آسیه: دنیا خیلی بزرگ شده، من تازگیا مجبور شدم از چند تا کوچه و خیابون جدید عبور کنم، شهر تهران خیلی بزرگ شده، شما نمی‌خواین شهر رو

آسيه: دنيا خيلي بزرگ شده، من تازگيا مجبور شدم از چند تا کوچه و خيابون جديد عبور کنم، شهر تهران خيلي بزرگ شده، شما نمي‌خواين شهر رو ببينين؟
مادر: من مال اين شهر نيستم، من مال تهران قديمم!
آسيه: ولي فکر کنم گردش براتون خوب باشه، شما بايد تغييرات اين شهر رو ياد بگيريد.... وگرنه يه روز توش گم ميشي.... واقعا هر روز تغيير مي‌کنه..... اگه يکي از همين روزا که درس ندارم ماشين رو از عمه‌ام بگيرم! باهام مياي تهران رو بگرديم؟
مادر: باشه ميام دختر جون، منو به گردش ببر، ولي به يه شرط، بيا باهم دنبال تهران قديم بگرديم!

کلاغ |1356| ‌بهرام بيضايي