📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
مالرو، نویسندهی سالخوردهتر و مشهورتر از خود میفرستاد، جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کرد
مالرو، نویسندهی سالخوردهتر و مشهورتر از خود میفرستاد، جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کرد. در همین فاصله، آندره مالرو، همراه برجسته حزب کمونیست، به جمع گولیستها پیوست و مبلغ پرشور و حرارت آنها شد. پیشتر، پس از دریافت جایزهی گنکور در سال ۱۹۳۳، مالرو از ژانر رمان روی برگردانده بود تا خود را وقف نوشتههایش در مورد هنر کند. کامو نیز که موفقیت ادبی را با رمان «طاعون» تجربه کرده بود، با اشتیاق تمام، هم و غم خود را در راه تئاتر نهاد، راهی که در نظر آندره مالرو غریب مینمود. ۳۶ نامه، و ملاقاتهایی که تعداد آنها در هیچ آرشیوی ثبت نشده است. کلمات رد و بدل شده میان آن دو، رفته رفته از تحسینهای بافاصله اولیه فراتر رفتند و نوعی دوستی و صمیمت مبتی بر تفکر را بنیان نهادند. سوفی دوده گردآورنده نامههای دو نویسنده و متخصص آثار مالرو و کامو میگوید: «روند نامهها نشان میدهد که دو انسان از یک دوستی آمیخته به احترام و تحسین به وفاداریای مبتنی بر اعتماد رسیدند.» برخلاف نامههایی که که کامو به لویی گیوو یا رنه شار فرستاده، در نامههایش به مالرو هیچ اشارهای به مسائل خصوصی وجود ندارد؛ آنها از روی احترام همدیگر را شما خطاب میکنند. با این حال، لحن گفتگویشان در نامهها همیشه صمیمانه است. این فاصله و شکاف میان دو نویسنده از نظر دوده احتمالا ناشی از چرخش مالرو به سمت گلیسم و رویکرد متفاوت آنها به مسأله استعمارزدایی است. باری، خیلی زود کامو خود نویسنده مشهور و بزرگی شد و از استاد روزهای جوانیاش پیشی گرفت، بی آن که البته او را انکار یا فراموش کند. وقتی در رقابت با استاد برای جایزه نوبل ادبیات ۱۹۵۷، کامو نام خود را به عنوان برنده شنید، از تعجب فریاد زد: «این مالروست که باید جایزه را میگرفت!» بدیهی است مارلو به عنوان وزیر دوگل به دلایل سیاسی نمیتوانست جایزه را بگیرد، اما بهراستی سزاوار جایزه بود؛ شاید نه همه جایزه، اما قطعاً بخشی از آن– و آن هم به خاطر تأثیر انکارنشدنیاش بر سرنوشت ادبی کامو. (منبع: رادیو زمانه)
@matikandastan