****************

****************

لئوناردو بیکن: هر هنرمندی در ابتدا مبتدی بوده است.
1- این کارگاه برای داستان‌نویس شدن کافی نیست. شما برای نویسنده‌شدن نیاز به این دارید که سه کار را جدی پیگیری کنید و آن، اینکه بخوانید بخوانید و بخوانید.
2- این کارگاه به شما یاد می‌دهد که داستان‌نویسی و فن داستان‌نویسی در بستر تاریخی به چه استنتاجی رسیده. این مطلقا درست نیست. یعنی شما می‌توانید هر یک از این موارد را نقض کنید اما یک داستان‌نویس باشید. برای این کار لازم است اصول دیالکتیک را رعایت کنید. یعنی به ما و تاریخ بگویید "چه چیزی" و "چرا" اشتباه است. و بعد خب البته برای چیزی که اشتباه است راه حلی ارایه بدهید. ارسطو: هنر، آنچه را طبیعت از تکمیل آن ناتوان است کامل می‌کند.
3- اگر کار دوم را نکنید؛ یعنی نه در فرم و نه در محتوا چیزی تازه‌ای ارایه ندهید خوبِ خوب هم که بنویسید یک کپی‌برداری تاریخی هستید و تاریخ شانه از زیر بار شما خالی خواهد کرد.
4- ما نمی‌توانیم برای تغییر یا تربیت یک داستان‌نویس کاری کنیم که اگر حتی، حتی یک راه حل داشته باشیم آن را خود به کار می‌بندیم. پس ما کنار همیم تا همه تلاشمان را بکنیم.
@radepak
واسیلی کاندینسکی: در هنر، باید وجود ندارد، هنر آزاد است.
5- مذهب، علم و هنر سه همراه بشر در پیشرفتش بودند. شما باید تقاوت این سه را بدانید و بفهمید تنها در هنر آزادی بیشتری برای وصول زندگی را دارید.
اول غلطی را اصلاح کنم که در بعضی دوستان دیدم. زاویه‌دید، همان راوي نیست، بلکه تعریف اختیارات راوي است. بهتر است بگوییم، زاویه دید، موقعیت مکانی راوي است نسبت به داستان. با توجه به نسبت راوي با داستان، زاویه دید داراي انواع زیر میباشد:
الف) زاویه‌دید بیرونی: به این معنی است که داستان از بیرون ماجرا روایت می‌شود و راوي اجازۀ ورود به ذهن هیچ‌یک از شخصیت‌هاي داستان را ندارد.
ب) زاویه‌دید درونی: داستان از درون ذهن شخصیت‌هاي داستان روایت می‌شود و راوي، اجازۀ به تصویر کشیدن، از بیرون داستان را ندارد.
ج) زاویه دید صفر: راوي، در زاویه‌دید صفر، می‌تواند از بیرون ماجرا، گزارش کند و هر وقت نیاز بود، داخل ذهن شخصیت‌هاي داستان شده و افکار آنها را هم بیان کند. و پایبند به هیچ زاویه‌ای نیست.
در مجموع؛ بعضی راوی‌ها صرفا می‌توانند یک زاویه را انتخاب کنند.
هر وقت خواستید زاویه‌دید را بررسی کنید به بررسی ضمیر راوی نسبت به زاویه‌دید (درونی، بیرونی یا خنثی) بودنش را نیز بررسی کنید.
این زاویه‌دید به معنای" 0" معادل زاویه " 360 " درجه نیست؛ بلکه به معنای این است که راوی قائل به هیچ زاویه‌دیدی نیست.
مثل قاصدک لای داستان بالا و پایین و چپ و راست می‌شود.
راوی‌های دانای‌کل می‌توانند درونی یا بیرونی باشند اما وقتی هر دو بودند زاویه‌شان نسبت به اثر، صفر است.
دانای‌کل این قابلیت را دارد اما راوی‌های دیگر هم می‌توانند محدود, نامحدود یا صفر باشند.
@radepak




این مثل اینست که بگویم دوست خوب نادیده‌ام نصرالدین، بی‌ام‌دابلیو رو خیلی خوب می‌راند.
خب:
1- آقا نصرالدین اگه راننده باشند، هر ماشینی رو خوب میرانند.
2- آقا نصرالدین تا الان جلوی من هیچ ماشینی نرانده‌اند.
منظور اینست که آقا نصرالدین است که می‌تواند اثر را پرداخت کند، با هر راوی‌ای.
* ولی هر ماشینی غِلقی دارد!
- این نکته ضریفی است. راوی‌ها هر کدام محدودیت‌هایی دارند.
مثلا راوی اول‌شخص نمی‌تواند انکار کند وجودش را در داستان. نمی‌تواند به مخاطب دروغ بگوید. اگر بشود و باورپذیر باشد بازهم با پرداخت یا مثلا مجموعۀ راوی‌های سوم‌شخص، محدودیت‌هایی دارند.
یا دانای‌کل، همۀ ظرفیت‌های ذهنی کسب کردن و در ذاتشون نهفته است.
نویسنده به یاری راوی و انتخاب درستش به «مواد و مصالحش می‌پردازد و این مواد و مصالح را از نظر می‌گذراند و آنها را توصیف و تشریح می‌كند.» (میرصادقی، 1385: 385)
مثلا همین جمال میرصادقی معتقدند ضمیر اول‌شخص ارتباط مطالب داستان را ساده می‌كند و به «وحدت و هماهنگی داستان استحكام می‌بخشد.» (میرصادقی، 1385: 389)
موقعیت دو شرط کلی دارد:
زمان, مکان.
هرچند راوی تغییری نمی‌کند اما قدرت تغییر موقعیت وی، این راوی را در زمرۀ راویان آزاد نگه می‌دارد.
شما تصور کنید راوی اشرافش به مکان آنقدر بالاست که تیر رها شده از یک پسربچه‌بومی به یک روایت دیگر و جراحت یک توریست پیوند می‌زند.
باز هم تاکید می‌کنم که دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد.
وقتی كه ما داستان را توسط شخصیت‌اصلی نقل می‌كنیم، ماجراهای خارق‌العاده و غریب كه باوركردن آن برای خواننده مشكل است تا حدود زیادی قابل پذیرش جلوه می‌كند. این باور توسط خواننده به دلیل آن است كه راوی خود در ماجرا سهم عمده‌ای دارد و از زبان او داستان روایت می‌شود. به این نوع روایت راوی - قهرمان گفته می‌شود.
پس مثلا یک داستان تخیلی با راوی اول‌شخص بهتر است