ماتیکانداستان 📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani ماتیکانداستان ۱۳:۱۷ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ مسابقه داستان یک خطی مجله داستان همشهری ماتیکانداستان ۱۳:۱۶ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ ◀مسابقه مجله داستان با توجه به تصویر، برای یکی از دو شخصیت دیالوگی طنزآمیز بنویسید دیالوگ باید کمتر از بیست کلمه و البته طنزآمیز باشد؛ یعنی پتانسیل طنز نهفته در تصویر را آزاد کند. حداکثر اندازهی مورد قبول برای عبارت پیشنهادی، بیست کلمه (با شمارش نرمافزار word) است. دقت کنید که همهی این عبارت باید جملهی یکنفر باشد یعنی نمیتوانید از فرم گفتوگو استفاده کنید. مهلت شرکت در مسابقهی اسفند ۹۴ و فروردین ۹۵، شانزدهم فروردین به پایان میرسد. برای شرکت در مسابقه یکخطی داستان همشهری کافی است پاسخهایتان را به همراه نام، نامخانوادگی و شماره تماس به آدرس برایمان بفرستید …. 👇👇👇 ... ماتیکانداستان ۱۳:۰۳ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ رضا کیانیان: شاگرد مقام معظم رهبری در حوزه علمیه بودهام ماتیکانداستان ۱۲:۴۴ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ مهمانهای داستانی اصفهان امروز ماتیکانداستان ۱۲:۴۳ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ فرید حسینیان تهرانی: بزرگترین آسیب داستان نویسی کشور به خیالم تولید انبوه داستان نویسان در کارخانه کلاسهای داستان نویسی ست ماتیکانداستان ۱۲:۳۸ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ فرید حسینیان تهرانی: ◀️در حال حاضر طرح رمانی را میپرورانم که مانند رمان پیشینم ساختاری نامتعارف دارد اما شاید مدرنتر … ◀بزرگترین ماتیکانداستان ۱۲:۳۷ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ در واپسین روزهای سال، سراغ اهالی داستان رفته و دو پرسش را با آنها مطرح کردهایم؛ هم اکنون چه کاری در دست نوشتن یا چاپ دارید، و مهم 👇👇👇 ماتیکانداستان ۱۱:۲۳ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ رمانی غافلگیرکننده و ماجراهای دروغگویان … ماتیکانداستان ۱۱:۱۷ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ /معرفی کتاب.. ما دروغگو بودیم. نوشته امیلی لاکهارت برگردان پارسی مهرآیین اخوت. «پدرم آخرین چمدانش را روی صندلی عقب مرسدس گذاشت واستارت زد. بعد یک تپانچه در آورد و توی سینهام شلیک کرد. من در باغچه ایستاده بودم و افتادم. سوراخ گلوله باز باز شد و قلبم از قفسه سینه در آمد و وسط گلها افتاد. خون شتک زد از زخم بازم، بعد از چشمهایم، از گوش هایم، دهنم.». از زبان مترجم:. ما دروغگو بودیم رمانی پیچیده و مدرن با فضایی تعلیقی وپایان بندی بی نهایت غافل گیرانه است که بعید است به این آسانی فراموشش کنید. کتاب را بخوانید واگر کسی پرسید پایان قصه چه میشود، مثل همه شخصیتهای داستان دروغ بگویید …. ... ماتیکانداستان ۲۰:۰۳ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ سه داستان ده واژهای از مجموعه در شرف انتشار «مینی مال من»:..