📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


📌داستانک. فروزنده، جراح قلب مشهور، پس از فراغت از عملی چندساعته بی‌درنگ به اتاقش رفت

واریس ساق پاهاش را می‌آزرد. روی قالیچه، تاق‌باز دراز کشید، چشم‌ها را بست و جفت پاها را بالا برد و به دیوار تکیه داد. ناگهان کف پاهای پروفسور فروزنده به شدت سوخت و چشم‌هاش از کاسه بیرون آمد. خواست زانوها را بکشد تو شکمش، اما انگار مچ پاهاش به جایی گیر بود. چشم‌های گردشده‌اش هم قی گرفته بود و جز تصویری تار و مبهم نمی‌دید. بعد هیاهویی شنید و تصویر مقابل شفاف شد. مردانی با لباس‌های عهد قاجار، کلاه‌پوست‌های استوانه‌ای و رداهای بلند، دورش حلقه زده بودند و دوتاشان دو سر چوب فلک را نگه داشته بودند تا سومی باز هم با ترکه به کف پاهای او ضربه بزند. پروفسور حالا هر چه که بود، قطعا‌ پروفسور فروزنده نبود و به جای اتاقش در بیمارستان، روی سنگ‌فرش محوطه‌ای در روزگار قاجار به پشت خوابانده بودندش و فلکش می‌کردند و فعلا باید با نعره‌های دلخراش و دردی که با هر ضربه توی جسم و جانش می‌پیچید، کنار بیاید تا فکری برای زندگی تازه‌اش بکند. جالب اینجا بود که در گیرودار تنبیه شدن و داد و فریاد کردن، فکری امیدوارکننده از سرش گذشت؛ حالا که دیگر خبری از ایستادن‌های طولانی در اتاق عمل نبود، شاید واریسش هم ناپدید می‌شد ...
  • گزارش تخلف

📢آلن‌پو، پدر معنوی ادبیات پلیسی

میرعباسی: ادگار آلن‌پو، نویسنده‌ای است که با دیدی زیباشناسانه به معما نگاه می‌کند و جایگاه نویسنده را خدای‌گونه می‌بیند. شاید یکی از عواملی که سبب شده روایت‌های پلیسی آلن‌پو فراگیر نشود، این است که داستان در همان بخش حل معما می‌ماند و ما با شخصیت‌پردازی و روایت‌های حاشیه‌ای مواجه نیستیم. در اصل می‌توانیم بگوییم این نویسنده، داستان کوتاه پلیسی را خلق کرده است. ذکر این نکته ضروری است که بسیاری از نویسندگان به صورت مستقیم و غیرمستقیم از آثار آلن‌پو، الهام گرفته‌اند. حتی در داستان‌های پلیسی که خورخه لوییس بورخس با همکاری خوزه آنتونیو کاسارس ‌نوشته است و همچنین در رمان‌های پلیسی ریموند چندلر، الهام گرفتن از کارهای آلن‌پو را می‌بینیم. (منبع: هفته‌نامه کرگدن). ...
  • گزارش تخلف

📢ترس و لرز رفتن هنرمند ناخوانده …. اما ماهریز و تصویرگرش کار خودشان را کرده بودند

وحید نصیریان کتابهای بیشتری تصویرسازی کرد که من نخواندم و انیمیشنهای زیادی ساخت که من ندیدم. او با آنکه کم جایزه از داخل و خارج نبرد، انگار همیشه برای ایران بی «کانون» بعد از انقلاب (که در آن تصویرسازی و انیمیشن-سازی جدی اجروقرب ایران «کانون» دار دهه چهل و پنجاه را نداشته و ندارد) هنرمند ناخوانده-ای بود که راهی را میرفت که هیچکس منتظر پیمودنش نبود. او باید در همان دهه-های طلایی کار میکرد تا بیشتر قدر بیند و بر صدر نشیند. اما این جبر تاریخی نسلهای بالیده در بعد از انقلاب است که برای اثبات خود گاهی باید جانشان را بگذارند و بروند بلکه بیشتر خوانده و دیده و شنیده شوند … بله که ترس و لرز دارد رفتن زودهنگام این آدمهایی که، فارغ از جوهای غالب و مدهای روز، کار خودشان را، کاری را که دوست داشتند، کردند و هنوز کارهای زیادی داشتند که بکنند؛ حتی اگر آدمهایی بوده باشند که تو نه خودشان را دیده باشی نه کارهاشان را. (منبع: کانال تلگرامی پژمان طهرانیان. ( ...
  • گزارش تخلف

