ماتیکانداستان 📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani ماتیکانداستان ۲۲:۲۴ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ داستان خوانی انجمن ماتیکان ادبی شامل دو داستان:.. داستان «چهام شده؟»: فریبا چلبی یانی داستان «کاش موش صحرایی بودم.»: محسن احمدی. نقد و بررسی توسط منتقدین:. مهرابی، بهنوش، ایرج فاضل بخششی، عباس زاده، صادق مقدم، نجمه مولوی، رویا محقق، معصومه بابایی، فرزانه قیاسی، وحید حسینی، مرتضی شین. 👆👆👆 ... ماتیکانداستان ۲۲:۲۳ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ درباره داستان چهام شده … به نظرم نویسنده از پس پرداخت شخصیت زن تا اندازهای برآمده اما این «تا اندازهای» به گستره وضوح داستان است! درواقع تصور میکنم گره و بحران در این داستان مشخص نیست و به همین دلیل مجالی هم برای پرداخت بیشتر شخصیت وجود ندارد. از سویی شخصیتهای بهزاد و سهراب هم در حد تیپ باقی ماندهاند. ناگفته نگذارم که فضاسازی خوبی صورت گرفته و خانم چلبیانی با کمترین واژگان به خوبی موقعیت و حس و حال حاکم بر اثر را ایجاد کردهاند؛ مثل بادخنکی که از پنجره خودرو به صورت زن میخورد و حالش را جا میآورد … ... ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ در مورد داستان چهام شده؟. داستان خوبی بود. روایت یکدست و سر راست است شخصت زن و زندگی اش یه خوبی پرداخت شده. هرچند اوایل داستان کشش لازم وجود نداشت اما تعلیق از اواسط داستان به خوبی به وجود آمد. روایت خواهر زندانی سیاسی که زندگی سرد و غم انگیزی دارد و همین انگیزهای برای دوست داشتن برادرش و امید داشتن به آزادی اوست. زن باردار است. آن هم از مردی که نه تنها عشق را به او نداده بلکه نمونه عینی جامعهای است که عزیزترین کس زندگی اش را به زندان انداخته. خشن بی تفاوت و مخالف کتاب در نماد اندیشیدن. البته اگر از شرابخواری سهراب بگذریم. با توجه به امید بهروز به دیدن فرزند خواهرش و از طرفی نزدیک شدنش به زمان آزادی خودکشی او بعید به نظر میرسد. و با توجه به جر و بحث زن با سهراب و همزمانی اش با ملاقات آخر زن بیشتر میشود دلیل بستری شدن بهروز را متوجه مامران امنیتی زندان دانست. ... ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ داستان «چهام شده» داستان زنی پا به ماه به نام رویا است که علاوه بر مشکلات حاملگی درگیر گرفتاریهای برادری در بند به نام بهزاد و شو نکته دیگه منطق داستان به نظرم در جاهایی که خواسته گره بندازه و تعلیق ایجاد کنه یعنی عدم حضور بهزاد در زندان و یادداشتی که از سرباز میگیره و در نهایت مردن او به خوبی پرداخت نشده،. موفق باشید خانم چلبی یانی ... ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ در مورد داستان کاش موش صحرایی بودم آقای احمدی: قبل وارد شدن به نقد داستان باید بگم نویسنده مستعد این داستان متاسفانه بیش از حد درگیر شخصیتهای روشنفکر منزوی که نمونه ش رو توی داستانهای مختلف ادبیات فارسی دیدم (شبیه داستانهای هدایت) شده و تقریبا اکثر کارها حول نظریات آوانگارد یک شخص بریده از اجتماع و افسرده میگذره. البته نمیخوام بگم این کار اشتباهه ولی وقتی در تمام داستانها تکرار بشه و بدون اینکه ما ماجرا و خلاقیتی در ایجاد داستان ببینیم فقط و فقط نظریات یک آدم منزوی رو بخونیم خسته کننده و ملالت بار میشه. خوبه اگه نویسنده قصد نوشتن از دنیای این تیپ آدمها رو داره دنبال