📢کدام ترجمه «صدسال تنهایی‌» بهتر است؛ برگردان بهمن فرزانه یا کاوه میرعباسی؟

📢کدام ترجمه «صدسال تنهایی‌» بهتر است؛ برگردانِ بهمن فرزانه یا کاوه میرعباسی؟

@matikandastan

یکی از ترجمه‌های پرفروش «صدسال تنهایی» که گویا از اسپانیایی هم به فارسی ترجمه شده، ترجمه کیومرث پارسای است که بیش از ده‌ها صفحه از رمان در ترجمه فارسی نیست. در جاهایی حتی آن چیزی که مارکز نوشته تغییر یافته، گویی این ترجمه را باید تالیف کیومرث پارسای دانست تا مارکز.

ترجمه «هفت‌الهشت» کیومرث پارسای با بیش از بیست‌وهشت‌‌بار تجدید چاپ، متاسفانه پرفروش‌ترین «صدسال تنهایی» در ایران است، و صدهزار افسوس که این «صدسال تنهایی»، هیچ ارتباطی به مارکز ندارد، و بزرگ‌ترین ضربه‌ای که یک مترجم می‌تواند به یک شاهکار ادبی بزند، دقیقا همین‌جا است.

در بین ترجمه‌های فارسی، در حال حاضر تنها یک ترجمه قابل تامل است که خوانش این شاهکار را به‌معنای واقعی میسر کرده، و آن ترجمه کاوه میرعباسی است که در سال اخیر از سوی نشر «کتاب‌سرای نیک» منتشر شده است. از دهه پنجاه تا امروز که «صدسال تنهایی» با نام بهمن فرزانه گره خورده، شاید حالا باید «صدسال تنهایی» را با نام کاوه میرعباسی پیوند زد.

مقایسه اجمالی بین این دو ترجمه که ترجمه‌های خوب این رمان است، ما را به این نتیجه می‌رساند که چرا، حالا باید با ترجمه بهمن فرزانه خداحافظی کرد و به ترجمه کاوه میرعباسی سلام داد.

فرزانه در سال ۱۳۹۰، وقتی که با خیل عظیم ترجمه‌های ناقص از «صدسال تنهایی» در ایران مواجه می‌شود تصمیم می‌گیرد «صدسال تنهایی»اش را که چهار دهه در راسته دست‌فروش‌های انقلاب فروش می‌رفت جمع کند و با یک بازخوانی و ویرایش مجدد، بار دیگر کتاب را از سوی نشر امیرکبیر منتشر کند. این اتفاق هم در همان سال می‌افتد.

فرزانه خود در مقدمه کتاب می‌نویسد: «اکنون پس از سال‌ها سکوت خوشحالم که عاقبت می‌توانم به خواستاران آن کتاب جواب مثبت بدهم. ممکن است برخی از خوانندگان از این ویرایش جدید دچار شک و شبهه بشوند، ولی به آنها اطمینان خاطر می‌بخشم که صدمه‌ای به کتاب وارد نشده.»

اما متاسفانه دقیقا برخلاف نظر فرزانه، این «صدسال تنهایی» با «صدسال تنهایی» منتشرشده در سال ۵۳ آن‌قدرها فرق دارد که حتی فرزانه خود در مقدمه کتاب این موضوع را این‌گونه توجیه می‌کند: «صدسال تنهایی مثل یک درخت کهنسال صدساله است. چیدن چند شاخ‌و‌برگ خشک و اضافی به تنه درخت صدمه‌ای نمی‌زند.» و با این توجیه، فرزانه به‌قول خودش این درخت کهنسال صدساله را وجین می‌کند، غافل از اینکه او نیز به دسته مترجم‌هایی پیوسته که «صدسال تنهایی» دیگری غیر از «صدسال تنهایی» مارکز ترجمه کرده اند.

در «صدسال تنهایی» فرزانه، حدود ۱۶۷ سطر معادل شش‌ونیم صفحه به صورت کامل حذف شده است. نکته عجیب در ترجمه فرزانه، آن‌جا است که با برخی حذف‌ها عملا داستان را وارد فضای دیگری می‌کند و حتی در برخی موارد، با تغییر برخی نکات ریز و جزئی،‌ مفاهیم و کلمات دیگری از آنچه در ترجمه متن اصلی بوده وارد متن فارسی کرده است.

حال پرسش اینجا است وقتی یکی از بزرگ‌ترین شاهکارهای تاریخ ادبیات جهان قرار است به فارسی ترجمه و منتشر شود آیا مترجم این حق را دارد که متن تحریف‌شده را به خواننده فارسی تحویل بدهد؟ شاید بهترین پاسخ را باید از زبان مترجم برجسته، دکتر احمد اخوت شنید: «خودم را متعهد می‌دانم که نباید در امانت (متن اصلی) خیانت کرد، به دلیل نشر در ایران، معذور نیستیم برای انتشار متنی، در آن حذف یا تحریف انجام دهیم.»

حالا باید اینطور گفت که از ترجمه قابل تامل بهمن فرزانه در سال ۵۳ که روزی نامش با «صدسال تنهایی» گره خورده بود، دیگر باید خداحافظی کرد و به سراغ متن قابل تامل دیگری رفت. از این بیش از ده ترجمه‌ای که از «صدسال تنهایی» در ایران وجود دارد، به جرات می‌توان گفت تنها ترجمه قابل تامل، ترجمه کاوه میرعباسی است که هم از متن اصلی است، هم اینکه تقریبا متن کامل کتاب است، و هم این که در شکل و شمایل زیبایی منتشر شده؛ ترجمه‌ای که وقتی آن را مقایسه می‌کنی با همه ترجمه‌های موجود، متوجه می‌شوی که گاهی بازترجمه برخی از آثار ادبی جهان «ضرورت» است.

آن‌طور که رضا رضایی، «گتسبی بزرگ» را که در سال ۱۳۴۷ کریم امامی ترجمه کرده بود، بار دیگر ترجمه کرده است. شاید در وهله اول، با یک نگاه منفی به ترجمه «کاوه میرعباسی» بگوییم باز هم ترجمه دیگری از «صدسال تنهایی»، اما وقتی آن را با تمامی ترجمه‌ها مقایسه می‌کنید متوجه می‌شوید که این ترجمه «ضرورت» است تا خوانش واقعی «صدسال تنهایی» را به‌معنای واقعی آن تجربه کنیم: «خیلی سال‌ بعد، جلوی جوخه آتش، سرهنگ آئورلیانو بوئندیا بی‌اختیار بعدازظهر دوری را به یاد آورد که پدرش او را برد تا یخ را بشناسد...» و حالا ما بار دیگر با این شش نسل از خانواده بوئندیا در «ماکاندو» همراه می‌شویم در کشف یخ و بازخوانی دیگربار «صدسال تنهایی»مان. (منبع: صبحانه پرس)
@matikandastan