📚ماجرای زن لهستانی که به ایران آمد

یزدانی خرم: اولین رمان مصطفا انصافی از رمان‌های وطنی قابل تامل، خوانش و نقد این چند ماه است و حالا به راحتی می‌توانم دعوت تان کنم به خواندن اش … «تو به اصفهان باز خواهی گشت» قصه‌ی جذابی دارد و ساختاری فکرشده …ماجرای یک زن لهستانی که در ایران پی ریشه‌ها و رازهای خانواده‌اش می‌گردد در گذشته …او با یک استاد دانشگاه جوان ایرانی که. مردد است بین ماندن در ایران یا کندن از آن برخورد می‌کند و این تلاقی زمان را می‌شکند و از پرده برون می‌افکند زخم‌ها و تاری هایی را که در لایه‌های چربی تاریخ خود را پنهان کرده تند …رمان قصه ساز و جسورانه نوشته شده و مخاطبان اش می‌توانند با آن رابطه‌ی ذهنی بسازند و به جهان اش نفوذ کنند …حالا که چند ماهی از انتشار رمان می‌گذرد و بازخوردهای بسیار خوبی گرفته در تنوع کارهای ایرانی راحت‌تر پیشنهادش می‌کنم برای خواندن … «تو به اصفهان باز خواهی گشت» نقطه‌ی شروع جان داری ست برای نویسنده‌اش …چه ترکیب تاریخ، وضع وجود و شخصیت‌های متعدد و هدف مند نشان از ذهنی داستان ساز دارد …این رمان را جدی بگیرید …. ...
  • گزارش تخلف

‌سازی … «بل» یکی از پیشوندهای زبان فارسی است که همیشه قبل از اسم می‌آید و معنی کثرت و مبالغه دارد و به‌تنهایی به‌کار نمی‌رود

پاره‌ای از اهل لغت بل را کوتاه‌شدهٔ «ابو ‌+ ال» عربی می‌دانند که مثلا در کلمات ابوالقاسم، ابوالفضل و … به‌کار می‌رود؛ درحالی‌که این پیشوند فارسی است و در گذشته در کلمات زیادی به‌کار می‌رفته است. ریشهٔ بل در سنسکریت، بهلوله به‌معنی بسیار است و با واژه پلی (poly) یونانی به‌معنی چند، چندین و بسیار از یک بنیاد است. بل با پر بی‌مناسبت نیست …از کلمات ساخته‌شده با این پیشوند می‌توان به کلمات زیر اشاره کرد:. بلهوس: بسیار هوسناک [هوسباز]. بلغنده: توده، روی هم نهاده. بلکامه: مشتاق، دلگرم. بلغاک: پرآشوب و پرغوغا. بلفضول: صاحب فضل فراوان. بلعجب: تردست، شعبده‌باز. ...
  • گزارش تخلف

