اتاق. اما دانا هیو. ترجمه‌ی علی منصوری

اتاق
اما دانا هیو
ترجمه ی علی منصوری
نشر روزگار

اتاق» داستان مادر و کودکی است که در یک اتاق کوچک زندانی شده‌اند. مادری که پیش از محبوس شدن تجربه ی جامعه واقعی را دارد. اما این کودک پنج‌ساله تمام دوران زندگی خویش را در همین اتاق گذرانده است و هیچ تجربه مستقیمی‌ از جهان واقعی ندارد. داستان در دو بخش اصلی روایت می‌شود: دوران اسارت در اتاق و دوران آزادی و رهایی از اتاق.
داستان را «جک» کودک پنج ساله روایت می‌کند و مخاطب با شنیدن صدای او با ماجرا درگیر می‌شود. خود این نکته که روایت داستان بدین گونه انتخاب شده بسیار حائز اهمیت است به دلیل این که در حوزه شخصیت‌پردازی نویسنده مجبور بوده تا ویژگی‌های کودکی را در این نوع روایت لحاظ نماید. جهان اطراف را کودکی روایت می‌کند که تصوری از جهان ترسناک بیرونی ندارد و جز راست‌گویی و ذهنیتی کودکانه چیز دیگری برایش معنی ندارد. این شخصیت و انتخاب نوع روایت من را به یاد شخصیت‌پردازی خاص و ویژه فرناندو آرابال نمایشنامه‌نویس مطرح اسپانیایی می‌اندازد. شخصیت‌هایی که با سادگی و ذهنی کودکانه به محیط و اتفاقات اطراف خود می‌نگرند.
دانا هیو به ما اثبات می‌کند که همگی ما زندانیانی هستیم که اسیر جهان خودساخته خویش گشته‌ایم. رابطه را به فراموشی سپرده و اسیر روابط مدرن و پست مدرن گشته‌ایم. او به کمک یک کودک پنج ساله تلخی‌ها و ناکامی‌ها را به ما نشان می‌دهد؛ و شاید قصه را کودکی روایت می‌کند تا گزندگی آن کمتر شود.