📢ناشر که دروغ می‌گوید!

📢ناشر که دروغ می گوید!

@matikandastan
علیرضا بهرامی: رقابت بین ناشران برای پرفروش جلوه دادن خارق‌العاده‌ی مؤلفان‌شان هر روز شکل مضحک و در عین حال تاسف‌بارتری به خود می‌گیرد. در آخرین مدعا، انتشارات جایی که قرار بوده حوزه‌ی هنر و اندیشه‌ی اسلامی باشد نه تقلب و خلاف‌واقع‌گویی، مدعی شده که یک مجموعه شعرش در طول نمایشگاه کتاب تهران، 12500 نسخه فروخته است.
اگر واقعا چنین شده باشد، ناز شست شاعرش و چه خوش به شعر معاصر فارسی که چنین اقبالی داشته باشد. اصلا گیرم با همه‌طور ادوات تبلیغاتی از برنامه‌ی خندوانه تا صفحه 1 روزنامه همشهری و اپلیکیشن موبایل و کتاب درسی چندمیلیون مخاطبی و وکیل و وزیر و چه و چه هم پشت کتاب نبوده باشند. شخصا خوشحال می‌شوم.
اما چیزی که نارحت‌کننده است، ارزش اسلامی شدن ناراستی در حوزه‌ی هنر و اندیشه‌ی اسلامی است.
مجبورم مثل دفعه‌های قبل، حساب سرانگشتی را به رخ دوستان بکشم. 12500 نسخه از یک کتاب را در یک بازه‌ی زمانی و مکانی محدود فروختن، با احتساب صدور قبض و کشیدن کارت بن کتاب - که عمده‌ی خریدهای امسال با آن بود - و ارایه‌ی فیش دریافتی به انبار و چه و چه، دست‌کم - دست‌کم - یک دقیقه برای هر نسخه کتاب، یعنی 12500 دقیقه-نفر می‌شود. هر روز نمایشگاه هم 10 ساعت کاری بود که فرض می‌کنیم از دقیقه‌ی اول تا آخرش به‌طور مرتب، خرید و فروش کتاب مزبور صورت گرفته باشد. باز یک حساب سرانگشتی نشان می‌دهد که می‌شود بالای 20 روز کاری تمام‌وقت. دوستان حوزه‌ی هنر و اندیشه‌ی به‌اصطلاح اسلامی، اگر بگویند 20 روز را در 11 روز بازه‌ی 15 تا 25 اردیبهشت‌ماه چگونه و با چه قدرت چپاندنی جا داده‌اند، جایزه دارند.
این تقلب و خلاف واقع‌گویی (مثلا می‌خواهم نگویم دروغ!) را از کتاب «دا» شروع کردند که مدعی شدند در یک سال بالای 70 چاپ خورده. یعنی هر 5 روز یک چاپ، بعد هر چاپ را هم 500 نسخه اعلام می‌کردند. شما اگر ببینی کتابت از چاپ دهم رد شده، هر چاپش را 500 نسخه می‌زنی؟ اصلا سر سوزنی در کار نشر دست داشته باشی، می‌دانی هر تجدید چاپی چند روز زمان برای فیلم و زینک و چاپ جلد و سلفون و چاپ متن و جلد سخت و چسب و صحافی و برش می‌خواهد؟
در همین مورد اخیر هم اگر هر تجدید چاپ را 5 روزه (مثل کتاب دا) فرض کنیم، 6 چاپش می‌شود 30 روز. حالا جایزه‌ی بیشتر برای افشای چگونگی چپاندن 30 روز در 11 روز ایام برگزاری نمایشگاه کتاب است.
دوستان قرار بود حوزه‌ی مروج هنر و اندیشه‌ی اسلامی دایر کنند.
به‌یاد آن روایت خروج رضاشاه از ایران می‌افتیم که می‌گویند جلو آینه به خودش می‌گفت،... بگذریم. دوستان، خدای ناکرده بیش از این رنجیده می‌شوند.
@matikandastan