خلاقیت باشه و ما رو به عنهوان خواننده با دنیاهای تازهای آشنا کنه. اینکه همش داستان مرد روشنفکر افسرده و منزوی رو همراه با مشکلاتش با زنش و تمایلات نامتعارف جنسی اش در دنیایی که همه رجاله ان بخونیم باعث دلزدگی از مجموعه کارهای نویسنده میشه. در مورد این داستان از دیالوگهای خوب و نثر و زبان یکدست نوینده که بگذریم گاهی اثر در منطق دچار تصنع میشد. و نمیگذاشت که خواننده با راوی همذات پنداری کنه. سوالهایی بسیار در مورد زندگی راوی بی پاسخ مونده بود. حرامزادگی اش. زن ... ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ درباره داستان کاش موش صحرایی بودم آقای احمدی راحت و مسلط رولیت میکند و به خوبی لحن راوی و لحن حاکم بر کلیت داستان را میسازد؛ کاری که به نظر میرسد جوششی است و بی آنکه تلاشی آگاهانه کرده باشد خود به خود رخ میدهد. ارتباط موقعیت مشاجره در صحنه تصادف رانندگی و بیمارستان و ادامه داستان نیز به خوبی ایجاد شده. فقط معتقدم خود موقعیت تصادف گنگ و باورناپذیر است. واکنش مرد مهاجم عصبانی یا احیانن مست به از خودروپیاده شدن راوی ساختگی به نظر میرسد و نویسنده خیلی ساده از کنار آن میگذرد. البته واقفم که آن موقعیت محور داستان نیست و بهانهای لست برای ورود به درون پریشان راوی؛ اما وقتی چنین وضعیت متراکم و مستعد فاجعهای آفریده میشود نویسنده باید بتواند خواننده را قانع کند که اگر دو طرف دعوا راحت از کنار هم میگذرند دلیل یا توجیهی وجود دارد. ... ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ داستان خانم چلپیانی داستانی رئال با روایتی خطی ومستقیم است مرزبندی بین شخصیتهای داستان انها را به شخصیت هایی کاملا مثبت وکاملا من طرف دیگر شوهر زن است بی فرهنگ، اهل مشروب وکتاب سوز. وقتی شخصیتها این گونه پرداخت میشود قبول کردنشان سخت میگردد. چرا زن بدون هیچ عکس العملی میایستد تا شوهر کتابها را اتش بزند؟ چرا وقتی به مغازه میرود شوهر میگوید: چه عجب؟ مگر قراربوده زن هر روز برود مغازه احوال شوهر را بپرسد؟ واما در مورد نامه هم روشن است که فقط اسم بیمارستان بوده چون خواهر بهزاد در بیمارستان متوجه میشود او مرده وشاید بهزاد وضعیت خود را میدانسته که به خواهرش میگوید دو ماه دیگر بیا ملاقاتم. ابتدای اشنایی سهراب ورویا که اشاره شده سهراب چند وقت بیاد جلسات تغییر میکنه میشود این برداشت را کرد که حتی سهراب با امدنش به جلسات موجب لودادن بهزاد شده واین طور رفتار ضد فرهنگی سهراب بهتر توجیه میشود. گرچه این چیزها مستقیم در داستان نیامده ولی داستان ظرفیت این بر داشتهارا داشت. من همراه شدن مرگ بهزاد وتولد بچه هم دوست داشتم چون ادامه زندگی را میرساند. ... ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ داستان خانم چلبی یانی. داستان خوبی بود لحن بی تکلف و سادهی راوی که بدور از هر گونه پز و ژست خاصی خواننده را همراه میکرد. با شخصیت راوی ارتباط برقرار کردم. زنی ک در آستانهی وضع حمل است و حتی ب بهانهی این از ملاقات برادر رندانی اش در زندان سر باز نمیزند تا کماکان عشق و امید را در دل او زنده نگه دارد. ولی در آخر با بهت مواجه میشود و میشود گفت سرخورده میشود. احتمالا برخلاف تصوری ک داشت، چیزی هست که او از آن بی خبر است. از مونولوگ هایی که پس از دریافت یادداشت، این گونه برمیاید ک برادرش خودکشی کرده، آنهم درست دو هفته مانده تا آزادی، او حتی امیدش را ب بازگشت، با ساختن کاری دستی برای خواهرزادهاش نشان داده. پس چطور میشود ک به این پایان میرسیم. شاید واقعیت داستان چیز دیگری باشد بهرحال من اینها را متوجه شدم. شاید نویسنده در دادن برخی اطلاعات کم کاری کرده. ... ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ چهام شده … خانم چلبی. داستان بسیار روان و ساده روایت میشه و کشش کافی برای دنبال کردن را دارد رابطه زن و شوهر و شکاف بین آنها کاملا ملموس است. کدهایی که برای نشان دادن بستر اجتماعی و سیاسی که منجر به زندانی شدن و اعدام برادر است کلیشهای ست و بنظر میرسد خودسانسوری نویسنده، زمان قصه را به پیش از انقلاب برده است و جسارتی که لازمه تاثیر گذاری این بخش از داستان است وجود ندارد. با اینهمه کار را دوست داشتم. به امید کارهای بعدی تون ... ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ داستان داستان چهام شده؟ را خواندم. ماجرایی رخ داده بود درد ناک خواهری که انتظارمیکشد. ازادی برادرش را و تولد نوزادش را. حسی خاص به خواننده منتقل میکرد. همراه علامت سوال هایی چند. بهزاد چه جورزندانی است؟ سیاسی؟ بدهکاری؟ تصادف؟ یا چی؟ ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ خوبه که نویسنده چنان آزاد فکر کنه و هیچ سانسوری روی اندیشه ش نداشته باشه و به راحتی و هنرمندانه از مسائل اروتیک حرف بزنه اما باید نمی شه بر پایه همین افکار متفاوت با اجتماع داستان نوشت. روایت داریم الماجرا متقدم فی النظر☺️ ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ چهام شده؟ نوشته فریبا چلبیانی ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ «کاش موش صحرایی بودم» ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ به نام خدا. با سلام و خسته نباشید. نقدی بر داستان چهام شده؟ اثر: فریبا چلبی یانی. داستان برشی از زندگی زنی که در استانه به دنیا اوردن فرزندی است ودر نقطه مقابل برادری که در زندان است. از نشانههای داستان مشخص است بهزاد انسانی اهل کتاب و جلسه و روشن فکر است و میشود از فضا داستان فهمید که علت زندان بهزاد مربوط به جریانات روشن فکریست چیزی که داستان را خاص و شاخص کرده است همین دو موقعیت است کسی که دربند است و فرزندی که درراه است و این درون مایه داستان را شاخص و متفاوت کرده است و مخاطب را در موقعیت خوبی قرار میدهد و با خود همراه میکند. ولی نکتهای که در داستان تاریک میماند علت به بیمارستان رفتن بهزاد است. در این قسمت داستان گرهای به داستان میخورد که باز نمیشود و این باز نشدن قابل قبول نیست از این رو که راوی داستان اول شخص است و میداند توی کاغذی که سرباز داد چه نوشته شده است ولی از مخاطب مخفی میکند و در ادامه هم که به بیمارستان میرسد باز هم اطلاعات را از مخاطب مخفی میکند و در نهایت داستان را با این علامت سوال بزرگ تمام میکند. اگر خود راوی یا همان رویا نمیدانست چه اتفاقی افتاده است قابل قبول بود ولی وقتی راوی میداند چه روی داده ولی از مخ ... ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ چهام شد از سوژه و دیالوگهای داستان خوشم آمد سوژهای بود که نگاهی اجتماعی و حقیقی داشت و دیالوگها خوب بودند ولی آماری نیز بود که داستان را با موفقیت کمی روبرو کرد. نویسنده نباید خود سانسوری کند اگر شوکه قابل نوشتن نیست باید از آن بگذرد داستان پرسش هایی را در باره رخدادهای داستان در ذهن خواننده بوجود میآرو مانند علت به بیمارستان رفتن برادر؟. خوانندگان باید رخدادها را در داستان بفهمند و دنبال کنند و ذهن شان به دنبال بانی رخداد باشد در غیر اینصورت خواننده ممکن است برداشت دیگری داشته باشد به عنوان نمونه. برادر خودکشی کرده است. برادر با دیگران دعوا کرده است. برادر تنبیه شده است. برادر بیمار شده است. نگهبان چرا این کار کرد و یادداشت را داد؟. نویسنده آگاه به داستان است و خواننده کاملا نادان. ... ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ کاش پوش صحرایی بودم. به همین دلیل ریتم یکسانی در دلستان حس نمیکنم بسته نباشید نویسنده توان توصیفی بالایی دارد و ذهنی قدرتمند برای پرواز در پیرامون یک سوژه و پرداختن به موارد ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ خب من نظر کارشناسانه نمیتونم بدم. فقط میتونم به عنوان یک فرد کم تجربه بگم بنظرم داستان عالی بود ولی خب کلا این سبک داستان هایی ک این فضا رو دارن چندان برام مفهومی ندارن. ولی تفکرات نقش اول عالی بود ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ نوشته محسن احمدی ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ «چهام شده؟» نوشته خانم چلبی یانی. محتوا همین است و درونمایهی دیگری را نمیتوان از ان جست شخصیتها به طور کامل شناخته نمیشوند و ناقص است همانطور که در مکان و زمان ضعف میبینیم. نویسنده خواسته داستان کوتاه بنویسد به خاطر همین تنها با آوردن چند صحنه داستان خودش را پیش برده و بقیه را بخاطر کوتاه کردن داستان حذف کرده که این روش به کلیت کار لطمه زده است و داستان قوت خود را از دست داده و ضعیف شده. به نظر من اگر میتوانست داستان را از آخر به اول مینوشت، شاید داستان پویاتر و قشنگتر میشد. سپاس از شما برای به اشتراک گذاشتن داستان ... ماتیکانداستان ۲۲:۰۶ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ داستان خوانی انجمن ماتیکان ادبی شامل دو داستان:.. داستان «چهام شده؟»: فریبا چلبی یانی داستان «کاش موش صحرایی بودم.»: محسن احمدی. نقد و بررسی توسط منتقدین:. مهرابی، بهنوش، ایرج فاضل بخششی، عباس زاده، صادق مقدم، نجمه مولوی، رویا محقق، معصومه بابایی، فرزانه قیاسی، وحید حسینی، مرتضی شین. 👇👇👇 ... ‹ 334 335 336 337 338 339 340 ›
ماتیکانداستان ۲۲:۲۴ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ داستان خوانی انجمن ماتیکان ادبی شامل دو داستان:.. داستان «چهام شده؟»: فریبا چلبی یانی داستان «کاش موش صحرایی بودم.»: محسن احمدی. نقد و بررسی توسط منتقدین:. مهرابی، بهنوش، ایرج فاضل بخششی، عباس زاده، صادق مقدم، نجمه مولوی، رویا محقق، معصومه بابایی، فرزانه قیاسی، وحید حسینی، مرتضی شین. 👆👆👆 ...
ماتیکانداستان ۲۲:۲۳ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ درباره داستان چهام شده … به نظرم نویسنده از پس پرداخت شخصیت زن تا اندازهای برآمده اما این «تا اندازهای» به گستره وضوح داستان است! درواقع تصور میکنم گره و بحران در این داستان مشخص نیست و به همین دلیل مجالی هم برای پرداخت بیشتر شخصیت وجود ندارد. از سویی شخصیتهای بهزاد و سهراب هم در حد تیپ باقی ماندهاند. ناگفته نگذارم که فضاسازی خوبی صورت گرفته و خانم چلبیانی با کمترین واژگان به خوبی موقعیت و حس و حال حاکم بر اثر را ایجاد کردهاند؛ مثل بادخنکی که از پنجره خودرو به صورت زن میخورد و حالش را جا میآورد … ...