سروانتس است که با هم تفاوت دارد

اگر دن‌کیشوت ایده‌آل‌هایش را در فضایی متوهم و خودساخته در همین دنیا دنبال می‌کند و تلاش می‌کند با تغییر شکل واقعیت‌های پیرامون‌اش به آنچه می‌خواهد برسد، گونگادین شاید بر اساس آموزه‌های مذهبی‌یی که با آن‌ها بزرگ شده است، در دنیای وعده‌داده شده و البته تجربه‌نشده‌ی دیگری که به باور بسیاری در میان آسمان‌هاست، به جستجوی ایده‌آل‌هایش که ریشه در عدالت دارد، سیر می‌کند. او در کنار گروهی از افسران انگلیسی که در دنیای مادی و ملموس شرایط بهتری نسبت به او داشته‌اند و همه جوره بر او رجحان و تسلط داشته‌اند، در دنیای غیر مادی هم به جایی نمی‌رسد و باز به نوعی همان شرایط تکرار می‌شود. یأسی که از گذشته تا کنون در آثار نویسندگان بزرگ زیادی، مبنای مفهومی کار قرار گرفته است. نکته‌ی جالبی که در هر دو داستان از ویژگی‌های اساسی روایت به شمار می‌رود، طنزی است که نویسنده دستمایه‌ی کارش قرار داده است که البته در «دن‌کیشوت» به مراتب پررنگ‌تر و آشکارتر است و به استهزا می‌رسد. در «بهشت برای گونگادین نیست» اما با ظرافت بیشتری این اتفاق افتاده، تا جایی که ممکن است به اشتباه، بسیاری آن را ناشی از خیال‌های کودکانه‌ و ...
  • گزارش تخلف

📌پرونده‌ای برای علی دریکوندی؛ نویسنده نابغه ایرانی ٣.. 📢گونگادین: دن‌کیشوت ایرانی

تاج‌مهر: با نگاهی کلی به شرایط زندگی علی دریکوندی و «سروانتس» اسپانیایی و البته «دن‌کیشوت» و «بهشت برای گونگادین نیست»، می‌توان به شباهت‌های جالبی پی برد که اشاره به آن‌ها خالی از لطف نیست. «دن‌کیشوت داستان نجیب‌زاده‌ای است که در دورانی که شوالیه‌گری (عیاری و پهلوانی قرون وسطایی) دیگر رونقی ندارد، می‌خواهد بساط پهلوانی علم کند. قصد او این است که به اوهام و تخیلات خود، که در نتیجه‌ی شب و روز خواندن داستان‌های پهلوانی در ذهن او خانه کرده است، صورت واقعیت بخشد. با آن‌که توان آن ندارد که مگسی را از خود براند، زره می‌پوشد و کلاه‌خود بر سر می‌گذارد و زوبین در دست و شمشیر بر کمر بر اسبی ناتوان‌تر از خود سوار می‌شود و در جستجوی حوادث و ماجراهای پهلوانی سر به دشت و بیابان می‌نهد. اما واقعیت‌های زندگی کجا و اوهام و پندارهای او کجا! دن‌کیشوت بی‌هدف نیست و افکار و آرمان‌های عالی دارد، ولی چون واقعیت‌ها با او سر یاری ندارند و زندگی با اندیشه‌های او جور درنمی‌آید، به جنگ واقعیت می‌رود. نبرد تن به تن او با آسیاب‌های بادی زنده‌ترین نمونه‌ی درافتادن خودسرانه و کورکورانه‌ی او با مظاهر عینی و واقعی حیات ...
  • گزارش تخلف

📌پرونده‌ای برای علی دریکوندی؛ نویسنده نابغه ایرانی ٢.. 📢اتهام خیانت به خالق داستان گونگادین

تاج‌مهر: علی از چیزی یا کسی واهمه داشته و می‌گریخته است و همان وادارش ساخته تا آواره‌ی بی‌نام و نشان بروجرد شود. شاید یک اتهام، اتهام یک خیانت. خیانتی که هرگز رخ نداده است، خیانت به میهن و هم‌وطن‌اش از این روی که افسر آمریکایی در حالت مستی به شوخی لقب گونگادین را به او می‌دهد و البت معنای این نام را همه خیانتکار می‌دانند. همین کافی است برای فرار، فرار از همه چیز و آواره شدن در شهری که هیچ‌کس‌اش آشنا نیست. وادارش می‌کند به دریوزه‌گی و کتمان هویت واقعی‌اش آن‌چنان که به هیأت بی‌خانمان‌ها درآید و کنج عزلت گزیند و تا زنده است کلامی از گذشته و خود واقعی‌اش برنیاورد و راز سهمگین‌اش را با خود به گور ببرد؛ در پاییزی که رو به انتها بود و مجال رسیدن‌اش را به بهشت نداد. بهشت شهرت، بهشت ثروت، بهشت نعمت و بهشت زندگی دور از فقر و گرسنگی، افسوس که او تنها چند ماه پیش از رسیدن به همه‌ی آنها تسلیم مرگ و سرنوشت شد تا فصل آخر این قصه در کنج امام‌زاده جعفر بروجرد رقم بخورد. تا هنوز جستجو برای یافتن چیزهای تازه‌تری از زندگی او ادامه داشته باشد. تصور آن روز پاییزی در ذهن‌مان شکل می‌گیرد و کارگران شهرداری را ...
  • گزارش تخلف