۱. - دستت رو بده! - نمیشه، صبح شده.. باید بیدار شم دیگه!.۲. کنار بساط لبویی احساس امنیت میکرد؛ ماشینها برایش بوق میزدند …۳. جسد روی تخت تکان خورد؛ فنر تشک در رفته بود …فرید حسینیان تهرانی. ماتیکان داستان ماتیکانداستان ۱۹:۵۴ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ کزازی: در تلویزیون آنچه برای کودکان و نوجوانان زبانبار است به گستردگی شناسانده میشود اما بهره کتاب اندک است ماتیکانداستان ۱۸:۲۶ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ دی ۱۳۶۷ (۲۰ ژانویه ۱۹۸۹). دیشب محمود دولتآبادی را دیدم همانجور بود که خیال میکردم، ترکیبی از صبح و بیابان و خاک آسمان، فروتن و مغرور، خراسانی خوب، معجونی از بایزید و آن حکیم بیمانند و بزرگ توس. از همان اول خیلی با هم جور شدیم. مثل اینکه گلمان همدیگر را گرفت. او را از اوسنهی باباسبحان میشناختم. تا حالا و کلیدر. گویا او هم مرا از خیلی پیش میشناخت. تشنهی دانستن بود و پر از کنجکاوی. قرار شد مشتی کتاب و مقاله برایش بفرستیم. جز آن فارسی خوب زبان دیگری نمیداند و مثل خیلی از نویسندهها و شاعران خودمان، با استعداد ولی متاسفانه کماطلاع است. ... ماتیکانداستان ۱۶:۰۱ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ 📝انجمن اهل قلم برازجان برگزار میکند:.. ✅نقد و بررسی کتاب «نهنگ تاریک». اثر سعید بردستانی با حضور داستان نویسان و منتقدان مطرح استان. زمان: دوشنبه ۲۴ اسفند، ساعت ۵ عصر. مکان: برازجان - مجتمع شهید شاهینی - سالن انجمن اهل قلم ماتیکانداستان ۱۴:۵۴ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ داستانک/جر زنی.. برگردان پارسی: هلیا استاد ماتیکان داستان ماتیکانداستان ۱۴:۴۹ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ داستانک اختصاصی ماتیکان داستان: «جر زنی» نوشته سیدهی تراسکار، برگردان پارسی هلیا استاد 👇👇👇 ماتیکانداستان ۱۲:۵۱ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ داستانک/. حسن شیردل. ما نشسته بودیم و چیزی میفروختیم تا گرسنه نمانیم اصلا برای ما فرقی نداشت فروختن. هر چیری از هر جا گیر میآوردیم میفروختم و بعد یکی دیگر مرا که چیزی داشت برای فروختن و بعد او، یکی دیگر را. و او را و بعد یکی آن یکی را و بعد همینطور هرکسی، کسی دیگر را میفروخت. بعد یکی بالاخره پیدا میشد و ان چیز فروختنی را میخرید. و بعد اگر دلش میخواست فروشنده اول را و بعد فروشنده دوم که مرا و چیز خریدنی ام را میفروخت وبعد کسی که مارا میفرخت را تا اخر تا هر جا که دلش میخواست میخرید تا کیسهاش ته بکشد. مدتی بود کسی نمیامد چیزی بخرد و بعد ما را به خاطر ان چیز. یعنی فروشندهها را که همدیگر را میفروختیم. بالاخره حقهای زدیم. شروع کردیم به خریدن همدیگر. ... ماتیکانداستان ۱۱:۲۶ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ نکته آموزشی: بهترین راه آموختن داستان نویسی، خواندن داستانهای نویسندگان بزرگ ایران و جهان است؛ زیاد بخوانید و زیاد بنویسید ماتیکانداستان ۱۱:۰۴ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ دستهای هم را میفشردند. گفت: فقط شاد! شنید: بگو خنیایی! ماتیکانداستان ۱۱:۰۱ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ معرفی کتاب/ شیدا. رمان. سعید تشکری تهران، چاپ نخست، نشر نیستان، زمستان ۹۴. رقعی، ۲۸۶ ص.