📓درباره «بیگانه» ی آلبر کامو

📓درباره «بیگانه»ی آلبر کامو
@matikandastan
ایوب بهرام: ◀رمان بیگانه زندگی فردی است به نام «مورسو» فرانسوی-الجزایری که در الجزایر زندگی می کند وعلاقه ای هم به فرانسه ندارد.در جای از داستان که رئیس اداره از او می خواهد تااورا به پاریس بفرستد تادر شعبه ایی از شرکت کار کندوبه تصور او باید شاد شده باشد ولی او می گوید برایم فرقی نمی کند وبه ماری معشوقه خود می گوید که خانه های فرانسه کوچک وتاریکند ومردمشان پوستشان سفید است ...

◀شخصیت راوی ماچیزی است برخلاف مردمان همیشه.«سارتر3»نیز در باره ی این رمان نظر جالبی دارد: داﺳـﺘﺎن ﺑﻪ اﻧﺪازه ﮐﺎﻓﯽ ﻣﺒﻬﻢ و دو ﭘﻬﻠﻮ اﺳﺖ: ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﻬﺮﻣﺎن اﯾﻦ داﺳﺘﺎن را درک ﮐﺮد ﮐﻪ ﻓﺮدای ﻣﺮگ ﻣﺎدرش «ﺣﻤﺎم درﯾﺎ ﻣﯽ ﮔﯿﺮد، راﺑﻄﻪ ﻧﺎﻣﺸﺮوع ﺑﺎ ﯾﮏ زن را ﺷﺮوع ﻣﯽ ﮐﻨﺪ و ﺑﺮای اﯾﻨﮑﻪ ﺑﺨﻨﺪد ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎی ﯾﮏ ﻓﯿﻠﻢ ﺧﻨﺪه دار ﻣﯽ رود.» و ﯾﮏ ﻋﺮب را «ﺑﻪ ﻋﻠﺖ آﻓﺘﺎب» ﻣﯽ ﮐﺸﺪ و در ﺷﺐ اﻋﺪاﻣﺶ در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل ﮐﻪ ادﻋﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ «ﺷﺎدﻣﺎن اﺳـﺖ و ﺑﺎز ﻫﻢ ﺷـﺎد ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد.» آرزو ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﻋﺪه ﺗﻤﺎﺷﺎﭼﯽ ﻫﺎ در اﻃﺮاف ﭼﻮﺑﻪ دارش ﻫﺮ ﭼﻪ زیادﺗﺮ ﺑﺎﺷـﺪ ﺗﺎ «او را ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎدﻫﺎی ﺧﺸﻢ و ﻏﻀﺐ ﺧﻮد ﭘﯿﺸﻮاز ﮐﻨﻨد...»

◀داستان بیگانه داستان فردیست بیگانه. شاید نماد انسان امروز. نمادانسان مستاصل و بریده از همه جا و فرزند لحظه.

◀مورسو قهرمان داستان بیگانه دریک روز با تلگرام باخبر می شود که مادرش از دنیارفته بااکراه به خانه ی سالمندانی به قول مرحوم جلال نوانخانه که مادرش در آن می زیسته برای مراسم تدفین می رود ولی حاضر به دیدن صورت مادر نمی شودنه از ترس بلکه از بی تفاوت بودن وفردای مراسم تدفین به خانه باز می گردد وبه زندگی عادی وتفریح می پردازد ودر یک روز آفتابی در دعوایی که به او توفیر آنچنانی ندارد یک عرب را می کشد وبه زندان می افتد.ودر انجا همه متوجه هنجارشکنی های او می شوند.

◀بیگانه کسی است که انگار بود ونبودش برای خود او فرقی ندارد.وقتی ماری معشوقه ی او از او می پرسد من تورا دوست دارم تو چطور مرا دوست داری او با بی تفافتی می گوید نه.

◀مورسو، نماد انسان مدرن بریده از همه جاست.وشاید بتوان گفت این رمان یک پیشگویی برای انسان روایت شده ی کاموست.بیگانه مانند جزیره ایست مهجورکه وارد شدن در ساحل او برایش فرقی ندارد وخودرا بی نیاز از امواج می داند.
@matikandastan