از پاهایم بالا می‌رود. لیلا صبوحی خامنه. نشر چشمه

@matikandastan
پاییز از پاهایم بالا می رود
لیلا صبوحی خامنه
نشر چشمه
چاپ نخست ۱٣٩۵
۱٣۴ صفحه

فریبا چلبی یانی: رمان حال و هوای بومی ،روستایی و شهری را تواما با خود به همراه دارد. نویسنده به خوبی توانسته از فضا سازی و تصویر های جاندار روستا برآید. رمان با زاویه دید اول شخص روایتش را بازگو می کند. و شخصیت اصلی رمان دختریست به نام ناهید که برای معلمی راهی روستایی به نام "ایتگین" حوالی اهر می شود. گره های داستان به تدریج و با روند داستان ایجاد می شود و به همراه آن شخصیت ها معرفی و شخصیت پردازی می شوند. روایت های داستان بیشتر در "ایتگین" اتفاق می افتد و به همراه آن راوی داستان در شهر های تبریز، اهر و ایتگین در رفت و آمد است. دیالوگ ها اکثرا بومی و فضاهای داستان ملموس و پر رنگ اند. شخصیت هایی که مخاطب را علاقه مند می کند تا در مورد آنان بداند عبارتند از: ناری، ناهیده، کیوان، اورقیه، سرهنگ و ...
بعد از اتمام رمان یادداشت مفصلی راجع به کتاب خواهم نوشت.

در خاتمه به برشی از متن رمان اشاره می کنم:
"هرچه فکر می کنم نمی فهمم منظورش از مصلحت چه بوده و برایم مهم هم نیست که بدانم. تنها چیزی که برای من اهمیت دارد این است که بتوانم به کار ناتمامی بپردازم که تمام کردنش سال ها فلسفه ی وجودی ام بوده... به ناری فکر می کنم. به ناهیده، به سرهنگ، به رازهای پنهانی که ممکن است توی آن خمره ها و صندوقچه و لای آن رخت خواب های توی پستو باشند." صفحه ۵۰ و ۵۱
@matikandastan