. قدح کم از جام جم ندارد.
بازی و کاربرد عدد چهل، چله یا شب یلدا. چهل روز خون دیدن و... که در همه ی داستانک ها می بینیم.
نگاه مدرن به اسطوره های دست نخورده و خاک خورده. سیندرلا قصه ای است که همه در بچه گی با آن آشنا هستند، اینجاست که آن کفشهای قرمز می شود سایز پای همه ی زنها. می شود لانه ی ماهی ها و پرنده ها. می شود پر پرواز برای ثریاها و همه ی زنها که زنانگی را حوا وار زندگی می کنند. راوی دچار بیماری کم خونی ست چون تمام خونهایش در جان شخصیت ها از بین رفته و جاری شده است... راوی، کم خون در بستر بیماری "بیرون از گذشته، میان ایوان" نشسته است و برای ما قصه می گوید.
@matikandastan