📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


📢حاشیه‌نشینی در ادبیات داستانی پس از انقلاب جلوه‌ای نداشته است

نوش‌آذر: حاشیه‌نشینی در ایران رشد فزاینده‌ای داشته، اما درک ما از عدالت تغییر نکرده. جلوه‌‌های حاشیه‌نشینی در ادبیات معاصر ایران چیست؟. در تهران تا شهریور سال ۱۳۵۹ نزدیک به ۱۰ هزار و ۴۵۰ خانوار در چهار هزار و ۵۰۰ آلونک زندگی می‌کردند. پیشینه حاشیه‌نشینی و زاغه‌نشینی در ایران بیش و کم به سال ۱۳۱۱ برمی‌گردد. از کودتای ۲۸ مرداد به این سو حاشیه‌نشینی، به ویژه در تهران رشد فزاینده‌ای پیدا کرد و بعد از انقلاب هم با وقوع جنگ ایران و عراق و جنگ داخلی افغانستان و جاکن شدن عده زیادی از جنگ‌زدگان و رانده‌شدگان، حاشیه‌نشینی باز هم رشد بیشتری پیدا کرد و در دوران «سازندگی» و با توجه به تغییر شرایط اقلیمی در ایران و رشد خشکسالی و کنده شدن کشاورزان از روی زمین‌های برهوت به یک پدیده پایدار تبدیل شد. آمار دقیقی از حاشیه‌نشینان ایرانی دز دست نیست. گفته می‌شود که در تهران دست‌کم سه میلیون نفر حاشیه‌نشین و زاغه‌نشین‌اند. در مشهد ۸۰۰ هزار نفر در مناطق حاشیه‌ای شهر زندگی می‌کنند. ساکنان بسیاری از استان‌های مرزی ایران برای مثال سیستان و بلوچستان کلا حاشیه‌نشین‌اند. ...
  • گزارش تخلف

📢روح چرچیل در نوبل ادبیات!

خدیر: هنگامی که «وینستون چرچیل» رهبر پیروز بریتانیا در جنگ دوم جهانی و فرمانده نیروی دریایی این کشور در جنگ جهانی اول به عنوان برنده نوبل ادبیات معرفی شد. در واقع می‌خواستند به او جایزه صلح بدهند اما چون به فرمانده جنگ نمی‌توانستند جایزه صلح بدهند نوبل ادبیات دادند. نوبل ادبیات به یک دریاسالار و سیاستمدار!. چرچیل البته خاطرات و نطق‌های خود را با تسلط و زیبایی و گاه حتی بهره از عنصر خیال نوشته و قطعا در قلم چیره دست بوده اما شهرت او به فرماندهی جنگ و سیاست مداری است تا جایی که در میان پارسی زبانان هم «چرچیل» به معنی سیاست و سیاست ورزی است و وقتی می‌خواهیم کسی را زیرک و سیاس معرفی کنیم می‌گوییم: جرچیل است! اما همین چرچیل نوبل ادبیات گرفته چون آکادمی جایزه سیاست ندارد و جوایز سیاسی را زیر نام نوبل صلح اهدا می‌کند و چنان که گفته شد نمی‌توانستند به چرچیل نوبل صلح بدهند …حالا انگار همان حکایت تکرار شده و چون نوبل موسیقی یا آواز ندارند باز از ادبیات مایه گذاشته‌اند …اعطای نوبل ادبیات به یک ترانه سرا - که به اشتباه در ایران «ترانه سرا» تلفظ می‌شود – البته به کام شاعران ترانه سرای ایرانی شیرین ...
  • گزارش تخلف

📢باب دیلن انتخاب احمقانه نوبل. چنگیزی: نوبل ادبیات امسال سقوط کامل به عوامگرایی بود

باب دیلن ادیب نیست. هر چیز دیگری هست باشد اما نمی‌توانم او را در کنار فاکنر و همینگوی و کامو و مان قرار دهم. نوبل در انتخابهای اخیرش نشان داده است ادبیات رو به زوال است. مشی عوامانه نوبل امیدوار کننده نیست. هر پدیده‌ای اوجی دارد و زوال و مرگی. این انتخاب نوبل و انتخاب سال پیشش نشان داد ادبیات مرده است و دیگر متعلق به زمانه ما نیست. پدیده‌ای است متعلق به گذشته. نوبل افتاده است به گیج بازی و خراب کاری …شخصا متعجبم از اینکه هر انتخابی نوبل بکند هستند کسانی که از این افتضاح حمایت کنند. انگار هویت ما به هویت نوبل بند است و حمایت از این جایزه مثل حمایت از جوایز وطنی واجب محض است. ...
  • گزارش تخلف

📢درباره ناداستان. حتی بیشتر از فرم به انتظاراتی برمی‌گردد که برخی فرم‌های ادبی به همراه دارند

خوانندگان بسته به این‌که یک کتاب چطور ارائه، بسته‌بندی و معرفی می‌شود انتظارات خاصی پیدا می‌کنند. در نتیجه انتظار دارند کتاب‌هایی که در دسته‌های مشخصی قرار دارند رفتار ثابتی داشته باشند. دلیل سراسیمگی آدم‌ها در مواجهه با کتاب‌هایی که دقیقا کاری را که از نظر آن‌ها باید و شاید انجام نمی‌دهد همین است؛ حتی اگر آن کتاب برای خودش هیچ مشکلی نداشته باشد و نخواهد از انتظارات بیرونی پیروی کند. 🔵 ویلیام زینسر: در نهایت هر نویسنده‌ باید راهی را دنبال کند که احساس می‌کند با آن راحت‌تر است. از نظر بسیاری از افرادی که می‌خواهند نوشتن را شروع کنند، این راه ناداستان است. این روش به آنان امکان می‌دهد در مورد آنچه می‌دانند یا می‌توانند ببینند یا کشف کنند بنویسند. این مسئله به‌خصوص در مورد جوانان و دانشجویان صدق می‌کند. آنان در مورد موضوعاتی که در زندگی لمس کرده‌اند یا بدان‌ها تمایل دارند با اشتیاق بیشتری می‌نویسند. انگیزه عنصرحیاتی نوشتن است. ...
  • گزارش تخلف