، ۱۷۰۰۰تومان …رمانتیک، مرد چهلساله تعظیم کرد و دوباره برگشت طرف در دیگر اتومبیل. پری نگاهش کرد. باز هم جنتلمنی تمام. حتا نخواسته بود پشت فرمان اتومبیل جواب او را بدهد. مهر و عشقی شدید در پری باز شعله گرفت. روی دیگر فرزام را اصلا پری ندیده بود. یعنی روی دیگر او چه بود؟ مگر روی دیگری هم دارد؟ ... ماتیکانداستان ۱۰:۵۹ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ امیرحسین شربیانی: من رمانی در دست نوشتن دارم که هنوز نامی براش انتخاب نکردم، مهمترین آسیب [داستان نویسی] ما هم سانسور است و تمام ‹ 229 230 231 232 233 234 235 ›
ماتیکانداستان ۱۳:۱۶ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ ◀مسابقه مجله داستان با توجه به تصویر، برای یکی از دو شخصیت دیالوگی طنزآمیز بنویسید دیالوگ باید کمتر از بیست کلمه و البته طنزآمیز باشد؛ یعنی پتانسیل طنز نهفته در تصویر را آزاد کند. حداکثر اندازهی مورد قبول برای عبارت پیشنهادی، بیست کلمه (با شمارش نرمافزار word) است. دقت کنید که همهی این عبارت باید جملهی یکنفر باشد یعنی نمیتوانید از فرم گفتوگو استفاده کنید. مهلت شرکت در مسابقهی اسفند ۹۴ و فروردین ۹۵، شانزدهم فروردین به پایان میرسد. برای شرکت در مسابقه یکخطی داستان همشهری کافی است پاسخهایتان را به همراه نام، نامخانوادگی و شماره تماس به آدرس برایمان بفرستید …. 👇👇👇 ...
ماتیکانداستان ۱۲:۴۳ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ فرید حسینیان تهرانی: بزرگترین آسیب داستان نویسی کشور به خیالم تولید انبوه داستان نویسان در کارخانه کلاسهای داستان نویسی ست
ماتیکانداستان ۱۲:۳۸ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ فرید حسینیان تهرانی: ◀️در حال حاضر طرح رمانی را میپرورانم که مانند رمان پیشینم ساختاری نامتعارف دارد اما شاید مدرنتر … ◀بزرگترین
ماتیکانداستان ۱۲:۳۷ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ در واپسین روزهای سال، سراغ اهالی داستان رفته و دو پرسش را با آنها مطرح کردهایم؛ هم اکنون چه کاری در دست نوشتن یا چاپ دارید، و مهم 👇👇👇
ماتیکانداستان ۱۱:۱۷ ۱۳۹۴/۱۲/۲۵ /معرفی کتاب.. ما دروغگو بودیم. نوشته امیلی لاکهارت برگردان پارسی مهرآیین اخوت. «پدرم آخرین چمدانش را روی صندلی عقب مرسدس گذاشت واستارت زد. بعد یک تپانچه در آورد و توی سینهام شلیک کرد. من در باغچه ایستاده بودم و افتادم. سوراخ گلوله باز باز شد و قلبم از قفسه سینه در آمد و وسط گلها افتاد. خون شتک زد از زخم بازم، بعد از چشمهایم، از گوش هایم، دهنم.». از زبان مترجم:. ما دروغگو بودیم رمانی پیچیده و مدرن با فضایی تعلیقی وپایان بندی بی نهایت غافل گیرانه است که بعید است به این آسانی فراموشش کنید. کتاب را بخوانید واگر کسی پرسید پایان قصه چه میشود، مثل همه شخصیتهای داستان دروغ بگویید …. ...
