ابداع و حذف مادری در دو کتاب «خشم و هیاهو» و «گور به گور» - دکتر مهستی محبی

ابداع و حذف مادری در دو کتاب”خشم و هیاهو” و “گور به گور”- دکتر مهستی محبی
در ۱۳۹۳/۰۷/۱۰ ۱۷:۵۳ در نقد / یک دیدگاه


فاکنردر دو نوول” خشم و هیاهو” “و گور به گور” استیل مشابهی را ارائه می دهد که سبب می شود چیزی مشابه را در ورای ساختار روایی شان احساس کنیم.هر دو کتاب با قدرت متناقض حضور و غیاب بدنی زن سر و کار دارند و سکوت و زبان زن در هردو گنجانده شده است.
هر دو کتاب تلاش های طاقت فرسای مردان را برای سرکردن با غیاب مادر امتحان می کنند و راه این کنار آمدن با عدم ارتباط با مادر،را جایگزین کردن زبان به جای او نشان می دهند.
کدی و ادی در جهانی گرفتار شده اند که بدن زنان محو شده و درهم شکسته است.با این وجود این دو کنترلی قدرتمند بر زبانها و بدن های مردان- پسران و برادران-، تمثیلی و واقعی خود دارند که سبب می شود خطر شکنندگی اگوی مردان در مواجهه با مادران امکان پذیر شود.عامل الهام بخش فاکنر برای نوشتن “خشم و هیاهو” به خوبی شناخته شده است.آفرینش این کتاب بر اساس مرکز دلپذیرش “کدی “است که فاکنر او را “عزیز دل”و “دختر کوچولوی تراژیک “نام نهاد و او را خلق کرد تا نداشتن خواهر و مرگ دختر نوزادش را جبران کند.علاوه بر آن فاکنرمدعی شد که ایماژ مرکزی کتاب تصویر سه برادر است که به بالا به خواهرشان کدی با لباس گلی بر درخت گلابی نگاه می کنند.
با این حال کدی که مرکز رمان را تشکیل می دهد هرگزبطور واقعی در کتاب نمایانده نمی شود ،طبق گفته ی “بلیکشتین” کتاب به بیرون رشد می کند و به عقب ارجاع می دهد تا با مرکزی تهی (غیاب کدی )رودررو شود.”¬کدی مرکز رمان ،با غیاب و حضور همزمانش ،اولین تلاش بزرگ فاکنر برای مواجهه با هنر و جنسیت ،جنسیت زن و قدرت نفوذ روایت و همچنین رابطه ی مادران و زبان است .اگر کدی مرکزی تهی است ،فاکنرنوول را با دزدیدن مادر از صدای او دزدیده است .بر خلاف ادعای فاکنر، این رمان درباره ی کدی نیست بلکه در باره ی پاسخ ها و عکس العمل های برادرانش نسبت به اوست.درباره ی چگونگی کنار آمدن مردان با زنان و جنسیت آن هاست.
شاید بتوان گفت وسواسی که فاکنراغلب در اصرار به اهمیت کدی در رمان نشان می داد و از صدای او دفاع می کرد در واقع یک عذرخواهی از او برای کنار گذاشتن کاملش از نوول بوده است.غیاب صدای کدی،زیراب مرکزیت او را که با زبان شکل می گیرد و تداوم می یابد، زده است.
اگر کدی “عزیز دل “است چرا بخشی از رمان به او اختصاص داده نشده است تا حرفش را بزند و چرا امکان بیان داستانش از او دریغ می شود؟

اما فاکنر از منع صدای او هم فراتر می رود چرا که سکوت او را با زیبایی و زنانگیش پیوند می زند و بیان می دارد”کدی آنچنان برای من زیبا و درخشان بود که خطا بود او را به حرف زدن وادارم . بیان او از طریق صدای دیگران به ظرافت او کمتر لطمه می زد و بسیار وفادرانه تربود که از منظر دیگران معرفی شود.” بعضی از منتقدان در دفاع از فاکنرمطرح کرده اند که او ازاستراتژی غیر مستقیم برای بیان صحنه های ممنوعه،واژگان ممنوعه و اعمال خطرناکی که او مرتکب شده استفاده کرده است..اما به نظر نمی رسد اعمال و واژگان ممنوعه مربوط به کدی باشد بلکه مربوط به برادران اوست:تمایلات زناکارانه کونتین ،جرمهای جیسون و چنگ زدن بنجی به “زبان “برای “گفتن “که در نهایت به تجاوز منتهی می شود.
این گویش غیر مستقیم ممکن است تمایلات نهفته ی مردان را نشان دهد اما کدی را جز ابژه ای برای تمایلات برادرانش نشان نخواهد داد.
باید دانست در کارهای فاکنر سکوت به معنای ی به حاشیه رانده شدن نیست و منتقدین معتقدند سکوت علامت عالیترین زبانی است که فقط هنرمندانی چون فاکنر که می دانند هرگز نخواهند توانست زبان را به کمال و درستی برای شرح ماجرا به کار ببرند یارای استفاده از آن را دارند.ولی فاکنر می توانست با تمرین زبان لازم را به دست آورد.اما چرا زنان باید سکوت را به عنوان زبان عالی به جای استفاده ی مستقیم از زبان به کار برند ،حتا اگر عالی نباشد؟