📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


📚دنباله دیلماج شاه آبادی در نمایشگاه

افق در نمایشگاه کتاب امسال رمان «کافه خیابان گوته» را به علاقه مندان عرضه می‌کند. کافه خیابان گوته که در واقع ادامه رمان «دیلماج» اثر دیگر شاه آبادی است داستان عاشقانه کیانوش مستوفی عضو سابق یک گروه چپ دانشجویی است که قصد دارد از مردی که سالها پیش عشقش را از او گرفته و باعث شده که سالهای زیادی از عمرش را در زندان بگذراند انتقام بگیرد. کیانوش زمانی به آن مرد دست پیدا می‌کند که او آلزایمر گرفته و خود را یک کودک هفت ساله می‌پندارد. در چنین شرایطی دیگر انتقام معنایی ندارد و به همین دلیل کیانوش با همکاری یک نویسنده داستانهای کودکانه تلاش می‌کند که با روشهای مختلف و در واقع با مرور خاطرات مشترک حافظه مرد را به او برگرداند تا مزه انتقام خود را به او بچشاند. کافه خیابان گوته با طرح جلد کیانوش غریب پور ودر تیراژ۱۱۰۰ نسخه منتشر شده است. انتشارات افق هم زمان چاپ پنجم رمان دیلماج را با طرح جلد و صفحه آرایی جدید راهی بازار می‌کند. ...
  • گزارش تخلف

داستانک/ matikandastan یا پوچ». حسین شعیبی

شیر داغ، خامه محلی، سر شیر، آب پرتقال، مربای بهارنارنج، مربای آلبالو. نیمروی عسلی، نان سنگک دورو کنجد، پنیر محلی، کره، مغز گردو، چای تازه دم و عسل با نظم خاصی روی میز چیده شده است. مرد با ربدوشامبر خود از اتاق خواب بیرون می‌آید. نگاهی به میز صبحانه می‌اندازد. همه چیز مطابق دستورش آماده شده است. سراغ یخچال رفته، تکه نان خشک شده‌ای رابرداشته و به سمت اتاق خوابش برمی‌گردد. - صدرا خانم من میرم بخوابم. هر کسی سراغم را گرفت، بگو مرده! ناهار را سر ساعت آماده کن. ...
  • گزارش تخلف

داستانک/ matikandastan میز سوم از سمت راست. ﺣﺴن شیردل

ﻣﻌﻠﻢ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺍﺳﺖ. ﮐﻤﯽﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰﺵ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺳﺮ ﺑﺎﻻ ﮐﺮﺩ ﻭﮔﻔﺖ:. - ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﻗﯽ ﻋﻤﺮﺗﻮﻥ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﺧﻮﺏ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺸﯿﺪ. ﺷﺎﮔﺮﺩ ﻣﯿﺰ ﺳﻮﻡ ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﯿﻨﮑﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻗﺪ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﻫﻢﺩﺍﺷﺖ. ﺍﺯ ﺟﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭﮔﻔﺖ:. - ﺁﻗﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺎﻗﯽ ﻋﻤﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ؟. ﯾﮑﯽ ﺯﺩ ﺗﻮﯼ ﺳﺮﺵ. ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺎﻏﺬ ﻣﭽﺎﻟﻪ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ. ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻓﺤﺶ ﺩﺍﺩ. ...
  • گزارش تخلف

بوی خاک می‌آمد. بوی خاکی نمناک. چشم دوخته بودم به صورت مادر مرتضا

مثل قبل نبود. مثل آن روزهایی نبود که تهران دیده بودمش. انگار داشت شبیه فرشید می‌شد کم‌کم؛ فرشیدی که کلی چین‌وچروک بکاری دور لب‌ها و چشم‌ها و روی پیشانی‌اش. اما چشم‌ها خودش بود، خود چشم‌های فرشید، درشت، با رنگ قهوه‌ای روشن و مژه‌های بلند. فقط انگار گود افتاده بود چشم‌خانه‌ها، مثل چشم‌های مرتضا. بادی خنک از درز پنجره‌ای که قد یک بند انگشت باز شده بود، می‌آمد تو اتاق. اتاقی که سقفش بلندتر از همه‌ی خانه‌هایی بود که تابه‌حال دیده بودم. انگار مال حالا نبود، مال همان نیشابور چند قرن پیش بود، با آن پنجره‌های چوبی بلند و تعاقچه‌های پهن پای پنجره‌ها. بالای اتاق تشکی پهن کرده بودند و پدر مرتضا را با لحافی مخملی خوابانده بودند. ...
  • گزارش تخلف

/معرفی کتاب. رمان: در کمال خونسردی. نوشته ترومن کاپوتی

در پانزدهم نوامبر ١٩۵٩ در شهر کوچک هالکلم کانزاس، چهار عضو خانواده کلاتر با شلیک گلوله تفنگی که در فاصله چند اینچی صورتشان قرار گرفته بود، به طرز وحشیانه‌ای به قتل رسیدند. هیچ انگیزه مشخصی برای این جنایت وجود نداشت و سرنخی هم به دست نیامد. پنج سال و چهار ماه و بیست و نه روز بعد، در چهاردهم آوریل ١٩۶۵ ریچارد اوژن هیکاک سی و سه ساله و پری ادوارد سی و شش ساله در رابطه با این جنایت در انباری در ندامتگاه ایالت کانزاس در لانسینگ کانزاس به دار آویخته شدند. در کمال خونسردی داستانی ست در رابطه با زندگی و مرگ این شش تن که در نوع خود به عنوان شاهکار ادبیات جنایی شناخته شده است …تهیه و تنظیم: امید پورعرب. ماتیکان داستان ...
  • گزارش تخلف

تشکری (رمان نویس):. من روز معلم را نمیشناسم!. اما معلم هایی را میشناسم که اموزگارند و نه استاد!

کارگرند تا مدعی!. راستی صمدبهرنگی و رضا براهنی ساعدی یک طرف ایستاده‌اند!. طرف دیگر را نمیشناسم!. البته کسی را هم میشناسم که نامش برتولت برشت. است!. اینان کارگران نوشتن هستند و اموزگاران آموختن. اینان کارگران رنج و اموختن بودند! ...
  • گزارش تخلف

رویارویى مهدى کرم پور و محسن یزدى در برنامه سى و پنج

📢مناظره جنجالى بر سر سیاه نمایى …🔴کرم پور: هرآنچه نمیپسندید اسمش را سیاه نمایى میگذارید!. یزدى: از بیگانگان پول میگیرند و مورد پسند آنها فیلم میسازند!. 🔴کرم پور: حوزه هنرى ما را تحریم کرد خوشحال شدیم و سود هم کردیم. یزدى: پول خارجى‌ها را با افتخار میگیرید و به اوج و حوزه هنرى فحش میدهند. 🔴یزدى: اگر با تحریم حوزه فیلم هایتان فروخت پس چرا جلوى آزادى ون گذاشتید. کرم پور: میخواستیم شما را مسخره کنیم!. 🔴یزدى: فیلم با پول خارجى‌ها سفارش نیست اما فیلم با پول اوج و حوزه سفارشى میشود!. کرم پور: در خارج دولت‌ها پول نمیدهند کمپانى‌ها به ارزش هاى هنرى پول میدهند. 🔴یزدى: میروند سفارت فرانسه میهمانى اما با مسئول خودمان عکس هم نمیگیرند!. ...
  • گزارش تخلف