بازگشت به ریشه‌ها

بازگشت به ریشه‌ها

«یکی از نادرترین و جالب‌توجه‌ترین نوشته‌های زمانه ما؛ هم در گستره اسطوره‌شناسی و هم در زمینه ادبیات بزرگ کمدی». این توصیف آندره مالرو است از رمان «شبح سرگردان» رومن گاری؛ رمانی که به دوره پختگی نویسنده‌اش مربوط است و جایگاهی مهم در میان آثار رومن گاری دارد. «شبح سرگردان» با عنوان فرعی «رقص چنگیز کوهکن» سال‌ها پیش به فارسی ترجمه شده بود و به‌تازگی نیز ویراست دوم این رمان با ترجمه ابراهیم مشعری در نشر نیلوفر منتشر شده است. «شبح سرگردان» رمانی است در سه بخش که شبح، در جنگل گایست و وسوسه چنگیز کوهکن عناوین فصل‌های آن هستند. رومن گاری از شناخته‌‌شده‌ترین و البته مرموزترین نویسندگان قرن‌بیستمی است که به سال ١٩١٤ در لیتوانی متولد شد و بعدها به فرانسه رفت و بعد از انتشار آثارش نیز به‌عنوان نویسنده‌ای فرانسوی شناخته شد. رومن گاری در سال‌های جوانی‌اش و خاصه وقتی در «فرانسه آزاد» همراه ژنرال دوگل و آندره مالرو علیه فاشیسم هیتلری می‌جنگید، به فرهنگ اروپا و فرانسه دلبستگی زیادی داشت. این ویژگی در اولین رمان او نیز مشاهده می‌شود، گاری «تربیت اروپایی» را به‌عنوان نخستین رمانش در سال ١٩٤٦ منتشر کرد. رمانی که با استقبال مواجه شد و جایزه منتقدان را از آن خود کرد و بعدها به زبان‌های مختلفی ترجمه شد و شهرتی جهانی برای خود دست‌وپا کرد. رومن گاریِ جوان در «تربیت اروپایی»، نویسنده‌ای است آرمان‌گرا و البته خوشبین و جمله‌ای از «یانگ»، شخصیت اصلی این رمان نشان‌دهنده آرمان‌های نویسنده است: «زوسیا، بالاخره یک روزی می‌رسد که دیگر ناامیدی نباشد، دیگر نفرت نباشد. یک‌روز می‌رسد که گرسنگی از بین برود، و دیگر کسی از سرما و گرسنگی نمیرد...» این نکته‌ای است که در مقدمه فارسی «شبح سرگردان» به طور دقیقی مورد اشاره قرار گرفته:«رومن گاری که خود برای آزادی فرانسه علیه فاشیسم جنگیده است، در این رمان- و به‌ویژه در داستان‌های کوتاه و شاعرانه‌ای که دوبرانسکی می‌نویسد و برای همرزمانش می‌خواند - به ستایش از مردم، از روح انسان و از استالینگراد و پایداری در برابر فاشیسم می‌پردازد و فردا را روشن می‌بیند».
رومن گاری اما در رمان‌های بعدی‌اش و از جمله در همین رمان «شبح سرگردان»، به‌تندی اروپا و فرهنگش را نقد می‌کند و با طنزی گزنده و بی‌رحم تمام دستاوردها و سنت‌های اروپایی را به تمسخر می‌گیرد، طنزی که به قول مقدمه کتاب نظیر آن را کمتر می‌‌توان در ادبیات سراغ گرفت. گاری که روزی برای آزادی فرانسه جنگیده بود در «شبح سرگردان» و برخی دیگر از آثارش به این کشور و باورهای رایجش حمله می‌کند و حتی یاران سابقش را هم بی‌نصیب نمی‌گذارد: «چراکه فرانسه امروز دیگر فرانسه‌ای نیست که علیه فاشیسم و برای آزادی می‌جنگیده؛ فرانسه‌ای است که پنجه در پنجه قدرتمندان دارد و با کشورهای سرمایه‌سالار به همان‌گونه نرد دوستی می‌بازد که با سرزمین‌های سوسیالیستی و ضدسرمایه‌داری، و در کشوری چون الجزایر چنان فجایعی به بار می‌آورد که دست‌کمی از جنایت‌های نازی‌ها ندارد. اروپا هم دیگر اروپای مبارز علیه فاشیسم نیست. امریکا هم همین‌طور. حکومت ایالات متحده اکنون حکومتی است به‌ظاهر پایبند دموکراسی، اما درواقع فاشیستی...».
@dastnirani