پاییز پدر سالار. زندگینامهی یک دیکتاتور امریکایی مرکزی در کشور نا معلومی از منطقه کاراییب است
در واقع ,این ,قصهی ,,جانوران قدرت,,است ,قصهی انسانها هایی ست که قدرت ,انها را به تباهی میکشد,مسخ میکند …. اری,قدرت ,انگاه که در یک تن متراکم شد ,دیوانه میکند ,کور میکند و این پدیده یی ست کنونی ,با این همه ,نماد همه اعصار دیکتاتور زده. گارسیا مارکز, ,,پاییز پدر سالار,, را گویی که جز ء جزء از خلاصه مهیبترین جنونها و توحش ها,بلاهتها و مضحکهها ,بیهودگی هاو عجزها,سفاکیها و قساوتهای موجود در همهی استبدادهای سیاه تاریخ ,خلق کرده است و این همه را ,با مایههای نیرومندی از طنز و خوف ,از وهم و مالیخولیا, در امیخته است …. دیکتاتور او را جابجا در جغرافیای امروز و در تاریخ دیروز میتوان یافت ,گاه شولای اسیایی بر تن دارد,گاه جامهی امریکایی لاتین …. به هر صورت ,او موجود ناشناخته یی نیست ,محصول اشکار جهالت ,خشونت و درجهی فزاینده یی از بیرحمی ست که یک انسان,هنگامی که شرایط ,او را بر تارک قدرت مینشاند ,به ان دست مییابد …
...