شوفریسم سینما و اکران اتوبوسیستیک

شوفریسم سینما و اکران اتوبوسیستیک
مسعود ریاحی - روزنامه ی ابتکار شماره 3346 - پنج شنبه 1بهمن 94.

مسعود ریاحی-دقتی که یک شوفر یا همان کمک راننده در انتخاب فیلم ، برای اکران در اتوبوس دارد، به مراتب دقتی بالاتر از هئیت انتخاب اسکار و کن و حتی جشنواره ی فجر است. یک شوفر خوب قطعا میداند که باید فیلمی متناسب با جاده، و مناظر طبیعی، و پرندگان مهاجر در آسمان و گاه کوه و دشت انتخاب کند به طوری که بتوان در میان سکانس‌ها نگاهی به دشت انداخت ، نگاهی به آسمان و حتی نگاهی به تپه هایی که همچون فیل‌های سفید در گوشه ی بیابان افتاده اند.
اتوبوس میلرزد و گاهی این لرزش جهان چشمی ما را آستیگمات میکند ( دوبینی)، شوفر ها حتی این مولفه مهم را نیز در انتخاب فیلم لحاظ میکنند که فیلمی انتخاب کنند که لرزیدن یا نلرزیدن، مسئله اش نباشد و چیزی مهم تر را دنبال کنند. از آنجا که ترمینال، این میعاد گاه جدایی ها،و از انجا که در هر جدایی طعمی از مرگ نهفته است، محل خروج و ورود این اتوبوس هاست و انگار اتوبوس به مثابه آمبولانسی میان مبدا و مقصد است، شوفر ها حتی این را هم لحاظ میکنند که فیلمی انتخاب کند که بویی از کاباره بدهد و جای خالی کافه های فیلم فارسی را به لطف انتخاب خوب کارگردانان توانمند در انتخاب بازیگر ها را پر کنند. گاهی انقدر در رعایت این نکته آخر دقت میکنند که مسافران، غرق در شادی، خود را لب رودخانه ی خوش آب کارون میبینند و گاهی در کوچه باغ های طهران دنبال گنج قارون میگردند. شوفر ها حتی این را میدانند که بعضی مسافران عادت به خوابشان با اتوبوس شرطی شده است و کمی بعد از شروع اکران ممکن است بخوابند و به طور متناوب هی بیدار و خواب شوند، شوفر ها حتی این را هم لحاظ میکنند که برای خوابان ( جمع خواب بیننده های اتوبوس ) هم چیزی داشته باشند که در فاصله ی میان خواب و بیداری، این نشئگی اتوبوسی نیز چیزی برای گفتن و نشان دادن در فیلم نهفته باشد که حتی دیدن یا ندیدن بخش هایی از آنها نیز مسئله نباشد و چیزی از ارزش های آنها کم نکند لذا که آنان به دنبال چیزی به مراتب مهم تر از این مسائل هستند.
در موفقیت یک فیلم شوفریستی خوب، گریمور و مطرحح ( قشنگ طراحی کننده‌ی لباس؛ به طوری که هم محرک جان باشد و ممد حیات و هم سرکوب گر روان بنه ها) نقشی به مراتب مهمتر از کارگردان دارند، آنان میبایست طوری تمهیدات داستانی و جلوه های تصویری را بچینند که یک بازیگر مسلح شده به گریم، بتواند یک تنه فیلم را بچرخاند و تماشاگران و هواداران را راضی به منزل بفرستد.
شوفر ها علاوه بر این ها، میدانند که افراد در اتوبوس گرسنه نیز میشوند و این کمی کار آنان را دشوار میکند که همبستگی میان فیلم و بسته های تغذیه را تنظیم کنند، مثلا یک فیلم شوفریستی با مضمون فقدان یار و خانه یا پسر فقیر و دختر ملوس جوان و با کلاس ، بادام زمینی، شکلات های طرد و خوشمزه میطلبد که جبران کننده ی فضای مشکک ( تلاش برای ایجاد یک فضای اشک آور در یک فیلم اتوبوسیستیک )عاطفی باشد و یا اینکه مثلا یک فیلم با مضمون گل پسر و دختر جوان، فیلمی است که از پیش موفقیتش را تضمین کرده و نیاز زیادی به بسته های تغذیه شوفر ندارد و نهایتا یک شوفر مدیر و مدبر، سر و ته قضیه را با یک بسکوییت خشک گندمی به هم می آورد.
در انتها جا دارد از کلیه عوامل یک فیلم شوفریستی که شامل گریمور، مطرحح لباس،بازیکن ها، راننده ، شوفر ، مسافران و حتی کارگردان عزیز و دوست داشتنی که علارغم سختی های فراوان همراه نویسنده ی نازِ فیلم، در روز فیلمبرداری همزمان متن دیالوگ ها و فیلمنامه را مینویسند و در یکی دو روزِ کاری فیلم را ضبط و آن را به مسئولین ترمینال ها میرسانند ، تشکر کنیم.

منبع : روزنامه ابتکار - صفحه اخر

@masoudriyahi

@absurdmindsmedia