📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


خاطره علیخانی از مرحوم آذین. ادبیات اسپانیایی یا معلم شنا …

یوسف علیخانی: سعید آذین را تا تاریخ سیزدهم اردیبهشت هشتاد و شش از نزدیک ندیده بودم. نهایت یکی دو باری در شب‌های بخارا دیده بودمش. به خاطر تیپ متفاوتش، برایم جالب به نظر آمده بود. بعد گذر روزگار باعث شد به همراه علی عبداللهی و علیرضا حسنی آبیز و غلامحسین چهکندی نژاد، مهمان دکتر غضنفری بشویم در محمود آباد آمل. و سعید آذین که خواهرزاده‌ی دکتر غضنفری بود، در این سفر همراه مان شد. تا این تاریخ من شنا کردن نمی‌دانستم. سعید آذین که در آن یکی دو روز از شنیدن ترجمه هایش از ادبیات اسپانیولی لذت برده بودم، شد معلم شنایم. بعدها دیگر ندیدمش. تا یک بار که از رادیو زنگ زد و شماره چند تا از دوستان مترجم آموت را گرفت برای مصاحبه. ...
  • گزارش تخلف

🎥گفتگوی فرزاد حسنی با «بهروز وثوقی» را ببینید …📢کانال ماتیکان داستان، با مطالب خود در پی رضایت داستان نویسان است

لطفن ما را به دوستانتان معرفی کنید. 👇👇👇.
  • گزارش تخلف

📢چند روایت اندوهبار …. از خاطرات احمد محمود. مرداد ۶۴

📜دو شب است که تلویزیون خراب شده است. سیاه سفید است و مال عهد بوق. ۱٨ سال است کار می‌کند یک بار لامپ سوخته و … دو شب است که تصویر نمی‌دهد. دیشب سارک داشت تو اتاق مطالعه می‌کرد. لامپ خود به خود سوخت. لامپ نداشتیم که عوضش کنیم. بلند شد و رفت تلویزیون را روشن کرد به این امید که شاید درست شده باشد!! تصویر نداشت. گفت اینهم از تلویزیون!. ...
  • گزارش تخلف

📢فراخوان نخستین جایزه ادبی «مکتب جنوب». بخش‌های جایزه ادبی «مکتب جنوب»

-ادبیات داستانی. *داستان کوتاه (موضوع آزاد). * بخش ویژه (داستان کوتاه با محتوای داستان جنوب، جنوب در داستان، فضاهای شهری و بومی جنوب، تاریخ و فرهنگ استان‌های جنوبی، باورها و خرده‌فرهنگ‌های جنوب، دفاع مقدس، نقش جنوبی‌ها در مدرنیسم و …). * هر نویسنده می‌تواند حداکثر پنج داستان کوتاه در هر بخش ارسال کند. -نقد و پژوهش‌های ادبی: در این بخش، نقدها و مقالاتی که به نقش و جایگاه داستان‌نویسان جنوب در پیدایش این مکتب پرداخته باشد، در اولویت خواهند بود. -نکوداشت: سازمان جایزه ادبی هر سال از یک چهره داستان‌نویسی مکتب جنوب، تجلیل می‌کند …ب) برگزیدگان جایزه ادبی مکتب جنوب.۱-داستان کوتاه (موضوع آزاد). جایزه یک نفر برگزیده: دیپلم افتخار + تندیس جایزه ادبی+ سی میلیون ریال جایزه نقدی. جایزه‌ی سه نفر شایسته تقدیر: لوح تقدیر + ده میلیون ریال جایزه نقدی …۲-داستان کوتاه (بخش ویژه). جایزه یک نفر برگزیده: دیپلم افتخار + تندیس جایزه ادبی+ سی میلیون ریال جایزه نقدی. ...
  • گزارش تخلف

📢نخستین آثار ادبیات داستانی درباره جنگ تحمیلی

کتاب خاطره با محوریت جنگ تحمیلی هشت ساله، جلد پنجم از مجموعه «سوره، داستان» به نام «ساعت شش، کنار دریاچه مریوان» بود. این کتاب کمیاب، خاطرات روزنوشت پروین نوبخت است که البته نام مستعار نویسنده است. کتاب یادشده مرداد ماه سال ۱٣۶۰ چاپ شد …📒نخستین داستانی که درباره جنگ ایران و عراق به زبان پارسی نوشته شد، «آخرین نگاه از پل خرمشهر» نوشته ناصر موذن است. این کتاب کم حجم در ۴۰صفحه در سال۶۰ منتشر شد …📒نخستین رمان با موضوع جنگ تحمیلی را احمد محمود، نویسنده بزرگ و برجسته ایرانی نوشت. نویسنده «زمین سوخته» می‌گوید که وقتی خبر کشته شدن برادرش را می‌شنود، از تهران راهی جنوب و شهرهای هویزه و سوسنگرد می‌شود، و سپس برای نشان دادن آنچه رخ داده به مردم دیگر شهرهای ایران، این رمان را می‌نویسد. نکته اندوهبار اینجاست که مقامهای حکومتی برخورد شایسته‌ای با احمد محمود نداشتند. «زمین سوخته» سال ۶۱ منتشر شد. ...
  • گزارش تخلف

۱۸۹. 📚آدامس

همکاران آموزگار دراز و تاس و خوش‌پوش و خوش‌خنده، مدام نصیحتش می‌کردند، این‌قدر به دانش‌آموزان رو ندهد. اما او چین‌های پیرهنش را صاف می‌کرد و دستی توی موهای تنک دو طرف سرش می‌برد، بعد می‌خندید و از دفتر مدرسه بیرون می‌آمد تا زودتر به سر کلاسش برسد. گاهی که نصیحت‌ها زیاد می‌شد، پقی می‌زد زیر خنده؛ از ته دل قهقهه می‌زد تا جایی که همکارانش ناراحت می‌شدند و دیگر باهاش حرف نمی‌زدند. سرانجام روزی رسید که چند دانش‌آموز شیطان اسباب خندیدن تازۀ خود و هم‌شاگردی‌هاشان را برای مدتی فراهم کردند. وقتی آموزگار خواست از پشت میزش بلند شود و برود پای تخته تا درس آن روز را شروع کند، نشیمنگاه صندلی، چسبید به کپل‌هاش و صندلی از زمین کنده شد و آموزگار دست و بالی زد و با صدای ترسناک کوبش پایه‌ها بر موزاییک، دوباره توی صندلی ولو شد. بعد از آن ماجرا دیگر آموزگار را خوش‌پوش و خوش‌خنده نمی‌دیدند؛ او حالا فقط دراز و تاس بود …👤از کتاب در دست چاپ «آناناس» نوشته وحید حسینی ایرانی؛ نشر نون. 📝شما هم اگر داستانی به قلم خودتان دارید میتوانید برای ما به اکانت بفرستید تا در صورت تایید در کانال اخبار فوری و بخش داستان شبانه ...
  • گزارش تخلف