رابرت:…تو انگار خوب متوجه نمی‌شی. تو انگار متوجه نمی‌شی که تمام این داستان اصلا برام مهم نیست

رابرت:…تو انگار خوب متوجه نمی شی.تو انگار متوجه نمی شی که تمام این داستان اصلا برام مهم نیست.درسته که یکی دوبار روی اما دست بلند کردم .اما نه برای اینکه از اصولی دفاع کنم .این کار من بر انگیخته از هیچ دیدگاه... اخلاقی نبوده .فقط دلم می خواسته یه فصل سیر کتکش بزنم .تنش می خارید...می فهمی؟


نمایشنامه خیانت
هارولد پینتر