📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📢گلشیری، ولی فقیه ادبیات داستانی. مناسبت ٢۵ اسفند هفتادونهمین سالروز تولد هوشنگ گلشیری
📢گلشیری، ولیِ فقیهِ ادبیات داستانی
@matikandastan
✒به مناسبت ٢۵ اسفند هفتادونهمین سالروز تولد هوشنگ گلشیری
آصف بارزی: نوشتن از هوشنگ گلشیری، نوشتن از نوشتن است. انسانی که بینیاز از هر پسوند و پیشوندی نقش مهمی در پیشبرد ادبیات داستانی ایران داشته است. شاید بتوان گفت که پس از هدایت، هیچ نویسندهی ایرانی به اندازهی گلشیری در قوام پیدا کردن و جهت یافتن ادبیات داستانی ایران نقش نداشته است. گلشیری جز نوشتن داستان، تجارب خودش در داستاننویسی را به نسل بعد از خودش منتقل کرد و مقالات و نقدهایی هم در این زمینه نوشت و چهرههای مهمی را به ادبیات داستانی ایران معرفی کرد که آثار اکثرشان بخش مهمی از ادبیات داستانی حال حاضر ایران را تشکیل میدهند. برای مثال سخنرانی گلشیری در شبهای شعر گوته نشان میدهد که این نویسنده، دایره المعارف ادبیات داستانی قبل از خودش است و آدمی نیست که فقط در کنج خودش بنشیند و بنویسد و نداند که گذشته و حال این رشتهی هنری چیست و به کجا خواهد انجامید. او چشمِ باز و ذهن هشیار و گوشِ شنوای ادبیات داستانی معاصر بود. تا بود صبورانه داستانهای جوانها را شنید و دلسوزانه یاریشان داد. تجربهها و دریافتهایش از ادبیات را مخفی نکرد و در اختیار دیگران گذاشت. وقتی گلشیری بیان میکند که " من خودم را ولیفقیه ادبیات میدانم " اگرچه این عبارت خودستایانه است ولی بیراه نیست، چون گلشیری مسئولیت این غرور را پذیرفته است. گلشیری حتی سعی کرده این جریان فرهنگی را برای پس از مرگ خودش هم پربار کند. کدام مدرس داستاننویسی حال حاضر ما تا این حد به شاگردانش متعهد است ؟ به چاپ آثار شاگردانش و معرفیشان و تصحیح آثارشان.
گلشیری از بین داستاننویسان غربی، بیش از همه وامدار فاکنر است و تاثیر خشم و هیاهوی فاکنر بر شازده احتجاب گلشیری مشهود است ولی از بین داستان نویسان ایرانی بیشتر علاقهمند و ادامه دهندهی صادق هدایت و بهرام صادقیست. گلشیری نویسندهایست که تکیهاش بیشتر بر دنیای ذهن است. و از این نظر هم با هدایت و صادقی همخوانی بیشتری دارد تا دیگران. گلشیری در اواخر دههی ۴۰ به شکوفایی رسید و شاخصترین اثرش یعنی شازده احتجاب را ۱٣۴٨ به چاپ رسانید و جامعهی ادبی ایران را متوجه نحلهی نوین و آوانگاردی از ادبیات داستانی فارسی کرد. ادبیات داستانی که با استفاده از تکنیکهای نوین ادبیات غرب و تلفیق آنها با سنتهای ادبی کهن ایرانی نظیر معرقکاری و متون ادبی مثل تذکره الاولیا و تاریخ بیهقی و... بود. داستانی که در عین امروزی بودن، ایرانیست. گلشیری از نخستین هنرمندان و داستاننویسان ایرانی بود که به لزوم بومی کردن تکنیکهای نوین داستاننویسی توجه کرد و بهجای تقلید صرف از سبکهای داستانی ملل دیگر مثل رئالیسم جادویی که در دههی هفتاد به صورت باسمهای و تقلیدی بین اکثر داستاننویسان روز ایران مد شده بود، به ریشههای ادبی ایران و سنتهای ادبیمان توجه کرد. گلشیری نه مقلد و مدنویس بود و نه عقبمانده و متحجر که به ادبیات رئالیستی صرف بپردازد و از جهان روز عقب باشد. او نویسندهای همهجانبه و یگانه بود که هنوز هم جای خالیاش پر نشده است.
نویسندهای که بیش از همه به زبان در ادبیات داستانی توجه داشت.
@matikandastan