📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


تقریبا هم‌سن من به‌نظر می‌رسید؛ با موهای قرمز و چهره‌ای که با صدها کک‌ومک خال‌خالی شده بود

دور لبۀ لباس کرم‌رنگش به خاطر زانوزدن روی زمین، خاکی شده بود و عروسک پارچه‌ای کوچکی با چهرۀ صورتی لک‌افتاده، موهای پشمی قهوه‌ای و چشم‌هایی از دکمه‌های سیاه براق، به سینه‌اش چسبیده بود‌. اولین کاری که کرد این بود که عروسکش را با نرمی تمام روی چمن بلند قرار داد. به‌نظر می‌رسید جای عروسک راحت بود. دست‌هایش دو طرفش دراز شده و سرش اندکی بالا آمده بود. به‌هرحال فکر کردم جایش راحت به‌نظر می‌رسید. آن‌قدر نزدیک هم بودیم که وقتی با یک ترکۀ چوب شروع به کندن زمین خشک کرد، صدای خراشیدن و تراشیدن را می‌‌توانستم بشنوم. البته او متوجه من نشد، حتی زمانی که ترکۀ چوب را به کناری پرت کرد و تقریبا دم انگشتان پایم که همگی از دم‌پایی پلاستیکی مسخره‌ام بیرون زده بودند، فرود آمد …. جایی‌که ماه نیست | رمان خارجی | نیتان فایلر | ترجمه محمد حکمت | نشرنون | ...
  • گزارش تخلف

📢درددلهای کیارستمی. شیروانی: امروز آقاى کیارستمى بار دیگر به بیمارستان منتقل شد

از آقاى وزیر بهداشت عاجزانه درخواست میکنم تا دیر نشده ایشان را به بیمارستانى خارج از کشور اعزام کند …من هفته گذشته براى عیادت خانه ایشان بودم. ناچارم اورژانسى بودن ماجرا را به اخلاق ترجیح بدهم. گزیده اى از حرفهای بریده بریده عباس کیارستمى که در مغز جانم نشست. تا مهر ماه باید در تخت بسترى باشم و چند بار دیگه بعد از بهبودى جراحى بشم. یکى از دوستام همین عمل رو انجام داد و روز پنجم در سالن سینما داشت فیلم مى دید. قرار بود دکتر میر من رو عمل کنه بعدا فهمیدم که پسرش من رو عمل کرده و تازه در شأنش نبودم و عمل رو سپرده به دستیار پنجاه ساله ش!. جا اعتماد میکنى بکن ولى به اونایی که پدرشون مشهور بوده نکن. خواستن و نتونستن. وقتى دکترم اخبار رو در روزنامه‌ها خوند و فهمید این بیمار خیابونى نبوده دستپاچه شد و مصاحبه کرد و گفت گویا بیمارم شهرتى دارد و در خارج او را مى شناسند. ...
  • گزارش تخلف

📢به داد «پرویز صبری» برسید / گلایه‌های شدید فرزند کارگردان قدیمی از مسئولان سینما

صبری فرزند پرویز صبری کارگردان سینمای ایران ضمن گلایه شدید از مسئولان سینمایی از وخامت شدید اوضاع پدرش بعد از تصادف خبر داد …🔴وی در این مورد گفت: پدرم پرویز صبری حدود ۵ ماه قبل در تصادف دچار فلج مغزی شد و بعد از مدت‌ها بستری بودن در بیمارستان مجبور شدیم وی را به آسایشگاهی در وضعیت اسفبار حوالی شهریار منتقل کنیم و در حال حاضر نیز هیچ سطح هوشیاری ندارد و نکته قابل تامل این است که تا تاکنون هیچ یک از مسئولان سینمای ایران و هنرمندان سینما حتی برای یک بار هم که شده حالی از این هنرمند پیشکسوت که آثار مطرح و ماندگاری در حوزه سینمای کودک و نوجوان همچون: «عیالوار»، «شنگول و منگول» و … را ساخته است نپرسیده‌اند و فقط اکبر سنگی و داریوش بابائیان جویای احوال پدرم بودند و به دیدار وی آمدند.. 🔴وی در ادامه انتقادهایش افزود: پرویز صبری حق زیادی بر گردن سینمای ایران و هنر این مرز و بوم دارد و شعرهای ماندگاری نیز در حوزه کودک سروده است که همچنان در بسیاری از آثار هنری مورد استفاده قرار می‌گیرد …🔴وی گفت: طی این ماه‌ها بارها به خانه سینما مراجعه کردم و وضعیت پدرم را برایشان شرح دادم و درخواست مساعدت کردم ا ...
  • گزارش تخلف

📢ترجمه داستانکی از نوروزی به ایتالیایی

نوروزی: «آلزایمر» در روزنامه‌ی «واله دیتریا» ی ایتالیا منتشر شد. ممنون از دوست فرهیخته و گرامی خانم مریم رحیمی که با وجود درگیری فراوان در پروژه‌ی فیلم‌برداری‌شون این داستان بنده رو ترجمه و در این روزنامه منتشر کردن. لینک روزنامه «واله دیتریا» رو به همراه متن فارسی براتون می‌ذارم:. نوروزی. دایی مادرم است اما همه صداش می‌کنند «دایی». ۸۲ سال زندگی کرده پربرکت و سه زن گرفته که آخری دو سال پیش مرده. از هر کدام هم یک دو جین بچه دارد که حالا رشد کرده‌اند و منتشر شده‌اند در نواحی دور و نزدیک؛ انقدر که گاهی می‌گویم همه ایران سرای اوست. حالا هم به دلش افتاده باز زن بگیرد، منتها آلزایمر امانش را بریده. سال گذشته که دیدنش رفتم گفت: «خوش اومدی آقا ناصر!» با لبخندی نیم‌خورده گفتم: «ممنون» پسرش نشسته بود بغلم. ...
  • گزارش تخلف

