خجسته ترجمه فلان کتاب به زبان چینی یا هر زبان دیگر، ادبیات جهانی نمی‌شود

خجسته ترجمه فلان کتاب به زبان چینی یا هر زبان دیگر، ادبیات جهانی نمی‌شود. رویکرد هویتی‌کردن ادبیات که از دهه پیش تا به حال در عرصه نشر تداوم داشته است از من سخنگویی جانبداری می‌کند که پیوسته مجبور است با نوشتن اعلام وجود کند. دیکنز در رمان «دوست مشترک ما» شخصیت شریری را ساخته و پرداخته است که همگان از دست او عاصی‌اند. ولی وقتی همین شخصیت در آستانه مرگ قرار می‌گیرد، به‌ناگهان روحیه و طرز رفتار اطرافیان او تغییر می‌کند. ژیل دلوز در تشریح این تغییر روحیه به جلوه‌گری «حیات» اشاره کرده است. احترام آدم‌های دیکنز به محتضر سابقا نفرت‌انگیز از این بابت است که او نشانه‌ای از حیات را بروز می‌دهد. به‌عبارتی، بارقه حیات او شخصیت را از هویتش جدا می‌کند. زندگی بر شخصیت و هویت منطبق نیست. شخصیت‌ها میرنده‌اند و زندگی تداوم دارد. به همین دلیل هر رگه‌ای از حیات در تن میرنده شخصیت دیکنز احترام اطرافیان را برمی‌انگیزد. با این همه، شخصیت محتضر دیکنز برخلاف تصور اطرافیانش بهبود پیدا می‌کند و دوباره روی پا می‌ایستد و همان می‌شود که پیش‌تر بود. نجات‌دهندگان و دوستداران او نیز به رفتار و روحیه سابق خود باز می‌گردند. دیکنز وضعیتی را رقم زده است که زندگی از چنبره تشخص و هویت خارج شده است و در کنارش، سلسله رویدادهای درونی و برونی قادر به بیان تکینگی حیات نیستند. در نتیجه تن «زندگی» - و نه تن «زنده»- به زیبایی خاصی می‌رسد که مستقل از خیر و شر، یا فضیلت‌ها و رذیلت‌ها است.
می‌توان از شخصیت محتضر بهبودیافته دیکنز در «دوست مشترک ما» الهام گرفت و تاناتوس ادبیات داستان را از دو منظر متفاوت نگریست؛ یکی از منظر ادبیات به‌منزله تن زنده و دیگری ادبیات به‌منزله تن زندگی. از منظر نخست، وضع این ادبیات به‌شدت وخیم است و چنانچه گفتیم مخالفان نگاه ایدئولوژیک

انجمن ماتیکان داستان
https://telegram.me/matikandastan