داستانک «قصه کوچک» نوشته «کافکا».. موش گفت: افسوس! دنیا روز به روز تنگ‌تر می‌شود

داستانک «قصه کوچک» نوشته «کافکا»

موش گفت: افسوس! دنیا روز به روز تنگ تر می شود. سابق بر این دنیا چنان فراخ بود که ترس برم می داشت. گلوله کردم و دویدم. وقتی دیدم از افق دیوارهایی قد می کشد، خیالم راحت شد. اما دیوارها چنان به سرعت به من نزدیک شدند که فرصت نکردم فکر کنم. توی تله ای می افتادم که خلاصی نداشتم.
گربه پنجه ای بر سرش کوبید و در حالی که می دریدش گفت: باید تغییر جهت می دادی که دادی!
https://telegram.me/dastanaknsk