📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


سرگشتگی همگان در برابر حضرت علی (ع) نه تنها به سبب ژرفای اندیشه‌ای است که در سخن او موج می‌زند و در بردارنده‌ی عمیق‌ترین و دقیق‌تر

نشست هفتگی شهرکتاب در روز سه‌شنبه ششم بهمن ساعت ۱۶:۳۰ به بحث و گفت‌وگو درباره‌ی ترجمه‌ی فارسی دکتر موسوی‌گرمارودی اختصاص دارد که با حضور استادان: بهاءالدین خرمشاهی، محمدعلی مهدوی‌راد و سیدعلی موسوی‌گرمارودی در مرکز فرهنگی شهر‌کتاب واقع در خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمد قصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم برگزار می‌شود و ورود برای علاقه‌مندان آزاد است. ...
  • گزارش تخلف

✅ گپ و گفت آنلاین در دیوار شهرکتاب

📝 گپ‌وگفت آنلاین با شادی حامدی، مترجم کتاب «پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد» همراه با هدیه کتاب از سوی ناشر. ▶️ دیوار شهرکتاب، دیواری‌است برای گفت‌وگوی علاقمندان به کتاب و کتابخوانی و نوشتن درباره علاقه‌مندی‌های مشترک …✍ همراهان عزیز شهرکتاب آنلاین، به مدت یک هفته، از تاریخ ۳ تا ۱۰ بهمن ماه، می‌توانند بر روی دیوار شهرکتاب این کتاب، نقدها و نظرات خود را در مورد این کتاب با مترجم آن در میان بگذارند و به گفت‌وگو با ایشان بنشینند و یا ‌متن‌های ماندگاری از این کتاب را همراه با تصویر مرتبط بر روی دیوار شهرکتاب منتشر نمایید …مطالب خود را در قسمت دیوار این کتاب بنویسید و خانم حامدی به شما پاسخ خواهد داد. به رسم یادگار، به منتخبان و فعالان این گپ و گفت فرهنگی کتاب‌های انشارات «به نگار» از سوی ناشر هدیه داده می‌شود …کتاب «پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد»، نوشته‌ی یوناس یوناسون، نویسنده‌ی سوئدی، داستانی پلیسی، طنز و سیاسی است. قهرمان داستان پیرمرد صد ساله‌ای است که از سیستم و نظام یک خانه‌ی سالمندان به تنگ می‌آید و روز تولدش از پنجره فرار می‌کند …⭕️ ...
  • گزارش تخلف

سرگشتگی همگان در برابر حضرت علی (ع) نه تنها به سبب ژرفای اندیشه‌ای است که در سخن او موج می‌زند و در بردارنده‌ی عمیق‌ترین و دقیق‌تر

نشست هفتگی شهرکتاب در روز سه‌شنبه ششم بهمن ساعت ۱۶:۳۰ به بحث و گفت‌وگو درباره‌ی ترجمه‌ی فارسی دکتر موسوی‌گرمارودی اختصاص دارد که با حضور استادان: بهاءالدین خرمشاهی، محمدعلی مهدوی‌راد و سیدعلی موسوی‌گرمارودی در مرکز فرهنگی شهر‌کتاب واقع در خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمد قصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم برگزار می‌شود و ورود برای علاقه‌مندان آزاد است. ...
  • گزارش تخلف

برخی از ترجمه‌های ابولحسن نجفی:

شازده کوچولو (آنتوان دو سنت اگزوپری)، «شیطان و خدا» (ژان پل سارتر)، گوشه‌نشینان آلتونا (ژان پل سارتر)، ضدخاطرات (آندره مالرو)، خانواده تیبو (روژه مارتن دوگار)، بیست و یک داستان از نویسندگان معاصر فرانسه، بچه‌های کوچک قرن (کریستیان روشفور)، شنبه و یکشنبه در کنار دریا (روبر مرل)، کالیگولا (آلبر کامو)، ادبیات چیست؟ (ژان پل سارتر)، استادکاران (آرتور آدامف)، همان طور که بوده‌ایم (آرتور آدامف)، پرندگان می‌روند در پرو می‌میرند (رومن گاری)، ژان پل سارتر (هنری پیر)، درباره نمایش (ژان پل سارتر)، نژاد و تاریخ (کلود لوی استروس)، نویسندگان معاصر فرانسه (برگزیده داستان‌های کوتاه)، وعده‌گاه شیر بلفور (ژیل پرو)، عیش و نیستی (تیری مونیه) و گم‌گشته (ژیل پرو). ...
  • گزارش تخلف

مردی که با سگش خابید. قلم نویسنده توانمند است، توصیفات همراه اختصار نسبی در جملات زیبا هستند

