: امسال، بعد از تقریبا سی سال، بسیاری از همکلاسان دانشکده‌ام را اول در تلگرام و بعد در دیدارهای حضوری دوباره پیدا کردم

#عباس_پژمان: امسال، بعد از تقریباً سی سال، بسیاری از همکلاسانِ دانشکده ام را اول در تلگرام و بعد در دیدارهایِ حضوری دوباره پیدا کردم. مثلِ پرندگان مهاجری بودند که سال ها پیش ناگهان دیده بودی در اطرافت پیدا شده اند و بعد دیگر رفته بودند، و تو هیچ وقت فکر نمی کردی ممکن است یک روز دوباره پیدایشان شود... این دیدارها خاطراتِ بسیاری را برایم زنده کرد. ناگهان احساس کردم دوباره دارم یک دورانِ از دست رفته را زندگی می کنم. رمانِ بعدی ام دربارۀ این اتفاق و دامنه های آن خواهد بود. دامنه هایی که گاهی دردانگیز هم هستند، اما حتی با دردناک بودنشان هم زیبایی های خیره کننده ای دارند ... » بخشی از آن:«نزدیک سی سال است همدیگر را ندیده اند. وقتی که همکلاسیهای ۵۶، پزشکانی که در سال ۱۳۵۶وارد دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران شده و در آن دانشگاه درس خوانده بودند، دوباره در ۵۶ سالگیِ خود همدیگر را پیدا کرده و با همدیگر گروهی تشکیل دادند، آن دو چند بار همدیگر را دیدند، که در ماه هایِ اولِ از عمرِ آن گروه بود. بعد دیگر هیچ وقت همدیگر را ندیدند و حالا که عمرِ گروه داشت به پایان می رسید، آنها باز توانسته بودند همدیگر را پیدا کنند.
مرد می گوید:
«یادت است وقتی که در سال ۱۳۵۶ وارد دانشگاه شدیم سال های تحصیلی علوم پایه هر کدام سه ترم بود؟»
زن با لبخندی سرش را تکان می دهد:
«آره. بعد از انقلاب بود که هر سال شد دو ترم.»
«بعد از انقلاب فرهنگی.»
«آره. بعد از انقلاب فرهنگی.»

کانال انجمن ماتیکان داستان
https://telegram.me/matikandastan