به استحمام در شراب نشسته بود و گمان‌هایمان را تطهیر می‌داد. برخاست: «بنویسید بر حاشیه‌های سنگ!

به استحمام در شراب نشسته بود و گمان‌هایمان را تطهیر می‌داد. بر مزاری گمنام چون نگینی در حلقه‌ی انگشتری، نگینی از گوشت آدمی و انگشتری‌یی از پولاد آب‌داده‌ی مغولی. برخاست: «بنویسید بر حاشیه‌های سنگ!... نامِ همه‌تان را!»



☞ @vagoyeha