📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


📢نه روشنفکری، نه ایدئولوژیک.. طبیعتا من رمان را پیش از انتشار خوانده‌ام

هم نوشتار اول و هم نوشتار نهایی. نکته‌ای که دلم می‌خواهد به آن اشاره کنم، تلاش تبسم غبیشی برای بازنویسی چندباره این رمان است. وقتی «سلام» را خواندم، دیدم که ما بی‌آن‌که بدانیم، بر روی یک پروژه مشترک کار می‌کردیم و آن نقد جریان روشن‌فکری بوده است. من با وجه نظری رونش‌فکری کار داشتم که نتیجه‌اش شد کتاب «واسازی متون جلال آل‌احمد»، و تبسم غبیشی در «سلام» به وجه روزمره و آسیب‌های اجتماعی روشنفکری پرداخته است. در روایت «سلام»، روشنفکری یک پدیده پرنخوت و ریاکارانه پرنقاب است. ادبیات ما بعد از انقلاب جریانی دو شقه بوده است: ادبیات روشن‌فکری و ادبیات دینی یا متعهد؛ که هر دو ادبیات همدیگر را محکوم می‌کنند به روشن‌فکری بودن یا ایده‌ئولوژیک بودن. در مقابل، تبسم غبیشی و بسیاری از همنسلانش به دنبال راه سوم و چهارم و پنجم و … می‌گردند؛ به دنبال راهی که وابسته به ایده‌آل‌های روشن‌فکری نباشد و وابسته به دفاع از انواع ایده‌ئولوژی‌ها هم نباشد. به نظر من، رمان‌هایی مثل «سلام» صداهایی تازه‌اند فارغ از سیاه و سفید دیدن جهان و جامعه ایرانی. (منبع: خبرگزاری آنا). ...
  • گزارش تخلف

من وحشتناک‌ترین مانع در یادگیری فرانسه این است که هر اسمی جنسیت دارد و این جنسیت بر روی ضمیر و صفت اثر می‌گذارد

به این خاطر که زن است و تخم می‌گذارد، مرغ مذکر است. اما کلمه‌ی مردانگی مؤنث است. چون دستور زبان فرانسه این‌طور دستور فرموده، هرمافرودیت مذکر است وبی‌حاصلی مؤنث. ماه‌ها تلاش کردم تا رمز پنهانش را کشف کنم ولی بالاخره فهمیدم که عقل و منطق نمی‌توانند هیچ کمکی به من بکنند. هیستری، روان‌پریشی، شکنجه، افسردگی: به من گفته شد هر چیز ناخوشایندی احتمالا مؤنث است. کمی امیدوار شدم ولی این نظریه هم با کلمات مذکری مثل جنایت، دندان‌درد و اسکیت به باد فنا رفت. من مشکلی با یادگیری خود کلمات ندارم ولی جنسیت‌ها به اشتباهم می‌اندازند و در ذهنم نمی‌مانند. چه حقه‌ای سوار کنم که یادم بماند ساندویچ مذکر است؟. 📒بالاخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم. ...
  • گزارش تخلف

📢افراد تک‌اثره را نویسنده نمی‌دانم

یادعلی: ▶کمیت معیاری برای ارزش‌گذاری کیفی نیست، اما افراد تک‌اثره یا دواثره را هم، حتا اگر شاهکار نوشته باشند که البته ما چنین کیسی در ادبیات‌مان نداریم و تنها یک بهرام صادقی داریم که کارهای پیشرویی در زمان خودش نوشت؛ بقیه این تیپ افراد را هم نویسنده نمی‌دانم. منظورم کسانی هستند که سال‌ها پیش یک یا دو کار نوشته‌اند و به هر دلیل رفته‌اند پی کار و زندگی‌شان. نویسنده کسی است که اگر ننویسد، بمیرد؛ راه نفسش قطع بشود. نوشتن برای نویسنده، دغدغه است، همه چیز است، خود زندگی است. و اینها الزامش یک حضور مستمر و مداوم است اگر حواشی رایج مملکت ما اجازه بدهد و به قول گلشیری جوان‌مرگش نکند. و این استمرار و مداومت باید با انتشار کار همراه باشد …◀از نظر من، ایده‌آل و طبیعی، انتشار هر دو سه سال یک رمان یا مجموعه است. حالا ممکن است نوشتن یک رمان چهار سال وقت بگیرد یا کمتر و بیشتر. اعداد مهم نیستند؛ التزام نویسنده به نوعی از استمرار و جدیت مهم است. و اینکه کارش را بارها بازنویسی کند و منتشرش نکند تا وقتی که ازش رضایت نسبی داشته باشد؛ رضایت مطلق که هیچ‌گاه وجود ندارد. ...
  • گزارش تخلف