📢اسطوره درام ایتالیا

داراب: داریو فو، نمایشنامه نویس، کارگردان و بازیگر تئا‌تر، یکی از بحث انگیز‌ترین شخصیت‌های تئا‌تر معاصر جهان و ایتالیاست. او درنمایشنامه‌هایش که من آنها را اثر کمیک – آوانگارد خطاب می‌کنم، چرا که شباهت نزدیکی به آثار برتولت برشت دارد؛ علیه بی‌عدالتی اعتراض می‌کند. آثار این استاد تحسین شده، همیشه در آمریکا و اروپا با سانسور مواجه شده است، با این همه او هنوز یکی از فعال‌ترین نمایشنامه نویسان ایتالیاست که توانسته است آثارش را بیرون از کشورش روی صحنه ببرد. شخصیت‌ها، تم‌ها و موقعیت‌های نمایشنامه‌های فو، الهام گرفته از کمدیا دلارته، کمدی فی البداهه قرن شانزدهم ایتالیاست؛ با شخصیت‌هایی ماسک‌دار و دلقک‌هایی در نقش افراد ساده‌لوح. استاد مسلم نقد ادبیات نمایشی، ران جینکینز (RON Jenkins) در مقاله‌ای در نشریه «تئا‌تر آمریکایی» درباره او می‌نویسد: «اندیشه دلقک بی‌ادب، با زبانی تلخ و گزنده و هجو آمیز، سمبل آرزوهای انسان است که در نمایشنامه‌های داریو فو، به شکلی دقیق آن را می‌بینیم». داریو فو، از بزرگان ادبیات نمایشی جهان معاصر است. او با هیچ کس حتی نیل سایمون، که نمایشنامه‌هایش تحسین بشریت را بر می‌ ...
  • گزارش تخلف

📢ضعفی اساسی که بسیاری از مترجمان دارند

جاوید: اغلب مترجم‌های ایرانی، حتی برخی از بزرگ‌ترین و نامدارترین مترجمانی که افتخار ویرایش آثارشان را داشته‌ام، یک ضعف اساسی دارند: اسامی را در جاهای مختلف کتاب به شیوه‌های مختلف ضبط می‌کنند. مثلا، یک جا می‌نویسند «کوستودیو» و صد صفحه بعد می‌نویسند «کاستادیو»، یک جا می‌نویسند «اشنیتزلر» و جای دیگر می‌نویسند «شنیتسلر»، یک جا می‌نویسند «لاس اراس» و چند صفحه بعد می‌نویسند «لوس اروس» و …. این ضبط‌های مختلف به‌راحتی می‌تواند خواننده را گمراه کند و او را به این گمان بیندازد که کاراکتر یا فضای جدیدی به کتاب اضافه شده است. به همین دلیل، از مهم‌ترین وظایف ویراستار این است که ضبط اسامی را در سراسر متن یکسان کند. نکته‌ی مهم: بعضی از اسامی خارجی بسیار به هم شبیهند. یکسان‌سازی اسامی حتما باید بر اساس متن اصلی باشد تا مبادا دو نام مختلف اما مشابه به‌اشتباه یکسان شوند. ...
  • گزارش تخلف

📢انسانیت زدایی در ادبیات مدرنیستی از دیدگاه فتح الله بی نیاز

مناسبت یکمین سالگرد درگذشت نویسنده فقید خوزستانی …غلامعباس دیناروند: درک انسان از مکان به زاویه‌ی دید متکی شده است و همچنین زمان به عنوان عنصری برگشت ناپذیر محسوب می‌شود، پس بحث نسبی شدن زمان و مکان به داستان ویژگی‌های اساسی می‌بخشد. از جمله‌ی این ویژگی‌های منتج از نسبی شدن زمان و مکان انسانیت زدایی در داستان است. در ادبیات مدرنیستی دیگر انسان «انسان ارسطویی» و عالم محور نیست، دیگر انسان مرکز عالم و مرکز روایت نیست و نقش انسان به رغم داستانهای انسان محور که نقش محوری روایت دارد، بسیار کم رنگ می‌شود و دیگر جهان دست عده‌ای محدود از شخصیت‌ها نیست. امروزه برخلاف دیدگاه انسان محور، انسان تنها، بیگانه و هراس زده به شکل نماد و استعاره نمایش داده می‌شود و اشیا جای وی را اشغال می‌کنند و این همان جولانگه‌ای خواهد شد که اشیا بر انسان پیروز می‌شوند و انسان را به کناری می‌کشند و خود بر کرسی اقتدار مطلق تکیه می‌زنند. انسان در روایت مدرنیستی دیگر قهرمان شکست ناپذیر حماسه‌ها، جنگجویان بی ضعف رمانس‌ها و شخصیت‌های متکامل در آثار کلاسیک نیستند، بلکه انسان موجودی بین اقتدار و فروپاشی می‌شود و در واقع ویژگ ...
  • گزارش تخلف