[۱۰/۲۴، ‏ ۱:۲۱ قبل‌ازظهر] بردستانی سعید: برای اونا کتاب خوندن امر ژستی نیست

[۱۰/۲۴،‏ ۱:۲۱ قبل‌ازظهر] بردستاني سعيد: برای اونا کتاب خوندن امر ژستی نیست. حتا تو ملا عام.

یادمه یه روز بچه ام رو برده بودم آرایشگاه. برا ی استفاده از وقتم کتاب لعنتی هادی تقی زاده رو دستم گرفته بودم و می خوندم، ناگهان دیدم دو نفر انگار دارند پچ پچ می کنند با هم.
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۲۲ قبل‌ازظهر] شریفی سعید: من خودم همه‌جا کتاب میخونم و البته تا حالا هم واکنش عجیبی ندیدم. حتا توی مترو سرپایی کتاب میخونم... ولی اینکه ما چکار میکنیم یه بحثه و ریزش شدید مخاطب هم یه بحث. سیصدتا مخاطب یعنی همین تعداد دوست و اشنا و قوم و‌خویش
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۲۳ قبل‌ازظهر] آتش بیگ داود: ما هيچ كاري از دستمون بر نمياد سعيد شريفي عزيز كه موثر باشه. فقط و فقط معلمها و نظام اموزشي دوران دبستان و پايه ميتونن نقشي داشته باشن و لاغير.
ما بايد فقط به ارتقا سطح كيفي اثارمون فكر كنيم تا تيراژمون رو از هزار به دو سه هزار نهايتن برسونيم. كه جز اين كاري از دستمون بر نمياد.
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۲۳ قبل‌ازظهر] شریفی سعید: دعوت‌شده‌ها به یه مراسم عروسی هم از سیصدتا بیشترن
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۲۵ قبل‌ازظهر] بردستاني سعيد: خوش به حالت که همه جا کتاب می خونی سعید.
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۲۶ قبل‌ازظهر] بصيري مرجان: آقای شریفی به نظرم هنوز یک راهکار هست: تبلیغات
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۲۷ قبل‌ازظهر] آتش بیگ داود: من واكنش از جانب همكاراي پزشك و ... زياد ديدم كه مثلن گفتن چرا تاريخ نميخوني؟ تاريخ بخون تا يك چيزي بهت اضافه بشه. كه پاسخ من اينه كه همه چي ميخونم. تاريخ و داستان و ... يا گاهي بعضي از دوستان وقتي من رو در حال خوندن ديدن با تعجب پرسيدن چرا ميخوني؟
جالبه. وقت خوندن تاريخ يا كتابهاي غير داستاني چنين اعتراضهايي رو نديدم
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۲۷ قبل‌ازظهر] شریفی سعید: چه‌جور تبلیغاتی و در چه سطحی؟
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۲۷ قبل‌ازظهر] بصيري مرجان: در سطح شهر. گسترده. همه جا. در قالب بیلبورد و پوستر و تلویزیون و...
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۲۸ قبل‌ازظهر] قانع علی: مطبوعات هم کمک بزرگی می تونه باشه .البته مطبوعاتی که فقط درشت هایش رو سوا نکنه.
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۲۹ قبل‌ازظهر] شریفی سعید: داود اون راه‌حلی که تو می‌گی دو جنبه داره. اولا خیلی از کسایی که توی بچگی کتاب‌خون بودن وقتی بزرگ شدن با این تغییرات رسانه‌ای که پی اومده دیگه کتاب نمی‌خونن یا لزومی به خوندن کتاب احساس نمی‌کنن. دوماً اصلا این که کاری از دست ما برنمیاد معناش این باشه که ما داریم یه مسیری رو اشتباه می‌ریم و هی با انداختن تقصیر گردن این و اون از اشتباه خودمون و مسیری که توش هستیم چشم‌پوشی می‌کنیم (این فقط یه احتماله)...
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۲۹ قبل‌ازظهر] شریفی سعید: آقای قانع مطبوعاتی وجود نداره که این‌قدر تاثیرگذار باشه. تیراز روزنامه‌ی شرق الان سیزده هزار نسخه است و البته این‌قدر الان کمیت کارها زیاد شده که تبلیغات هم فایده نداره...
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۳۰ قبل‌ازظهر] بصيري مرجان: خب کمیت زیاده؟ ناشرها مبلغ کتاب هاشون باشند. خود نویسنده ها.
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۳۰ قبل‌ازظهر] قانع علی: پس ما میمانیم و دایناسورهای در حال انقراض.
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۳۱ قبل‌ازظهر] شریفی سعید: ناشرها واقعا ضعف دارن... می‌دونم. ما نویسنده‌ها هم ضعف داریم و خیلی جاها رفتارهای اشتباهی داریم. ولی فرض کنیم رفتار ناشرها تغییر کنه و اون تبلیغات مورد نظر اتفاق بیفته. به‌نظرتون تیراژ چه‌قدر بالا می‌ره؟
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۳۳ قبل‌ازظهر] بصيري مرجان: حتما بالا می ره. ما مردمی به اصطلاح جوگیر و به شدت دیداری هستیم. مخاطب آخه باید خبر داشته باشه از چاپ یک کتاب و ببینه اون رو جلوی چشمش که بره سراغش.
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۳۳ قبل‌ازظهر] شریفی سعید: پس هنوز جای امیدواری هست
[۱۰/۲۴،‏ ۱:۳۶ قبل‌ازظهر] قانع علی: بقول عباس معروفی اگر متولیان فرهنگی دولت باور کنند که ادبیات هم می تواند مدال المپیک بیاورد شاید در مخارج چندین میلیاردی برای توپ مشت و لگد ,قدری هم در ادبیات سرمایه می ریختند البته نه ادبیات دولتی و مدح قربانت بروم.