📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
داستانک/ matikandastan از یک روز بی تو.. بقال گفت: «آروم باشین، جانم، چی میخواین؟!»
داستانک/ matikandastan@
📃خلاصهای از یک روز بی تو
هوا تازه تاریک شده بود که مرد جوان با صداها و تصاویر و خاطرههای در هم آمیختهی توی سرش وارد بقالی شد و گفت: «یه جعبه بسته ... یه بسته جعبه ... ای بابا!»
بقال گفت: «آروم باشین، جانم، چی میخواین؟!»
مشتریان زیرجولکی خندیدند. بقال چیزی برای خندیدن ندید.
مرد پس از اندکی مکث ذهنش را جمع و جور کرد و گفت: «یه بسته بهمن جعبهای قرمز لطف کنین.»
بقال پرسید: «سوییسی؟!»
مرد سرِ پوچش را تکان داد و گفت: «فرق نمیکنه، فقط میخوام باز یه سیگاری تموم عیار باشم.»
بقال بستهی بهمن جعبهای قرمز را جلو مرد گذاشت. مرد جوان پول را پرداخت و بیرون زد. بقال با سری پر از صدا و تصویر و خاطره به مشتریان رسید.
از کتاب «پیالهای چای بنوش!»؛ علی کرمی؛ نشرنون
@matikandastan