به نام خدا. با سلام و خسته نباشید. نقدی بر داستان چه‌ام شده؟

به نام خدا
با سلام و خسته نباشید
نقدی بر داستان چه ام شده ؟
اثر:فریبا چلبی یانی

داستان برشی از زندگی زنی که در استانه به دنیا اوردن فرزندی است ودر نقطه مقابل برادری که در زندان است .از نشانه های داستان مشخص است بهزاد انسانی اهل کتاب و جلسه و روشن فکر است و می شود از فضا داستان فهمید که علت زندان بهزاد مربوط به جریانات روشن فکریست چیزی که داستان را خاص و شاخص کرده است همین دو موقعیت است کسی که دربند است و فرزندی که درراه است و این درون مایه داستان را شاخص و متفاوت کرده است و مخاطب را در موقعیت خوبی قرار می دهد و با خود همراه می کند .ولی نکته ای که در داستان تاریک می ماند علت به بیمارستان رفتن بهزاد است. در این قسمت داستان گره ای به داستان می خورد که باز نمی شود و این باز نشدن قابل قبول نیست از این رو که راوی داستان اول شخص است و می داند توی کاغذی که سرباز داد چه نوشته شده است ولی از مخاطب مخفی می کند و در ادامه هم که به بیمارستان می رسد باز هم اطلاعات را از مخاطب مخفی می کند و در نهایت داستان را با این علامت سوال بزرگ تمام می کند .اگر خود راوی یا همان رویا نمی دانست چه اتفاقی افتاده است قابل قبول بود ولی وقتی راوی می داند چه روی داده ولی از مخاطب دریغ می کند درست نیست و به نظر من این تعلیق درستی نیست .
این داستان با راوی اول شخص فعال روایت می شود که راوی خوب و مناسبی است و به قدرت در داستان عمل می کندو مخاطب را پیش می برد .از نکته های قابل توجه دیگر داستان شخصیت پردازی داستان خیلی خوب دو شخصیت سهراب و رویا است که در داستان شناخته می شوند و مخاطب می تواند ارتباط برقرار کند. و باید اضافه کنم شخصیت سهراب یک شخصیت نوعی است ...ولی به اندازه نیاز داستان پرداخت شده است . و همچین شخصیت بهزاد هم شخصیت نوعی است . فضا سازی های در حرکت داستان بسیار خوب است . تناسب خوبی بین فضا داستان و درون مایه داستان برقرار است .یکی دیگر از ضعف های داستان دیالوگ هاست . خیلی بهتر می شد رو دیالوگ ها کار کرد . دیالوگ هایی که مخاطب رو بیشتر درگیر کند و از یک سوال و جواب بیشتر باشد بیشتر دیالوگ ها در داستان کارکرد سوال جواب دارد به جای اینکه به پیش برد داستان و عمق داستان بیفزاید . یک چیز دیگر که در این داستان زیاد خوشایند من نبود دوچهرای که از مرد نشان داده بود یکی برادری که اهل کتاب بود و دیگری مردی که کتاب اتش میزد و به نوعی شخصیت ها را سیاه و سفید کرده بود و داشت از این جریان نتیجه گیری می کرد .در پایان به نویسنده عزیز تبریک می گم ..و براشون ارزوی موفقعیت می کنم .