ماتیکانداستان ۲۰:۰۳ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ سه داستان ده واژهای از مجموعه در شرف انتشار «مینی مال من»:..۱. - دستت رو بده! - نمیشه، صبح شده.. باید بیدار شم دیگه!.۲. کنار بساط لبویی احساس امنیت میکرد؛ ماشینها برایش بوق میزدند …۳. جسد روی تخت تکان خورد؛ فنر تشک در رفته بود …فرید حسینیان تهرانی. ماتیکان داستان
ماتیکانداستان ۱۹:۵۴ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ کزازی: در تلویزیون آنچه برای کودکان و نوجوانان زبانبار است به گستردگی شناسانده میشود اما بهره کتاب اندک است
ماتیکانداستان ۱۸:۲۶ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ دی ۱۳۶۷ (۲۰ ژانویه ۱۹۸۹). دیشب محمود دولتآبادی را دیدم همانجور بود که خیال میکردم، ترکیبی از صبح و بیابان و خاک آسمان، فروتن و مغرور، خراسانی خوب، معجونی از بایزید و آن حکیم بیمانند و بزرگ توس. از همان اول خیلی با هم جور شدیم. مثل اینکه گلمان همدیگر را گرفت. او را از اوسنهی باباسبحان میشناختم. تا حالا و کلیدر. گویا او هم مرا از خیلی پیش میشناخت. تشنهی دانستن بود و پر از کنجکاوی. قرار شد مشتی کتاب و مقاله برایش بفرستیم. جز آن فارسی خوب زبان دیگری نمیداند و مثل خیلی از نویسندهها و شاعران خودمان، با استعداد ولی متاسفانه کماطلاع است. ...
ماتیکانداستان ۱۶:۰۱ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ 📝انجمن اهل قلم برازجان برگزار میکند:.. ✅نقد و بررسی کتاب «نهنگ تاریک». اثر سعید بردستانی با حضور داستان نویسان و منتقدان مطرح استان. زمان: دوشنبه ۲۴ اسفند، ساعت ۵ عصر. مکان: برازجان - مجتمع شهید شاهینی - سالن انجمن اهل قلم
ماتیکانداستان ۱۴:۴۹ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ داستانک اختصاصی ماتیکان داستان: «جر زنی» نوشته سیدهی تراسکار، برگردان پارسی هلیا استاد 👇👇👇
ماتیکانداستان ۱۲:۵۱ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ داستانک/. حسن شیردل. ما نشسته بودیم و چیزی میفروختیم تا گرسنه نمانیم اصلا برای ما فرقی نداشت فروختن. هر چیری از هر جا گیر میآوردیم میفروختم و بعد یکی دیگر مرا که چیزی داشت برای فروختن و بعد او، یکی دیگر را. و او را و بعد یکی آن یکی را و بعد همینطور هرکسی، کسی دیگر را میفروخت. بعد یکی بالاخره پیدا میشد و ان چیز فروختنی را میخرید. و بعد اگر دلش میخواست فروشنده اول را و بعد فروشنده دوم که مرا و چیز خریدنی ام را میفروخت وبعد کسی که مارا میفرخت را تا اخر تا هر جا که دلش میخواست میخرید تا کیسهاش ته بکشد. مدتی بود کسی نمیامد چیزی بخرد و بعد ما را به خاطر ان چیز. یعنی فروشندهها را که همدیگر را میفروختیم. بالاخره حقهای زدیم. شروع کردیم به خریدن همدیگر. ...
ماتیکانداستان ۱۱:۲۶ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ نکته آموزشی: بهترین راه آموختن داستان نویسی، خواندن داستانهای نویسندگان بزرگ ایران و جهان است؛ زیاد بخوانید و زیاد بنویسید
ماتیکانداستان ۱۱:۰۱ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ معرفی کتاب/ شیدا. رمان. سعید تشکری تهران، چاپ نخست، نشر نیستان، زمستان ۹۴. رقعی، ۲۸۶ ص.، ۱۷۰۰۰تومان …رمانتیک، مرد چهلساله تعظیم کرد و دوباره برگشت طرف در دیگر اتومبیل. پری نگاهش کرد. باز هم جنتلمنی تمام. حتا نخواسته بود پشت فرمان اتومبیل جواب او را بدهد. مهر و عشقی شدید در پری باز شعله گرفت. روی دیگر فرزام را اصلا پری ندیده بود. یعنی روی دیگر او چه بود؟ مگر روی دیگری هم دارد؟ ...
ماتیکانداستان ۱۰:۵۹ ۱۳۹۴/۱۲/۲۴ امیرحسین شربیانی: من رمانی در دست نوشتن دارم که هنوز نامی براش انتخاب نکردم، مهمترین آسیب [داستان نویسی] ما هم سانسور است و تمام