◀زودتر از آنچه علی فکرش را می‌کند، مأموریت متفقین در ایران پایان می‌یابد و وقت رفتن فرا می‌رسد

از قراری که باز در متن کتاب قابل استنباط است، افسران انگلیسی قول‌هایی به علی داده‌اند؛ هم در ارتباط با فراهم نمودن شرایط سفرش به انگلیس و هم چاپ دست‌نوشته‌هایش که همینگ به خوبی و درستی نبوغ را در آن خیالپردازی‌های فانتزی‌اش کشف کرده و مطمئن است قابل توجه هستند. […] بخشی از نوشته‌ها را بعدها خود علی از طریق پست برای همینگ در انگلستان می‌فرستد […] در جستجوهای دیگری که بعدها برای تهیه‌ی فیلم مستند زندگی او آغاز نمودیم، تصویری از پاکت نامه‌های علی را مسئولان کتابخانه‌ی «بادلیان آکسفورد» در اختیار همکار فیلم‌سازم «غلام‌رضا نعمت‌پور» قرار دادند که در فیلم از آن استفاده شده است و جالب اینجاست که آدرسی که علی پشت پاکت نوشته، آدرس یک بقالی است در محله‌ای از اهواز. تلخی ماجرا از آنجا آغاز می‌شود که بعد از خروج متفقین از ایران و دوری همینگ، علی در مورد دیدار دوباره‌ی او و چاپ نوشته‌هایش به مرور ناامید و به شدت افسرده می‌شود. زمان خروج انگلیسی‌ها از ایران سال ۱٣٢٣، و زمان چاپ کتاب ۱٣۴٣ می‌باشد. بنا به گفته‌ی ناشر که در مقدمه‌ی کتاب به آن اشاره شده است، ستوان «همینگ» تا سال ۱٣٢٨ با علی در ارتباط بو ...
  • گزارش تخلف

📌پرونده‌ای برای علی دریکوندی؛ نویسنده نابغه ایرانی ۱.. 📢گونگادین: افسانه‌ای که واقعیت دارد

تاج‌مهر: ◀لازم است کمی به گذشته برگردیم؛ به قبل از سال ۱٣٢٣ و خروج نیروهای متفقین از ایران؛ نیروهای انگلیسی حاضر در ایران و مشخصا یک ستوان انگلیسی به نام «همینگ» در میان کارگران گرسنه‌ای که هر روز برای کار به کمپ مراجعه می‌کرده‌اند، به موردی برخورد می‌کند که شاید از حیث قیافه و ظاهر تفاوتی با بقیه ندارد، اما اندیشه‌اش با سایر هم‌ولایتی‌ها و هم‌وطنان‌اش متفاوت است. متن درخواست کارش را هم به انگلیسی دست و پا شکسته‌ای نوشته و به او تقدیم کرده که باعث حیرت ستوان انگلیسی می‌شود. بیشتر که از او جویا می‌شود، متوجه می‌شود که نام‌اش «علیجان» است و به شدت شیفته و طالب آموختن زبان انگلیسی است و در قبال کارهایی که می‌کند، خواسته‌اش این است که شکم‌اش سیر شود، جایی برای خواب داشته باشد و مهم‌تر از همه، بتواند انگلیسی بیاموزد. قول معروفی از او در مقدمه‌ی کتاب‌اش آمده که بر اساس آن در نامه‌ای خطاب به ستوان همینگ می‌نویسد: «آقای عزیز! من با خودم شرط کرده‌ام که اگر انگلیسی یاد نگیرم، نابود شوم. ممکن است شما مرا در زندان خودتان بیاندازید، به شرط آنکه نگهبان زندان انگلیسی باشد … ملاحظه می‌کنید که کثیف هست ...
  • گزارش تخلف