می شد کمی فضاسازی را سردتر انتخاب کرد. درمورد زن ستیز بودن یا مردسالار بودن، ایرادی وارد نیست چرا که شخصیت داستان شرایط این طرز فکر را داشت، یعنی به اصطلاح شخصبت ممکنی بود. کمی موضوع داستان گویا در یک داستان کوتاه نمی‌گنجید و بخصوص در مورد خیانت زن، جای خالی برهم کنش مرد و جامعش و هم محلی هایش دیده می‌شد. درکل داستان را میشد کامل دانست و به نظرم از سایر داستان هایی که در این گروه خاندم و نظر دادم سطح بالاتری داشت. نویسنده موفق باشد و بیشتر تجربه کند. ...
  • گزارش تخلف

داستان مردی که با سگش می‌خوابید شروع خوبی دارد

در همان سطر اول تعلیق لازم را ایجاد می‌کند و مخاطب کنجکاو می‌شود حالاکه این شخصیت مردانگی اش را از دست داده چطور روزگار می‌گذراند، داستان نیز همین طور در جهت بر آوردن انتظارات مخاطب وارد زندگی خصوصی و شخصی شخصیت اصلی داستان می‌شود وبر نوع رابطه شخصی شخصیت با زن اش تمرکز می‌کند. فضا سازی و توصیفات به نظرم خوب و متناسب با قصه داستان است، حالات و روحیات شخصیت اصلی و نوع رابطه‌اش با زن اش لیدا مناسب است و این که زاویه دید دانای کل هم انتخاب شده به این موضوع کمک می‌کند. اما در مورد حذف لیدا و نوع مردن یا کشته شدنش نویسنده شتاب به خرج داده و به اندازه کافی پرداخت نشده که بلافاصله وارد داستان سگ و شخصیت اصلی می‌شود، و در این قسمت و شبیه سازی سگ با زن اش و به نام لیدا نامیدنش تا اندازه‌ای تصنعی است و شعاری شده. اما در کل تکنیک روایت داستان و بیان حوادثی که در آینده اتفاق می‌افتدو در خلال داستان گفتن مورد پسندم بود. موفق باشید ...
  • گزارش تخلف

با درود به جناب قربانیون. علاقه مند بودم داستانی از شما بخوانم که به حمد خدا میسر شد

اما درباره داستان:. مردی که در جنگ ترکش خمپاره بیضه‌های او را از بین برده است و از مردانگی افتاده و زندگی مرفهی دارد در خانه با همسرش لیدا است و کم کم خصوصیات مردانه خود را ازدست می‌دهد. زنش با مردی روی هم می‌ریزند و او زن را با لطایف الحیل به سزای خیانتش می‌رساند و توله سگی ماده را فراهم می‌کند. به او نام لیدا داده و او را بزرگ می‌کند تا اینکه متوجه می‌شود با سگ همسایه روی هم ریخته و با اینکه قصد کشتن او را دارد او را نمی‌کشد و در سرما به طرف قله دماوند و شاید مرگ راهی می‌شود.. کلیت داستان با سمبل‌ها و استعاره‌های آن دوست داشتنی است که به آنها اشاره خواهم کرد. پاره‌ای اغلاط نگارشی به چشم می‌خورد که معمولا در کلیت داستان اهمیت چندانی ندارند و شایسته بیان نیستند …داستان آغازیه‌ای خوب و دلچسب دارد که در زیر بار کلماتی چون «ترکش بیضه هایش را له کرده بود» در خزانی زودرس فرو می‌رود. زیرا ترکش خمپاره می‌درد. له نمی‌کند یا بالکل منهدم و هزارتکه می‌کند …به مرور وارد فضای ویلای قهرمان داستان می‌شویم و ارتباط سردی که بین او زنش لیدا برقرار است و تلاشی که مرد در پوشاندن ویژگی‌های زنانه خود پیدا ک ...
  • گزارش تخلف

داستان نامه آخر خوشخوان وروان بوداما منطق داستان برای من لنگ می‌زد پیردختری که به پای عشقی نشسته که مردچون با تهدید پدردختر روبرو

این عشق حرارت وتلاش وابستگی اش به اندازه همان فنجان سرد است نه بیشتر شخصیت منفعل زن ومرد هم به همان سردی است اینها خوبن وانتقال اون حالت انفعال به مخاطب اما زمان طولانی برای همچین حماقتی که زن بدون پرس وجو فقط به امید آمدندپستچی بنشیند وان پدرسخت گیر عکس العملی نداشته باشد سؤالهای بی پاسخ مانده‌ام می‌گوید داستان چیزی کم دارد ...
  • گزارش تخلف

مردی که با سگش می‌خوابید.. خب، در این داستان هم مرد سالاری، بیش از هر موضوع دیگری نمود دارد