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ در مورد داستان چهام شده؟. داستان خوبی بود. روایت یکدست و سر راست است شخصت زن و زندگی اش یه خوبی پرداخت شده. هرچند اوایل داستان کشش لازم وجود نداشت اما تعلیق از اواسط داستان به خوبی به وجود آمد. روایت خواهر زندانی سیاسی که زندگی سرد و غم انگیزی دارد و همین انگیزهای برای دوست داشتن برادرش و امید داشتن به آزادی اوست. زن باردار است. آن هم از مردی که نه تنها عشق را به او نداده بلکه نمونه عینی جامعهای است که عزیزترین کس زندگی اش را به زندان انداخته. خشن بی تفاوت و مخالف کتاب در نماد اندیشیدن. البته اگر از شرابخواری سهراب بگذریم. با توجه به امید بهروز به دیدن فرزند خواهرش و از طرفی نزدیک شدنش به زمان آزادی خودکشی او بعید به نظر میرسد. و با توجه به جر و بحث زن با سهراب و همزمانی اش با ملاقات آخر زن بیشتر میشود دلیل بستری شدن بهروز را متوجه مامران امنیتی زندان دانست. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ داستان «چهام شده» داستان زنی پا به ماه به نام رویا است که علاوه بر مشکلات حاملگی درگیر گرفتاریهای برادری در بند به نام بهزاد و شو نکته دیگه منطق داستان به نظرم در جاهایی که خواسته گره بندازه و تعلیق ایجاد کنه یعنی عدم حضور بهزاد در زندان و یادداشتی که از سرباز میگیره و در نهایت مردن او به خوبی پرداخت نشده،. موفق باشید خانم چلبی یانی ...
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ در مورد داستان کاش موش صحرایی بودم آقای احمدی: قبل وارد شدن به نقد داستان باید بگم نویسنده مستعد این داستان متاسفانه بیش از حد درگیر شخصیتهای روشنفکر منزوی که نمونه ش رو توی داستانهای مختلف ادبیات فارسی دیدم (شبیه داستانهای هدایت) شده و تقریبا اکثر کارها حول نظریات آوانگارد یک شخص بریده از اجتماع و افسرده میگذره. البته نمیخوام بگم این کار اشتباهه ولی وقتی در تمام داستانها تکرار بشه و بدون اینکه ما ماجرا و خلاقیتی در ایجاد داستان ببینیم فقط و فقط نظریات یک آدم منزوی رو بخونیم خسته کننده و ملالت بار میشه. خوبه اگه نویسنده قصد نوشتن از دنیای این تیپ آدمها رو داره دنبال خلاقیت باشه و ما رو به عنهوان خواننده با دنیاهای تازهای آشنا کنه. اینکه همش داستان مرد روشنفکر افسرده و منزوی رو همراه با مشکلاتش با زنش و تمایلات نامتعارف جنسی اش در دنیایی که همه رجاله ان بخونیم باعث دلزدگی از مجموعه کارهای نویسنده میشه. در مورد این داستان از دیالوگهای خوب و نثر و زبان یکدست نوینده که بگذریم گاهی اثر در منطق دچار تصنع میشد. و نمیگذاشت که خواننده با راوی همذات پنداری کنه. سوالهایی بسیار در مورد زندگی راوی بی پاسخ مونده بود. حرامزادگی اش. زن ...
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ درباره داستان کاش موش صحرایی بودم آقای احمدی راحت و مسلط رولیت میکند و به خوبی لحن راوی و لحن حاکم بر کلیت داستان را میسازد؛ کاری که به نظر میرسد جوششی است و بی آنکه تلاشی آگاهانه کرده باشد خود به خود رخ میدهد. ارتباط موقعیت مشاجره در صحنه تصادف رانندگی و بیمارستان و ادامه داستان نیز به خوبی ایجاد شده. فقط معتقدم خود موقعیت تصادف گنگ و باورناپذیر است. واکنش مرد مهاجم عصبانی یا احیانن مست به از خودروپیاده شدن راوی ساختگی به نظر میرسد و نویسنده خیلی ساده از کنار آن میگذرد. البته واقفم که آن موقعیت محور داستان نیست و بهانهای لست برای ورود به درون پریشان راوی؛ اما وقتی چنین وضعیت متراکم و مستعد فاجعهای آفریده میشود نویسنده باید بتواند خواننده را قانع کند که اگر دو طرف دعوا راحت از کنار هم میگذرند دلیل یا توجیهی وجود دارد. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ داستان خانم چلپیانی داستانی رئال با روایتی خطی ومستقیم است مرزبندی بین شخصیتهای داستان انها را به شخصیت هایی کاملا مثبت وکاملا من طرف دیگر شوهر زن است بی فرهنگ، اهل مشروب وکتاب سوز. وقتی شخصیتها این گونه پرداخت میشود قبول کردنشان سخت میگردد. چرا زن بدون هیچ عکس العملی میایستد تا شوهر کتابها را اتش بزند؟ چرا وقتی به مغازه میرود شوهر میگوید: چه عجب؟ مگر قراربوده زن هر روز برود مغازه احوال شوهر را بپرسد؟ واما در مورد نامه هم روشن است که فقط اسم بیمارستان بوده چون خواهر بهزاد در بیمارستان متوجه میشود او مرده وشاید بهزاد وضعیت خود را میدانسته که به خواهرش میگوید دو ماه دیگر بیا ملاقاتم. ابتدای اشنایی سهراب ورویا که اشاره شده سهراب چند وقت بیاد جلسات تغییر میکنه میشود این برداشت را کرد که حتی سهراب با امدنش به جلسات موجب لودادن بهزاد شده واین طور رفتار ضد فرهنگی سهراب بهتر توجیه میشود. گرچه این چیزها مستقیم در داستان نیامده ولی داستان ظرفیت این بر داشتهارا داشت. من همراه شدن مرگ بهزاد وتولد بچه هم دوست داشتم چون ادامه زندگی را میرساند. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ داستان خانم چلبی یانی. داستان خوبی بود لحن بی تکلف و سادهی راوی که بدور از هر گونه پز و ژست خاصی خواننده را همراه میکرد. با شخصیت راوی ارتباط برقرار کردم. زنی ک در آستانهی وضع حمل است و حتی ب بهانهی این از ملاقات برادر رندانی اش در زندان سر باز نمیزند تا کماکان عشق و امید را در دل او زنده نگه دارد. ولی در آخر با بهت مواجه میشود و میشود گفت سرخورده میشود. احتمالا برخلاف تصوری ک داشت، چیزی هست که او از آن بی خبر است. از مونولوگ هایی که پس از دریافت یادداشت، این گونه برمیاید ک برادرش خودکشی کرده، آنهم درست دو هفته مانده تا آزادی، او حتی امیدش را ب بازگشت، با ساختن کاری دستی برای خواهرزادهاش نشان داده. پس چطور میشود ک به این پایان میرسیم. شاید واقعیت داستان چیز دیگری باشد بهرحال من اینها را متوجه شدم. شاید نویسنده در دادن برخی اطلاعات کم کاری کرده. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ چهام شده … خانم چلبی. داستان بسیار روان و ساده روایت میشه و کشش کافی برای دنبال کردن را دارد رابطه زن و شوهر و شکاف بین آنها کاملا ملموس است. کدهایی که برای نشان دادن بستر اجتماعی و سیاسی که منجر به زندانی شدن و اعدام برادر است کلیشهای ست و بنظر میرسد خودسانسوری نویسنده، زمان قصه را به پیش از انقلاب برده است و جسارتی که لازمه تاثیر گذاری این بخش از داستان است وجود ندارد. با اینهمه کار را دوست داشتم. به امید کارهای بعدی تون ...
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ داستان داستان چهام شده؟ را خواندم. ماجرایی رخ داده بود درد ناک خواهری که انتظارمیکشد. ازادی برادرش را و تولد نوزادش را. حسی خاص به خواننده منتقل میکرد. همراه علامت سوال هایی چند. بهزاد چه جورزندانی است؟ سیاسی؟ بدهکاری؟ تصادف؟ یا چی؟
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ خوبه که نویسنده چنان آزاد فکر کنه و هیچ سانسوری روی اندیشه ش نداشته باشه و به راحتی و هنرمندانه از مسائل اروتیک حرف بزنه اما باید نمی شه بر پایه همین افکار متفاوت با اجتماع داستان نوشت. روایت داریم الماجرا متقدم فی النظر☺️
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ به نام خدا. با سلام و خسته نباشید. نقدی بر داستان چهام شده؟ اثر: فریبا چلبی یانی. داستان برشی از زندگی زنی که در استانه به دنیا اوردن فرزندی است ودر نقطه مقابل برادری که در زندان است. از نشانههای داستان مشخص است بهزاد انسانی اهل کتاب و جلسه و روشن فکر است و میشود از فضا داستان فهمید که علت زندان بهزاد مربوط به جریانات روشن فکریست چیزی که داستان را خاص و شاخص کرده است همین دو موقعیت است کسی که دربند است و فرزندی که درراه است و این درون مایه داستان را شاخص و متفاوت کرده است و مخاطب را در موقعیت خوبی قرار میدهد و با خود همراه میکند. ولی نکتهای که در داستان تاریک میماند علت به بیمارستان رفتن بهزاد است. در این قسمت داستان گرهای به داستان میخورد که باز نمیشود و این باز نشدن قابل قبول نیست از این رو که راوی داستان اول شخص است و میداند توی کاغذی که سرباز داد چه نوشته شده است ولی از مخاطب مخفی میکند و در ادامه هم که به بیمارستان میرسد باز هم اطلاعات را از مخاطب مخفی میکند و در نهایت داستان را با این علامت سوال بزرگ تمام میکند. اگر خود راوی یا همان رویا نمیدانست چه اتفاقی افتاده است قابل قبول بود ولی وقتی راوی میداند چه روی داده ولی از مخ ...
