📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
ژیژکخوانی در تهران / آرش اسدی.. نگاهی به «ژیژک ایرانی».. پیش درآمد:
ژیژکخوانی در تهران / آرش اسدی
نگاهی به «ژیژک ایرانی»
پیش درآمد:
کتاب بسیار خوانده شدهی آذر نفیسی، به نام «لولیتا خوانی در تهران» شرح بازخوانی لولیتای ناباکوف در تهران است. تهران، بهعنوان پایتخت کشوری خاورمیانهای، فرهنگی سنتی، پیشامدرن، درآمیخته با ایدئولوژی پدرسالارانه، نقطهای دورافتاده و مکانی بحثبرانگیز، پیشاپیش تمامی امکانات لازم برای خیالپردازی و خیرهشدن را فراهم میکند.
اگر بر اساس آموزههای اسلاوُی ژیژک، قرار باشد به داوری در مورد کار دکتر نفیسی بنشینیم، باید بر بازسازی نگاه خیرهی غربی[1] در این اثر، تأکید کنیم.
حدود یک دهه است که اسلاوُی ژیژک به حوزهی اندیشهی زبان فارسی راه یافته است.[2] پرسش این است که، آیا سرنوشت آثار خود اسلاوُی ژیژک، در ایران به سرنوشت «لولیتا»ی آذر نفیسی مبتلا نشده است؟ آیا میتوان از میان سطور آثار اسلاوُی ژیژک، به شناختی از سوژهی پیشاهنگ، یا حتی، سوژهی «مبارز سیاسی» در دههی 90 شمسی ایران دست یافت؟ آثار اسلاوُی ژیژک کدام گونه از سوژههای سیاسی را بازسازی میکند؟ ریشهایتر از آن، آثار اسلاوُی ژیژک، فریاد و صدا و بیان چه نوعی از انواع سوژههای سیاسی است؟ کدام سوژهی سیاسیای است که حضور دامنگستر و بیرقیب خود در جامعهی مدنی امروز ایران را، از زبان اسلاوُی ژیژک به بیان در میآورد؟
از او آموختهایم که هر متنی، واجد ساحتی خیالین نیز هست، ساحتی که به سادگی تن به مفصلبندی تئوریک نمیدهد، اما همزمان فریبِمان میدهد، چهرهی وجه نمادین متن و کلیت ساختار را مخدوش میکند، سهل و ممتنع است.
در این مقاله کوشش میشود که، به ویژگیهای رفتاری سوژهی سیاسیای که در ساحت خیالین متن آثار اسلاوُی ژیژک تنفس میکند، پرداخته شود و برخی از برجستهترین ویژگیهای آنرا صورتبندی کنیم. ژیژک بر این باور است که نهایتا فرم تعیینکنندهی محتوا است، لذا این آموزهی او را پیشفرض این مقاله قرار میدهیم و میکوشیم با بررسی رفتار سوژهی سیاسی قابل انتظار از آثار ژیژک، به محتوای آن سوژه دست یابیم.ژیژک، در آثار خود از زندگی روزمره، لطیفهها، حوادث سیاسی و … استفاده میکند تا شرحی از اندیشهی لکان ارائه دهد، در اینجا میکوشیم، از دل آثار ژیژک، شرحی از ویژگیهای رفتاری سوژهی سیاسی دههی 90 ایران ارائه دهیم. لذا هدف این مقاله نقد و بررسی آثار ژیژک نیست.
این سوژهی سیاسی را «ژیژک ایرانی»مینامیم. مراد از ژیژک ایرانی بهطور مشخص، مخاطبان آثار او نیست، بلکه، ژیژک ایرانی ناظر به وجه سوبژکتیو برخی کنشگران عصر ماست. کنشگرانی که لزوماً هم در طیف خوانندگان اسلاوی ژیژک نمیگنجند، کنشگرانی که به حوزهی اندیشهی سیاسی متعهد به عدالت اجتماعی محدود نمیشوند. در یک کلام، کنشگرانی که رفتار سیاسی آنان درست مثل ژیژک ایرانی است! برای اجتناب از خلط کردن ماجرا و اشتباه شدن اسلاوُی ژیژک، فیلسوف و متفکر اسلوونیایی از یکسو، و ژیژک ایرانی، سوژهی سیاسی دههی 90 ایران، از سویی دیگر، از این پس در سراسر این مقاله، اولی را «ژیژک» و دومی را «ژیژک ایرانی» مینامیم. هرچند که گاهی اوقات مشخص کردن خط تمییز و واضح کردن مرزها میان ژیژک اسلوونیایی و ژیژک ایرانی امری به غایت مسئلهزا و بعضا ناممکن میشود.
شهامت نظری
ژیژک، در مصاحبهای که در هنگامهی جنبش سبز با یکی از رسانههای فارسی زبان انجام داد، نظرات خود را پیرامون این جنبش بیان کرد. در این مصاحبه، طبق روال همیشگی ژیژک، با انبوهی از موضوعات جذاب روبرو میشویم. موضوعاتی که ژیژک، با هوش و زیرکی منحصر به فردش، مخاطب را از سویی مرعوب و متحیر، از سوی دیگر به هیجان میآورد. البته باید در نظر داشت، که در لحظاتی از این دست، گاهی ژیژک، دست به گمراه ساختن مخاطب خلع سلاح شده میزند!
در انتهای همان مصاحبه، ژیژک با تأکید، گرایش اقتصادی رهبران اینک در حصر جنبش سبز را رهاییبخش و قسمی سوسیالیستی و از نوع بدیل نولیبرالیسم بر میشمارد. امری که متاسفانه با واقعیت چندان همخوانی ندارد.
به خطا رفتهایم اگر این اشتباه تئوریک را امری تصادفی در دستگاه اندیشهورزی ژیژک بدانیم. دست بر قضا، این اشتباه، امری تکرار شونده است. میتوان این ویژگی را که در ژیژک ایرانی به افراطیترین شکل نمود مییابد، شهامت نظری نامید.مراد از شهامت نظری، ورود بیمحابا به حوزههایی است که در آن اصولا هیچ دانشی نداریم یا دستکم، از فقر دانش در رنجایم. اما چه چیزی ما را مجاب به ورود در چنین حوزههایی میکند؟ سرشتنشان این حوزهها چیست؟
متن کامل در فایل پیوست 👇👇👇