📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
پنجم فوریه، سالروز تولد ویلیام بارز، نویسنده آمریکایی
پنجم فوریه، سالروز تولد ویلیام بارز، نویسنده آمریکایی
ویلیام در هشت سالگی برای اولین بار تفنگ به دست میگیرد و اولین داستانش با عنوان "خودزندگینامه گرگ" را مینویسد. اصرار والدینش برای تغییر خودزندگینامه کارگر نمیافتد. باروز در سیزده سالگی خود زندگی نامه جک بِلَک را، با عنوان "نمیتوانی پرنده باشی" میخواند و شیفته قانونشکنی و زندگی زیر زمینی میشود. بلک او را با ایده عضویت در "خانواده جانسون" آشنا میکند.
باروز اولین مقاله کوتاه خود را در سال ۱۹۳۹ در مجله نقد و بررسی جان باروز با عنوان "جاذبه شخصی" مینویسد. به نظر او این مقاله اولین قدم جدی در فاش کردن پشت پرده سیستمهای کنترلی است. او سپس به مدرسه پسران آلاموس در نیومکزیکو میرود و طبق ادعای خودش، تنها چیزی که در آنجا میآموزد نفرت از اسبها است. در سال ۱۹۳۶ از هاروارد فارغ التحصیل میشود.
در سال ۱۹۳۹ در نیویورک انگشت کوچک دست چپش را قطع میکند و آن را به تحلیلگر آن زمانش نشان میدهد. تحلیلگر او را به بلویو میبرد و در آنجا باروز به یک روان درمانگر میگوید که این کار را برای تشرفِ به قبیله "کلاغ سرخپوست" انجام داده است.
در سال ۱۹۵۶ کرواک، گینسبرگ و پتیر اورلوسکی، باروز را ملاقات میکنند. کرواک به باروز کمک میکند تا دست نوشتههای پراکندهاش را نظم ببخشد.
این دست نوشتهها بعدها تبدیل به رمان "ناهار خشک و خالی" [ناهار عریان] میشوند. اوایل سال ۱۹۵۸ باروز از زندگی در تنجیر خسته میشود و به پاریس میرود تا با گینسبرگ زندگی کند. در سال ۱۹۵۹ موریس گیرودیاس از انتشارات "اُلمپیا" حاضر به چاپ "ناهار خشک و خالی" میشود.
در مه سال ۱۹۸۲ به مؤسسه و آکادمی ادبیات و علوم انسانی آمریکا معرفی میشود و سرانجام ویلیام باروز در روز دوم آگوست ۱۹۹۷ بر اثر حمله قلبی در لورنس کنزاس در سن ۸۳ سالگی چشم از جهان فرو میبندد.
#دوشنبه#هنرآنلاین