مرد در داستان اسم ندارد و آقا خطاب می‌شود. از طرفی، رغبتی به لیدا ندارد (پس از حادثه‌ی جنگ) ولی برای بهره بری و بودن در کنار همسرش، می‌خواهد که از دیگر اعضای بدنش استفاده کند!. زن‌ها در داستان اسم دارند. لیدا و عالیه …دو نفری که اجازه دارند هم صدایش را بشنوند و هم …. یعنی اینکه، عیب هایش را ببینند و برایش هم مهم نیست، چون محرمش هستند. اما لیدا …وقتی از وضعیت جسمی همسرش مطلع شد، چرا ماند و برایش مهم نبود، چون پای عشق در میان بود؟ و اگر چنین بود، پس چرا خیانت کرد؟ چون نیروی غریزه را نمی‌شود مهار کرد؟ چرا ماند؟ ...
  • گزارش تخلف

درداستان اقای قربانیون زنها منفعل و تو سری خورندشخصیت اصلی داستان هم مردی افسرد و معیوب است که به خوبی به مخاطب با یک شخصیت سازی ق

نگاه راوی به زن و جایگاهش تحقیر امیز است. زن منفعل و نقش پر رنگی ندارد. فقط یک قربانیست. قربانی که ظاهر خیانت کرده … وباید بمیرد …. قلم اقای قربانیون قوی است وشکی در ان نیست. فقط سوالی که برایم ایجاد شد. وضعییت و رفاه مرد بود. مثل خانه ویلایی و نوکر و …. اشاره‌ای نشده بود که یک سرباز که انقدر مطیع فرمانده است و یک فرد عادیست حالا چطور متل خانها زندگی میکند. ...
  • گزارش تخلف

داستان نامه آخر.. داستانی است ساده و روان و بدون پختگی لازم

نشان می‌دهد که نویسنده وقتی برای آن صرف نکرده. نه برای پختن طرح و نه نوشتن داستان. صرفا چیزی که به ذهنش رسیده نوشته و سعی کرده حرفش را خلاصه کند و برای اب و تاب دادنش از شخصیتهای غیر پارسی استفاده کرده است. موضوعی تکراری که الان خیلی منسوخ شده است. باز هم شهامت نویسنده برای نوشتن ستودنی است. و نیز نشان می‌دهد که استعداد نوشتن را دارد ولی کمی باید صبور باشد و وقت صرف کند. ممنون برای نوشتن و اشتراک گذاری آن ...
  • گزارش تخلف

داستان نامه‌ی اخر پستچی از خانم الهام پستچی

شروع داستان داشت نا امیدم میکرد گمان کردم نویسنده تحت تاثیر داستانهای ترجمه شده ونامهای خارحی قرار گرفته اما خیلی زود به اشتباهم پی بردم واینکه این فقط یک داستان کوتاه است از پیرزنی که سالها منتظر بوده. و عشق وانتظارش را در قالب یک داستان انهم خارجی که کسی متوجه اصرارش نشود مکتوب کرده وبه جای داستان واینکه روزی ادامه‌اش را خواهد نوشت به همسا یه‌اش نشان میدهد. این ترفند خوبی بود برای اینکه داستان را با تعلیق همراه ومخاطب را جذب کند وپایان داستان در واقع دو داستان با هم تمام شد. هم داستان مکتوب شده وانتظار پیرزن وهم داستانی که ما میخوانیم. داستان یک خطی بود و میتوانست فضاهای بیشتری داشته باشد. برای نویسنده محترم ارزوی موفقیت میکنم. ...
  • گزارش تخلف

نامه‌ی آخر پستچی.. ازنویسنده تشکر می‌کنم به خاطر قلم روانش. و اما داستان …

خاطره‌ای از فرجام عشق پیر زنی ارمنی که ظاهرا آن را فقط برای پری تعریف می‌کند، بطور نصفه نیمه. وهر وقت هم به اینجای داستانش میرسه او را به یک فنجان چای داغ دعوت می‌کند و گویا هر دفعه هم می‌گوید: پری جان، به نظرت تا اینجای داستانم جذاب است؟. ماری که همان پیرزن است، به یاد عشق گریخته از دستش، باکره ماند وجز پری همدمی هم ندارد. و بلاخره، یک روز جورج از جایی که خبر نداریم، سر می‌رسد ناغافل،. برای طلب بخشش و ماری هم می‌بخشد😳. زن عاشق می‌شود …وفادار می‌ماند به عشقی که بی دلیل ترکش کرد …. ودر آخر هم می‌بخشد. مرد اما …. شانه خالی می‌کند از زیر بار عشق تنها بایک تهدید کوچولو. ...
  • گزارش تخلف