📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani
📢نویسنده یا ستاره؟
📢نویسنده یا ستاره؟
@matikandastan
محمدحسن شهسواری: ادبیات ما متأسفانه از اواخر دههی هشتاد به طور فزایندهای در حال تولید «خودآزار» و «دیگرآزار» است. تا قبل از دههی هشتاد، ستارگان ادبیات ما کسانی بودند چون گلشیری و براهنی و دولتآبادی که دههها از آغاز نوشتنشان گذشته بود و نویسندگانِ جوانتر بدیهی میدانستند که برای رسیدن به مقام ستارگی باید صبر را پیشهی عقل کنند. اما به یک باره در این زمان، ستارگان ادبیات ما شدند چند نویسندهی کار اولی. چاپ کتابهایشان از ده و پانزده رد شد. بعد خیل عظیم نویسندگان دختر و پسر گفتند چرا ما نه؟ و بدتر این که، چرا همین الان نه؟ اصلاً همین امروز.
این شد که ۹۹ درصد آنها اندک زمانی پس از انتشار اولین کتابشان، قدر ندیده و صدر ننشسته، خنجرِ سرکجِ کین را برداشتند و در نبردی سراسر خشم و بیپروایی (با همهی حیلههای ناجوانمردانهای که از انبان تیرهی سایه کشف کرده بودند)، خود و دیگران را مجروح و خونین کردند و بر جا گذاشتند. میگذارند.
اگر در دههی چهل و پنجاه و شصت و هفتاد و حتا اوایل دههی هشتاد، نویسندگان با انتشار حتا چهار کتاب هم هوای ستاره شدن و شهرت به سرشان نمیزد (مثلاً استخوانخردکردههایی همچون مندنیپور و خسروی و پارسیپور و روانیپور)، از هشت سال گذشته، نویسندگان جوان با چاپ لاغر و رقیق چند داستان کوتاه یا داستان بلند صدصفحهای، خود را آمادهی بالا رفتن از همهی سکوها و فرشهای رنگین میکردند. میکنند. نه در خواب و خیال؛ در چهرهی زمخت واقعیت. به همین سبب، ادبیات، ذات زیبای آفرینش، آموختن، تجربه کردن، دور ریختن و زیستنِ بیپروای زندگی روز به روز به پستو رفت، میرود، و به مسئلهای درجه چندم بدل شد. میشود.
خوشبختانه اما در جوایزی همچون بهرام صادقی (که برایم عزیزترین است) و همشهری داستان و صادق هدایت و مشابه اینها، هنوز جوانان آنچنان درگیر ستاره شدن نیستند. چون آن لاغرِ رقیق را به ناشر نسپردهاند. اینجا هنوز نبض ادبیات و آفرینش میزند. این جا هنوز جویندگی و پویندگی نفس میکشد. این جا هنوز ادبیات زنده است.(منبع: خوابگرد)
@matikandastan