«کارآگاه بی خانمان در دفتر کار»

#داستانک
"کارآگاه بی خانمان در دفتر کار"
#جرالد_دبلیو_آهو
برگردان:
#اسدالله_امرایی

تلفن همراه جک هامر کله ی سحر توی استیشن فوردش در پارکینگ چهچه زد.
ادگار گفت: " باز هم مثل همیشه ژاکلین فرار کرده و من خیلی عصبانی ام."
جک هامر گفت: " روی من حساب نکن؟ من بکی نیستم. حالم از جمع کردن زن هایی که از دست شوهران افسرده شان فرار کرده اند به هم می خورد!"
"ببین روزی ششصد می دهم. این دفعه یک هزاری هم روش، فقط نباید مست باشد. حوصله ی پراندن مستی اش را ندارم"
جک هامر گوشی را قطع کرد و غلتی زد: " ژاکلین خوشگلم باز باید بگردیم تو را پیدا کنیم. این دفعه باید سرحال باشی! به سلامتی"
لیوان ها به هم خورد.

منبع : مجموعه داستان های مینیمال گلوله
@gardoonehonar
#گردون_هنر