📢همه فکر می‌کردند این اثر برجسته، داستانی عامه پسند است!.. حیرت‌انگیز بارن فن مونهاوزن. ✒گ

‌ بورگر. ✏سروژ استپانیان. 📎انتشارات توس. در ادبیات قرن هجدهم آلمان کمتر اثری یافت می‌شود که به اندازه «ماجراهای حیرت‌انگیز بارن فن مونهاوزن» مورد استقبال وسیع خوانندگان و کم‌اعتنایی محققان قرار گرفته باشد زیرا در طول سالیان دراز، اثری سرگرم‌کننده محسوب می‌شده است. این اثر گرچه ریشه در لطیفه‌ها و داستان‌های ملی آلمان دارد، نخست در جزایر بریتانیا زاده شد. ترجمه آن به زبان آلمانی، توجه فوری منتقدان و محققان را به خود جلب نکرد. این داوری ناصواب تا اواسط سده بیستم اعتبار خود را از دست نداد اما محققان و ناشران بعدی رفته‌رفته به عمق مفهوم و محتوای آن پی بردند. روایات بارن را شاید بتوان زندگینامه خودنوشت من‌درآوردی نامید. راوی، افسانه می‌‌سازد و خود، افسانه‌های ساخته و پرداخته خیال خویش را باور می‌کند …. ...
  • گزارش تخلف

📢این نقدهای ستایش آمیز به پیشرفت داستان نویسی ما کمکی نمی‌کند!

میرصادقی: حالا که به گذشته بر می‌گردم، می‌بینم انتقاد گرچه سراپا نا مربوط و مغرضانه باشد به مراتب ساده‌تر از ستایش و تمجید بس محتواست؛ آنچه که امروز بسیار در روزنامه‌ها و مجله‌های وطنی می‌بینیم. دوستان و همکاران به اصطلاح همدیگر را دارند و بر آثار هم تقریظ‌های بلند بالایی می‌نویسند. این نقدهای ستایش آمیز از آثار یکدیگر نه تنها کمکی به پیشرفت داستان نویسی ما نمی‌کند، بلکه نویسنده را از تکاپو و جست و جوی بیشتر برای تعالى دادن نوشته‌های خود باز می‌دارد و در عین حال بی اعتمادی خواننده‌ها را نیز نسبت به هر ارزش یابی درست و صادقانه بر می‌انگیزد. ای کاش روزگاری پیش بیاید که نه از تقریظ‌های افراطی و نه از نوشته‌های غرض آلود، خبری باشد و ارزشیابی آثار جایگاه راستین و حیثیت و هویت واقعی خود را پیدا کند. کتاب «داستان و داستان نویس» می‌تواند جلد دومی برای کتاب عرق ریزان روح به حساب آید و فرایند کندوکاو‌ها و تجربیات من از نویسندگی و داستان نویسی است. امیدوارم این کتاب بتواند در کار نوشتن نویسنده‌های جوان مؤثر واقع شود و گره‌ای از کارشان باز کند. ...
  • گزارش تخلف

📢آشوب درون و ساز علیزاده

بابایی: «پاییز از پاهایم بالا می‌رود» را که یک نفس و یک روزه خواندم با خودم گفتم: چه خوب شد این کتاب به دست من رسید. داستانی که با وجود آنکه از اواسط کتاب می‌دانی که ناری همان ناهیده است یا تیمور زادگان کسی جز سرهنگ نمی‌تواند باشد باز آنقدر تعلیق و کشش دارد که مخاطب را تا آخر بکشاند. داستان با زاویه دید اول شخصی روایت می‌شود که در ماجرا مداخله‌گر است. از امکانات این زاویه دید در ایجاد صمیمیت خوب استفاده شده. توصیف‌ها از جاده کوهستانی، اتاق ناهید، نایلون پشت پنجره، پستو و … آن چنان جاندار است که می‌توان همه آنها و درخت توت وسط حیاط و ناری را که پشت میله‌ها اسیر است و کشیده شدن ناری را روی زمین‌های پر یخ و برف دید. برف و سرما و سردی و خشونت اتفاق داستان را خوب پوشش می‌دهند و فضاسازی می‌کنند. از اسامی نوازنده‌ها، خواننده‌ها، نویسندگان و کتابها درست و بجا استفاده می‌شود. آنجا که به مجلس افطاری می‌رود از ربنای شجریان بهره می‌برد و هنگامی که پس از فهمیدن ماجرا درونش آشوبی برپاست حسین علیزاده است که به نی‌ها و فلوت‌ها می‌گوید مرثیه بنوازند. اشکالات دستوری و نگارشی محدود می‌شود به: «بهم گفت» و ...
  • گزارش تخلف