کتاب کمیاب «گونگادین به بهشت نمی‌رود» نوشته علی دریکوندی است

کتاب این کارگر کم سواد لرستانی چنان هیاهویی درانگلستان برانگیخت که سالها بعد در ایران شایعه شد نامزد نوبل بوده است ….
  • گزارش تخلف

📢خودکامه سرخ؛ زندگی خصوصی مائو تسه تونگ. یزدانی خرم: خواندن خاطرات عیشی مدام است

مثل نامه یا یادداشت‌های روزانه …کتاب تازه‌ای که بی نهایت جذاب است و از نوع همین خاطرات، واگویه‌های پزشک خصوصی ماءو ست از او. کتابی که شامل بیست و دو سال همراهی این مرد می‌شود با ماءو تسه تونگ …او که از علاقه مندان و شیفته گان رهبر افسانه‌ای چین بوده این خاطرات را سال‌های سال بعد مرگ ماءو منتشر می‌کند. دکتر لی جی سویی تا آخرین لحظه کنار ماءو بود و حتا رییس هیات پزشکانی که تلاش می‌کردند رهبر کهنسال را از سومین سکته‌اش هم نجات دهند. در سپتامبر هزار و نه صد هفتاد و شش …دقیقن چهل سال پیش. سکته‌ای که او را کشت …در این خاطرات سال‌های زمامداری ماءو با توجه به خلقیات او روایت می‌شود. تصویری کاملن انسانی و مشحون از تناقض‌های فراوان. مثلن دکتر لی سویی از نفرت عمیق ماءو به استالین می‌نویسد، از مشکلات اش با کره، از راه کارهای اقتصادی گاه ناموفق اش و مهم‌تر از همه رقم زدن انقلاب فرهنگی خونین که باعث می‌شود نظر بسیاری از جمله شخص دکتر نسبت به ماءو عوض شود. کتاب روایتی سا از زنده گی و نگاه‌های سیاسی این مرد کنار امور شخصی اش …عشق اش به سیگار یا زنان زیبا …نقش پررنگ همسر مخوف رهبر چین در قضیه‌ی انقلاب ...
  • گزارش تخلف

📢انتقاد نویسنده ایرانی ساکن آلمان از نویسنده ایرانی ساکن فرانسه

عطاران: پرسش خبرنگار: «آیا نیاز به رجوع به فرهنگ لغت فارسی زیاد احساس می‌کنید؟». پاسخ: «در تمام این هفده سال من فقط یک بار به فرهنگ لغت مراجعه کردہ ام. سال ۹۸ بود، داشتم رمان «چاہ بابل» را پست می‌کردم برای ناشر. در یک جای این رمان «دستورالعمل تهیه‌ی قاطر» را شرح داده‌ام. ناگهان تردید کردم که، برای تولید قاطر، خر نر را می‌اندازند به جان اسب ماده یا اسب نر را به جان خر ماده. بلافاصله مراجعه کردم به فرهنگ معین. دیدم بله اشتباہ کردہ ام و چه شانسی آوردہ ام که پیش از چاپ متوجه شدہ ام.». این پاسخ «رضا قاسمی» نویسنده ایرانی ساکن فرانسه است، که فقط -درسته- فقط یک بار در مدت هفده سال نویسندگی، به فرهنگ لغت احتیاج پیدا کرده است، آن هم زمانی که می‌خواسته مطمئن بشود که قاطر چطوری تهیه یا تولید می‌شود!!! تصور کنید قیافه مولف‌های بیچاره -دهخدا، معین، عمید و … - فرهنگ فارسی را. ...
  • گزارش تخلف