📢داستان: فریب یا واقعیت؟

📢داستان: فریب یا واقعیت؟
@matikandastan

پل دومان: حقیقت ادبیات از پیش آگاهیی که ما از ذات ادبیات داریم هنگامی که آن را ادبیات داستانی می خوانیم، هویدا می شود. تمام متون ادبی، از جمله ادبیات یونان همیشه موجودیت خودشان را در شکل داستان ارائه کرده اند؛ در ایلیاد وقتی برای اولین بار با هلن روبرو می شویم، این زیبایی نشانه ی بافته شدن جنگ حقیقی در پرده ی منقوش یک ابژه ی داستانی است. زیبایی او، حاکی اززیبایی تمام روایت های بعدی به صورت موجودیت هایی مستقل است که به ذات داستانی خود اشاره دارند. خود انعکاسی،یا اثر آینه ای که به وسیله ی آن یک اثر مدعی داستان بودن می شود، دقیقأ با اگزیستانس خود، یعنی با جدا شدنش از واقعیت تجربی، مشخص می شود،داستان به عنوان نشانه ای که با دوریش از معنایی که موجودیتش به عمل سازنده ی این نشانه وابسته است آشکار می گردد، این دوری نشانه از معنا،اساس و ذات اثر ادبی را مشخص می کند. فرد اگر ادبیات را بازنمایی جبرانی یک کمبود، یا ناتوانی در درک واقعیت و هذیان تعبیر کند، کاملأ در حکم پیشینی بودن داستان بر واقعیت، و تخیل بر ادراک حسی، دچار بدفهمی می شود . خوانندگان با این فرض که داستان بازنمایی از یک واقعیت تجربه شده است یا بیان نوستالژی یا میل است، راه خطا را می پیمایند. روسو با ترمهای مشابه از هیچ بودگی داستان می گوید: اگر تمام رؤیاهایم بدل به واقعیت شوند، هنوز من ناراضی باقی می مانم: من رویاپردازی، تخیل، میل ورزیدنم را حفظ کرده ام. در مورد خودم، من خلأیی توجیه ناپذیر را دریافته ام که هیچ چیز پرش نمی کند؛آرزوی قلبی به سوی نوع دیگری از کمال که نتوانسته ام آن را درک کنم اما با اینحال پاسخگویش نبوده ام.(letter to malesheres, Pleiadeed.I.1140)
فرد باید در اطلاق ترم هایی چون نوستالژی یا میل برای مطرح کردن آگاهی ادبی تأمل کند، زیرا نوستالژی و میل همیشه میل به چیزی یا فردی است؛ در مورد ادبیات آگاهی از غیاب چیزی یا کسی نتیجه نمی شود، بلکه دربردارنده ی حضور هیچ است. زبان شاعرانه این خلأ را ادراک همواره-نو شونده می خواند و که همانند اشتیاق روسو هرگز از نام دادن دوباره ی آن خسته نمی شود. این نام دادن مداوم چیزی است که ما ادبیات می نامیم. چنین است که تغزل شاعرانه در لحظاتی از آرامش و خلسه منشأ می گیرد، در غیاب هیجاناتی واقعی، و سپس به سمت ابداع هیجانات پیش می رود تا توهم تجدید خاطره را برانگیزد، و اثر داستانی سوژه های داستانی را را ابداع می کند تا توهم واقعیت را برای دیگران برانگیزد. اما داستان اسطوره نیست چون این را می داند و خود را داستان می نامد. داستان یک فریب زدایی نیست ،بلکه از ابتدا فریب زدوده شده است... ذهن انسان می تواند شاهکارهای حیرت انگیز پیچیده خلق کند تا از روبرو شدن با "هیچ بودگی ذاتی انسان" بپرهیزد.
برگردان پارسی: مهستی محبی
@matikandastan