«یک روز» تلخ تا «ابد» شیرین

«یک روز» تلخ تا «ابد» شیرین
نگاهی به فیلم «ابد و یک روز» ساخته سعید روستایی


عباس رجب سلمانی: «ابد و یک روز» ، داستان معمولی ای را روایت می کند که معمولی نیست. «ابد و یک روز»داستانِ روزگارِ معمولِ خانواده ای را بازگو می کندکه درگیر ماجراهای هستند که گرد یک ماجرایِ اصلی تر می چرخد. اعتیاد و فروش مواد مخدر بهانه ای است که سعید روستایی بتواند قصه ی آدمهایی را بیان کند که همین نزدیکی ها دچار درد زنده ماندن هستند و برای رهایی از آن حاضرند از هنجارهایی که خود در آن گرفتارند، بگریزند. از مادری که برای رهایی از درد حاضر می شود تریاک جوشانده به پهلوی خود بمالد، گرفته تا دختری که برای رهاندن بقیه اعضای خانواده حاضر است تن به ازدواجی ناخواسته دهد. «ابد و یک روز» پر است از گرفتگی ها و گرفتاری هایی که گاه گلوی مخاطب خود را در شکل بغضی می گیرد؛ و پر است از آدمهایی گرفته که هر کدام راهی برای هموار کردن مسیر پر تلاطم زندگیشان در پیش می گیرند. روستایی در اثر خود روایتی تلخ و شیرین از داستانی تلخ ساخته است که شاید قشری از جامعه ی ما با آن درگیر باشد. او توانسته به خوبی قصه اش را با زبانی طنازانه شیرین کند و مخاطبش را گاه بخنداند و گاه بین درگیری شخصیت های داستان رها کند. «ابد و یک روز» پر است از درگیرهایی که از همه جای زندگی این آدمها بیرون می زند؛ درگیری ای که بسان یک شبکه ی متصل به هم تمام شخصیت ها را در خود فرو می برد و کم کم آنها را در باتلاقی که در آن دست و پا می زنند، هضم می‏ کند. روستایی این شبکه متصل به هم را گاه از طریق پاسکاری های دقیق و منظم بین دیالوگ های شخصیت های داستانش انجام می دهد و گاه با دکوپاژ و حرکت دوربین خود. او توانسته در اثر خود ازطریق حرکت دوربین در فصل های درگیری فیزیکی شخصیتها، به اثرگذاری آن در مخاطب و همراه کردن وی با قصه ی فیلم کمک کند.
روستایی در فیلمش هم قهرمان دارد و هم ندارد. شاید برآیند تمام شخصیت ها را بتوان قهرمان قصه ی فیلم دانست اما روستایی شخصیت هایی در داستان خود خلق کرده که انگار هیچکدام قهرمان نیستند؛ اگرچه هر کدام می ‏خواهند قهرمان باشند. شخصیت هایی که هر کدام ضعف هایی دارند؛ از برادر کوچک معتاد داستان گرفته که مواد می فروشد تا خواهر کوچکی که وسواس دارد و برای کسب درآمد، گربه های نقص عضو شده ی دیگران را نگه می دارد. شخصیت هایی که هر کدام فکر می کنند قهرمانند وحق دارند و این دیگرانند که اشتباه می‏ کنند. روستایی به خوبی توانسته با ایجاد این شخصیت های خاکستری که هم قهرمانند و هم نیستند، مخاطب را در قضاوتِ پاکی و پلشتی و نیکی و بدی به چالش بکشد. روستایی در اثر خود انگار سعی می کند با نگاهی توصیفی به ماجرا نگاه کند و حتی مخاطبش را نیز با همین نگاه به پای تماشای اثرش بکشاند. او گاه حرفهایی را بر روی زبان برادر معتاد و مفلک داستان می گذارد که ناگه تصور مخاطب را از او به هم می ریزد. قصه ی فیلم و روایت آن بسان قهوه ای تلخ می ماند که نوشیدنش لذت بخش است و سعید روستایی گاه با چاشنی زبان طنز خود، تلخی آن را به شیرینی مبدل می‏ کند. بازی بازیگران در فیلم چشمگیر است؛ پیمان معادی و نوید محمد زاده دو برادر فیلم، آنقدر با احساس و مهیج بازی می کنند که تماشاگر را چند باری در فیلم وادار به دست زدن بکند و یا حتی گاه آنقدر مخاطب تحت تاثیر این بازی قرار می گیرد که نتواند دستان خود را از جا بلند کند.
ظرافت در فیلمنامه مشهود است و نشان می دهد که احتمالا بارها بازنویسی شده تا دیالوگ ها هم بلاغت مناسبی داشته باشند و هم مفاهیم و مضامین مورد نظر را بیان دارند. تعلیق داستان نیز به شکل مناسبی شکل می گیرد؛ اگر چه پایان بندی فیلم ممکن است نتواند همه سلائق را راضی نگه دارد. پلان انتهایی اتاق تو در تویی را نشان می دهد که چراغش روشن می شود و می توان گفت که خالق اثر یک پایان امیدبخش و روشن به داستان می بخشد. پایان بندی خوشی که روستایی برای فیلم خود در نظر می گیرد اگر چه همانطور که گفته شد ممکن است به مزاج برخی سازگار نباشد اما شاید به نوعی راهکاری برای کاستن از تلخی داستان و آوردن مخاطب عام به سینما نیز باشد. در پایان باید گفت سعید روستایی در «ابد و یک روز» توانست «یک روز» خوب را برای تماشاگران خود بسازد و امید است که بتواند تا «ابد» این ظرافت نگاه خود را حفظ نماید.
#سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر
#عباس رجب سلمانی

https://telegram.me/matikandastan
انجمن ماتیکان داستان