📃دلنوشته مصطفی کیایی کارگردان فیلم «بارکد» امروز صبح پس از حذف صدای «یاس» از نسخه فیلم:

شبهایی می‌افتم که با یاسر و آرمان عزیز برای موسیقی بارکد زحمتهایی زیادی کشیدیم یاس پر انرژی آمده بود و رفیق، می‌خواستیم خاطره خوبی را برای جوانهای این سرزمین بسازیم، به نظرم یاس یکی از متعهد‌ترین و وطن دوست‌ترین خواننده هاست، اما گویی همه چیز آنطوری که ما می‌خواستیم نشد. اما خوشحالم که حداقل ده شب در ایام جشنواره صدای تو در سینماها پیچید یاس عزیز، رفیق اگه صدات نیست حضورت در کنار ماست و موسیقی ات با احترام به تو تیتراژ پایان فیلممان. بارکد که من ساختم با بارکد که تو ساختی به هم گره خورده و همیشه با هم است ببخشید که همه چیز دست من نیست. ...
  • گزارش تخلف

📃قدیس. ✒ابراهیم حسن بیگی. 📂انتشارات نیستان

داستان دلدادگی کشیشی مسیحی است که در مسکو زندگی می‌کند. او کتاب‌ها و آثار خطی و قدیمی بسیاری دارد و به این کار عشق می‌ورزد. وقتی یک نسخه قدیمی از مردی تاجیک به دست او می‌رسد، علاقه‌مند می‌شود که کتاب را از او بخرد، اما مرد تاجیک کشته می‌شود و از اینجا به بعد، کشیش روسی پا در مسیری می‌گذارد که به شناخت امام متقین، امیرالمؤمنین، علی (ع) منتهی می‌شود. کشیش به خاطر حفظ جان خود مجبور به ترک مسکو می‌شود و به بیروت می‌رود. او کودکی‌ها و بخشی از عمرش را در این شهر گذرانده و پسر، عروس و نوه‌اش در آنجا زندگی می‌کنند. علاوه بر این، او در پایتخت لبنان، دوستان و محققان فراوانی از جمله «جرج جرداق» نویسنده کتاب «الامام علی صوت‌العداله‌الانسانیه» را دارد که می‌توانند در کشف شخصیت امام علی (ع) به او کمک شایانی کنند. این کشیش روسی با مطالعه آثار فراوانی از نویسندگان مسیحی و اهل تسنن، امیر مؤمنان را به نیکی می‌شناسد و از موعظه‌ها و پندهای آن امام در سخنرانی‌های خود استفاده می‌کند. او همچنین، سخنان شیوای حضرت علی (ع) را سرلوحه زندگی خود قرار می‌دهد و توصیه‌هایی در باب مرگ و جهان پسین به فرزندش دارد. داستا ...
  • گزارش تخلف

📖من کتاب‌های زیادی خوانده‌ام که در آن‌ها نویسنده سعی کرده بود مفهوم مرگ را برساند، ولی چیزی گنگ و نامفهوم نوشته بود

به این نتیجه رسیدم که دلیلش آن بوده که نویسنده مرگ را به‌وضوح ندیده یا سر بزنگاه، چشمانش را بسته؛ همان‌طور که اگر کسی کودکی را در مسیر قطار ببیند و نتواند به او کمک کند، بی‌درنگ چشم‌هایش را می‌بندد …مرگ در بعدازظهر. نویسنده: ارنست همینگوی. برگرداننده به پارسی: سحر محمدبیگی. انتشارات آرادمان. ...
  • گزارش تخلف

رئیس تازه‌منصوب‌شده‏‌ی تخلیه‏‌ی چاه بخش B سووتو، هرگز پا به مدرسه نگذاشته بود

از طرفی به این دلیل که مادرش مسائل دیگری را در اولویت قرار داده بود، و از طرف دیگر به این دلیل که این دختر در افریقای جنوبی به دنیا آمده بود، آن هم در اوایل دهه‌ی شصت که قدرتمداران عالم سیاست معتقد بودند که کودکانی از جنس نومبکو اصلا به حساب نمی‏‌آیند. نخست‌وزیر آن زمان به خاطر طرح این سؤال نغز، شهره‌ی خاص‌وعام بود: اصلا چرا سیاه‌پوستان باید به مدرسه بروند، وقتی که به‌هرحال برای حمل چوب و آب خلق شده‏‌اند؟. ولی او اشتباه می‏‌کرد، چون نومبکو نه چوب حمل می‏‌کرد و نه آب، بلکه مدفوع. با این وجود، هیچ نشانی دال بر این نبود که چنین دختر ظریف و نحیفی روزی با پادشاهان و رؤسای جمهور نشست‌وبرخاست کند. یا دنیایی را در ترس و وحشت نگه دارد. یا جهت‏‌گیری سیاست جهانی را تحت‌تأثیر قرار دهد …📖 «بی‌سوادی که حساب و کتاب سرش می‌شد»، یوناس یوناسن، ترجمه‌ی حسین تهرانی، نشرچشمه. ...
  • گزارش تخلف