📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📢۲ آذر: سالگرد درگذشت غلامحسین ساعدی.. 📗ترس و لرز ساعدی: یک داستان بیپایان
📢۲ آذر: سالگرد درگذشت غلامحسین ساعدی
📗ترس و لرز ساعدی: یک داستان بیپایان
@matikandastan
حمید نامجو: ◀غلامحسین ساعدی مجموعه قصه “ترس و لرز” را در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد. مدتها پیش از آنکه آثار مارکز، فوئنتس، آستوریاس و سایر نویسندگان نامی ادبیات آمریکای لاتین به فارسی ترجمه و منتشر شود.
◀قصههای ترس و لرز از نظر خط روایی، فضاسازی و بازنمایی «امر شگفتانگیز» و همچنین درهمآمیختگی جهان واقعی با دنیای افسانه و اسطوره، با قصههای برجسته آمریکای لاتین و آثار سبک رئالیسم جادویی قابل قیاس است. علاوه بر این ساعدی همانند بسیاری از نویسندگان معروف آمریکای لاتین نویسندهای آرمانگراست و دغدغه رهایی انسان را دارد. در نگاه او هدف و چیستی ادبیات اعم از شعر و داستان و رمان، روشنگری و در نهایت رهایی انسان از سلطه و دستیابی به آزادی و عدالت است. داستانهای ترس و لرز از بهترین نمونههای ادبیات داستانی مدرن در زبان فارسی است. و اگر به تغایر و تفکیک فرم و محتوی باور داشته باشیم قصههای این مجموعه تجربههای درخشانی در این دو پهنه است. هم از نظر فرم و تکنیک بسیار نوآورانه و بدیع است و هم آنکه میتوان در این قصهها تاکید نویسنده بر ایدهها و نگرههای اجتماعی و دغدغههای فکری و سیاسیاش را دنبال کرد.
◀کتاب ترس و لرز حاوی شش قصه است. قصههایی که هرکدام به تنهایی، کامل هستند. اما در عین حال به دلیل فضا، زبان، شخصیتها و حتی انگارههای مشترک و مشابه، شش قصه به هم پیوسته به نظر می رسند. هر یک از این قصهها موزائیکی از یک طرح کلی هستند. به عبارت بهتر این قصهها در طول یکدیگر نیستند بلکه در عرض هم هستند.
◀محل وقوع ماجرای این قصهها روستایی در سواحل خلیج فارس است. در تمام قصهها دریا، لنج، قایق، عامله، ماشوئه و تور و ماهی حضور دارند و مراودات این روستا با باقی جهان از طریق دریاست.
◀در هریک از قصهها اتفاقی غریب میافتد: حوادثی که با منطق و عقلانیت معیار قابل توضیح نیست. خواننده انتظار دارد که این حوادث به تدریج در ادامه کتاب و در قصههای دیگر واکاوی و رازگشایی شود. اما این انتظار برآورده نمیشود. ما نه از سرنوشت سیاه گرسنهای که در مضیف سالم احمد پنهان شده، یا پسربچهای که بر ساحل دریا میدود باخبر میشویم و نه ازعاقبت “دعانویس” که قیافهای عجیب دارد و در هر روستایی زن میگیرد و بعد هم گم وگور میشود. حتی داستان ششم که میتواند تعریضی بر جریان استعمار باشد بیسرانجام به پایان میرسد. تعدادی زن و مرد ظاهراً اروپایی با عدهای خدمتکار رنگینپوست در حاشیه این روستای کوچک و فقیر اطراق میکنند و بعد از چندی همچنانکه بیدلیل آمدهاند بیدلیل آنجا را ترک میکنند و ماترکشان شیوع حرص و آز و تنبلی در بین اهالی روستاست.
◀شخصیتهای اصلی قصهها اهالی روستا هستند. اما در هر یک از قصهها بیگانهای به روستا وارد میشود و رخداد، ماجراها و گفتوگوهایی را به دنبال دارد. خواننده از طریق شنیدن این گفتوگوها یا تأمل بر رفتارهای اهالی، با باورها، واکنشها، و به طور کلی “زاد و زیست” و “درجهانبودگی” اهالی روستا آشنا میشود.
◀قصههای ترس و لرز زمان تقویمی و گاهشمارانه ندارند. معلوم نیست که این حوادث در کدام روز از کدام ماه و سال کدام قرن اتفاق میافتد. حتی اینکه بین این ماجراها چقدر فاصله زمانی وجود دارد مشخص نیست. فقط گاهی به شب یا روز بودن یا توصیف موقعیت خورشید در آسمان اشاره میشود بیآنکه بدانیم چه فصلی از سال است. نویسنده انگار از این طریق سعی در بازنمایی زندگی آدمهایی فراموش شده در جایی بی نام و نشان دارد که از واقعیتهای زمانه و از هر گونه تغییری برکنار مانده و در رنج و عسرت و بیخبری محبوس ماندهاند. نوعی در خودماندگی ملالآور و چارهناپذیر.
◀در رمان مدرن «زمان» همچون «زبان» امکانی است برای ایجاد فرمها و ساختارهای متنوع. یکی از این تکنیکها حذف زمان تقویمی است که توسط نویسندگان مختلفی به کار گرفته شده است. ساعدی این تکنیک را که قبلا در مجموعه قصه «عزاداران بیل» به کار گرفته بود، در کتاب ترس و لرز آن را قوام بیشتری میبخشد. از یکطرف حذف زمان تقویمی تاکیدی است بر ابدی و ازلی بودن خود ماجرا، و انگارههایی که جهان ذهنی اهالی روستا را احاطه کرده و چون تقدیری شوم و ترسناک بر حیات و هستی آنان سایه افکنده است. ماجرایی که معلوم نیست کی آغاز شده و هرگز هم پایان نخواهد یافت. در واقع حذف زمان «بیزمانی» نیست، «همهزمانی» است. از طرف دیگر داستانی که پایانی ندارد، همیشه پروندهاش در ذهن مخاطب بازخواهد ماند، گرچه در روستایی ناشناخته اتفاق افتاده باشد. یک اثر هنری پویا اثری ناتمام است. زیرا هنرمند کنکاشگر است. او همچون فیلسوف یا دانشمند همه حقیقت را نمیداند تا آن را در چارچوبی متعین به ما عرضه کند. او ذهن مخاطب را به یاری فرامیخواند. (منبع: رادیوزمانه)
@matikandastan