📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
معرفی کتاب/ شیدا. رمان. سعید تشکری
معرفی کتاب/ @matikandastan
هندوی شیدا
رمان
سعید تشکری
تهران، چاپ نخست، نشر نیستان، زمستان ۹۴
رقعی، ۲۸۶ ص.، ۱۷۰۰۰تومان
رمانتیک، مرد چهلساله تعظیم کرد و دوباره برگشت طرف در دیگر اتومبیل.
پری نگاهش کرد. باز هم جنتلمنی تمام.
حتا نخواسته بود پشت فرمان اتومبیل جواب او را بدهد. مهر و عشقی شدید در پری باز شعله گرفت. روی دیگر فرزام را اصلا پری ندیده بود.
یعنی روی دیگر او چه بود؟ مگر روی دیگری هم دارد؟ به غمزه بعد از سوار شدن به فرزام گفت:
ـ خسرو تو عصبانی هم میشی؟
فرزام اتومبیل را به جاده اصلی برگرداند.
گفت: عصبانیت یعنی حقارت. یعنی ترسیدن. من از خدام نمیترسم!
پری لرزید.
گفت: از چی میترسی؟
شنید: از این که بترسم، میترسم!
گفت: یعنی از هیچی.
شنید: تا حالا دیدی؟
گفت: ندیدم.
شنید: نمیبینی. هیچوقت.
گفت: این که خیلیخوبه.
شنید: دنیا فقط اینجاست. عقاب باش نه هیچی دیگه. فقط عقاب باش! از بالا نگاه کن و خدایی کن.
پری مجذوب، نگاهش کرد.
گفت: خسرو!
شنید: پری!
دستهاشان به هم نزدیک شد.
انگار با هم اتومبیل را رانندگی میکردند!
موزیک را روشن کرد.
دستهای هم را میفشردند.
گفت: فقط شاد!
شنید: بگو خُنیایی!