نسترنه خیلی وقت بود تک دانه ریش‌های چانه‌اش را نمی‌کند. روسری سفیدش مثل زن‌های چند شکم زاییده بود

نسترنه خیلی وقت بود تک دانه ریش های چانه اش را نمی کند . قبلا می رفت پسینی ، جایی و با ناخنش زور می زد تا مو از ریشه کنده بشود اما خیلی زود باز سر می زدند توی چانه اش .
روسری سفیدش مثل زن های چند شکم زاییده بود . رغبت نمی کرد روسری رنگی سرکند .
می ترسید بگویند :
_ رنگی دستمال سربکنه ، قرقمیش بیایه ، بیفته بغل مردانه جماعت .



#سه_گانه
#اژدهاکشان / داستان نسترنه
#یوسف_علیخانی / نشرآموت