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ چهام شد از سوژه و دیالوگهای داستان خوشم آمد سوژهای بود که نگاهی اجتماعی و حقیقی داشت و دیالوگها خوب بودند ولی آماری نیز بود که داستان را با موفقیت کمی روبرو کرد. نویسنده نباید خود سانسوری کند اگر شوکه قابل نوشتن نیست باید از آن بگذرد داستان پرسش هایی را در باره رخدادهای داستان در ذهن خواننده بوجود میآرو مانند علت به بیمارستان رفتن برادر؟. خوانندگان باید رخدادها را در داستان بفهمند و دنبال کنند و ذهن شان به دنبال بانی رخداد باشد در غیر اینصورت خواننده ممکن است برداشت دیگری داشته باشد به عنوان نمونه. برادر خودکشی کرده است. برادر با دیگران دعوا کرده است. برادر تنبیه شده است. برادر بیمار شده است. نگهبان چرا این کار کرد و یادداشت را داد؟. نویسنده آگاه به داستان است و خواننده کاملا نادان. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ کاش پوش صحرایی بودم. به همین دلیل ریتم یکسانی در دلستان حس نمیکنم بسته نباشید نویسنده توان توصیفی بالایی دارد و ذهنی قدرتمند برای پرواز در پیرامون یک سوژه و پرداختن به موارد
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ خب من نظر کارشناسانه نمیتونم بدم. فقط میتونم به عنوان یک فرد کم تجربه بگم بنظرم داستان عالی بود ولی خب کلا این سبک داستان هایی ک این فضا رو دارن چندان برام مفهومی ندارن. ولی تفکرات نقش اول عالی بود
ماتیکانداستان ۲۲:۰۹ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ «چهام شده؟» نوشته خانم چلبی یانی. محتوا همین است و درونمایهی دیگری را نمیتوان از ان جست شخصیتها به طور کامل شناخته نمیشوند و ناقص است همانطور که در مکان و زمان ضعف میبینیم. نویسنده خواسته داستان کوتاه بنویسد به خاطر همین تنها با آوردن چند صحنه داستان خودش را پیش برده و بقیه را بخاطر کوتاه کردن داستان حذف کرده که این روش به کلیت کار لطمه زده است و داستان قوت خود را از دست داده و ضعیف شده. به نظر من اگر میتوانست داستان را از آخر به اول مینوشت، شاید داستان پویاتر و قشنگتر میشد. سپاس از شما برای به اشتراک گذاشتن داستان ...
ماتیکانداستان ۲۲:۰۶ ۱۳۹۴/۱۰/۲۶ داستان خوانی انجمن ماتیکان ادبی شامل دو داستان:.. داستان «چهام شده؟»: فریبا چلبی یانی داستان «کاش موش صحرایی بودم.»: محسن احمدی. نقد و بررسی توسط منتقدین:. مهرابی، بهنوش، ایرج فاضل بخششی، عباس زاده، صادق مقدم، نجمه مولوی، رویا محقق، معصومه بابایی، فرزانه قیاسی، وحید حسینی، مرتضی شین. 👇👇👇 ...