لهجه‌ها و گویش‌ها و زبان‌ها. لبریز از خرده‌فرهنگ‌های دیرین و غنی‌اند

#لهجه #گویش

لهجه‌ها و گویش‌ها و زبان‌ها
لبریز از خرده‌فرهنگ‌های دیرین و غنی‌اند.
برای نمونه، در نجف‌آباد،
به «عمدی» می‌گویند «مخ‌دستی»
و به «دانستن» می‌گویند «رابُردن»:

مَ رام‌بـِرَم. او روز مخ‌دسّی زِد زیری قولش.
من می‌دانم. آن روز به‌عمد زد زیر قول خود.

خرده‌فرهنگش اینجاست:
مخ‌دست: مخ به دست فرمان می‌دهد، عمداً.
رابردن: راه‌بردن، راه‌بلدی، راه‌رفتگی، تا ته خط را خواندن.

در گویش‌ها و لهجه‌های «پرتنوع» ایران‌زمین
گنجی پریاقوت و بی‌پایان نهفته است
که جهان‌بینی ایرانیان را بر دوش می‌کشد.
زبان را موزاییکی و یک‌سطحی نکنیم
و با تقلید پوچ از زبان ثابت و تک‌لهجه،
این گنج جوشان را به کتاب‌های تاریخ زبان نسپاریم.

«لهجه‌ش رو عمل نکرده!»
اگر این تعبیر فرهنگ‌سوز را به‌کار برده‌ایم، کمی خجلت‌زده شویم.

ایران سرد و رسانه‌زده‌ای را تصویر کنیم که در آن،
نه نسیم خوشِ شیرازی‌گویی می‌وزد،
نه صوت ریشه‌دار جنوبی‌گویی برمی‌خیزد،
نه ضرب‌آهنگ کسره‌های اصفهانی‌گویی به‌گوش می‌رسد،
نه فتحه‌آوری‌های کرمانشاهی‌گویی‌ بیدارمان می‌کند،
نه صفای صمیمی ترکی‌گویی به‌گوشمان آشنا می‌خورد،
نه... .

زین‌پس
«به داشتن لهجه ببالیم.»
بله، لهجهٔ پدر و مادرمان را
در زبان خودمان زنده کنیم
و با فرزندانمان با لهجه حرف بزنیم.

آنچه خجالت‌آور است،
گم‌کردن هویت و ریشه
به‌هوای سرد «باکلاس»بودن است.

@virastaran
«ویراسـتاران»
غصه‌دارِ بنیادی‌ترین عنصر فرهنگ: زبان.
................

طرح اثرگذاری است، شکلک‌های لهجه‌ها.
البته «لهجه»، نه لحجه!
هم به‌کار ببرید، هم پخش کنید: