📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
دوستیها، هر چقدر هم پایدار، عاقبت جایی بر سر اتفاقی کوچک یا بزرگ به انتها میرسد
دوستيها، هر چقدر هم پايدار، عاقبت جايي بر سر اتفاقي كوچك يا بزرگ به انتها ميرسد. خب، تقصير را هم نميشود به گردن كسي انداخت. حتا به گردن تقدير. شايد هم بشود؛ نميدانم. بايد وجدان بيطرف بود اينطور وقتها. خب، زندگي همين است و همين شكليست. از آن انفجار بيگبنگ و از ازل بگير تا... تا به ابد. هيچ چيز و هيچكس را هم نميشود تقصيركار دانست. شايد هم اين من هستم كه درست فكر نميكنم. شايد مثل فيلمهاي كيميايي بايد يخهي يكي را چسبيد، كوبيدش كنج ديوار، چاقو را گذاشت زير گلوش و فرياد زد:« آي تو بودي، توِ ناكس بودي كه باعث شدي برن. لامصب، تو بودي كه جدايي انداختي بين ما.» اما چه فايده؟ حالا سالهاست كه حتا اسمهاي يكديگر را بهزحمت به خاطر ميآوريم. نه فقط سهيلا و عباس را؛ خيليهامان خيلي سال است كه اين شكلي شدهايم. گاهي فكر ميكنم زندگي چقدر گوشههاي گنگ و گرههاي كور دارد، و با هيچ دنداني هم نميشود اين گرهها را باز كرد، حتا دندان پلنگ.
.
.
.
اندوه مونالیزا/ شاهرخ گیوا/نشر زاوش/چشمه@dastanirani