📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


📢نوشته‌های ایشان از ترجمه‌هایش هم برایم جذاب‌تر است. نوشته‌ها را حتا بیش‌تر از ترجمه‌ها دوست داشتم

اما از نزدیک هیچ آشنایی با وی نداشتم تا وقتی که با مرحوم محمد زهرایی آشنایی پیدا کردم و به واسطۀ ایشان با آقای دریابندری از نزدیک آشنا شوم.» مصطفی ملکیان از چرایی تأکید محمد زهرایی برای این آشنایی هم گفت: «آن زمان آقای دریابندری در حال ترجمۀ رساله در طبیعت آدمی دیوید هیوم بود و به خاطر بیماری و سلسله اشتغالاتی که داشت روند ترجمه کند شده بود. آقای زهرایی از من می‌خواست که به آقای دریابندری بگویم که چقدر همه منتظر این ترجمه هستند تا بلکه ایشان انگیزه‌‌مند بشود. و این درخواست بهانه‌ای شد که من از نزدیک با آقای دریابندری آشنا شوم.» ملکیان کوتاه حرف زد اما در همین صحبت‌های کوتاه شناخت خودش از نجف دریابندری را هم فراموش نکرد که بگوید. او دربارۀ ویژگی‌های اخلاقی نجف گفت: «آن‌چه من را به ایشان علاقه‌مند کرد ویژگی‌های اخلاقی آقای‌شان است که واقعا تجسم صداقت، تجسم تواضع و تجسم مهرخواهی برای دیگران بود. من بیش‌تر از هر چیزی ویژگی ممتاز ایشان را اخلاق می‌دانم و توانایی ایشان در تفکر را در مرحلۀ بعد می‌گذارم. به علاوه این‌که نوشته‌های ایشان حتا از ترجمه‌هایش هم برای من جذاب‌تر است اما در ترجمه هم ش ...
  • گزارش تخلف

📢اگر نویسنده درجه یکی باشی، هیچ چیز به کارت لطمه نمی‌زند

فاکنر: همه ما (نویسنده‌ها) هرگز موفق نمی‌شویم به آن کمالی که در رویاها دنباش هستیم دست یابیم. خود من همه نویسندگان را برپایه شکست پرشکوهشان در رسیدن به ناممکن‌ها، ‌ارزیابی می‌کنم. مثلا به نظرم می‌رسد که اگر می‌توانستم آثارم را از نو بنویسم، مطمئنا بهتر از آنچه هست، می‌نوشتم؛ که این نشان سلامتی مزاج هنرمند است. برای همین هم به کارش ادامه می‌دهد و باز می‌نویسد، چرا که معتقد است این بار حتما به آن کمال دست خواهد یافت و موفق خواهد شد. البته معلوم است که نمی‌شود و اتفاقا همین هم ثابت می‌کند کند که مزاجش سالم است اما وقتی توانست، یعنی وقتی احساس کرد که اثرش دقیقا مطابق با خیالات و رویاهایش هست، دیگر کاری ندارد بکند جز این که گلوی خودش را ببرد یا از آن طرف قله کمال خودش را پرت کند توی دره خودکشی. نوشتن در پی و پاینبد محیط خاصی هم نیست. مهم نیست که نویسنده در کدام محیط است. به نظر من محیط مناسب برای نویسنده، محیطی است که در آن بتواند کار کند. بنابراین نویسنده به محیطی احتیاج دارد که آرامش، تنهایی و خوشی او را منتها نه به قیمت گزاف و تجمل، تامین کند. ...
  • گزارش تخلف

✒مردی برای کودکان بی‌سرپرست اعانه جمع می‌کرد و فریاد می‌زد ….. ای بی‌پدرومادرها!

بی‌پدرومادرها را تنها نگذارید …📒آناناس/ داستانهای خیلی کوتاه. ✏وحید حسینی ایرانی. 📎نشر نون.
  • گزارش تخلف

📃عشق پسرهیزمی ودخترکبریتی. پسرهیزمی عاشق دخترکبریتی شده بود،. خیلی خاطرش رامیخواست

به نظرش این دختر آتشپاره بود. ولی مگرمیشودعشقی شعله بکشد. بین کبریت و هیزم؟. همین هم شد؛. پسرهیزمی آتش گرفت.
  • گزارش تخلف

📌داستانک. مرگ. ✒داوود خانی لنگرودی

«گربه؛ سر حوض، سبیلش را تاب می‌داد و ماهی سرخ کوچولو، آن پایین، از این سوی حوض به آن سو می‌رفت و برمی گشت …. ماهی، شیطنتش گل کرده بود: روی آب آمد تا به برگ نارون نوک بزند. گربه، پنجه انداخت. سطح آب آشفته شد. ماهی، ترس برش داشت: جهید و از سطح آب بیرون حوض افتاد و گربه-تالاپی- توی آب …. گربه در آب و ماهی، خشکی؛ شنای مرگ می‌کردند.». ...
  • گزارش تخلف

📹رد کردن جایزه نوبل در اعتراض به بورژوازی

ویدئویی کوتاه درباره ژان پل سارتر نویسنده اگزیستانسیالیست فرانسوی ببینید. داستان را به دیگران معرفی و از این کانال خودتان حمایت کنید
  • گزارش تخلف

📌داستانک. قلب من. ✒ایرج فاضل بخششی

پزشک با دقت به صدای ضربان قلبم گوش می‌داد. من هم با بی‌خیالی به تابلوهای روی دیوار اتاق معاینه نگاه می‌کردم. معاینه که تمام شد. پزشک پشت میز کارش برگشت و من هم روی صندلی در برابر میزش نشستم. او کمی با رایانه روی میزش کار کرد سپس سرش را به سوی من چرخاند و با لبخند گفت: خب. دیگه زمان تعویض قلب شما فرا رسیده‌است. قلب شما می‌توانست (عدد را فراموش کردم دیگر مهم نیست) بزند. براساس پرونده پزشکی شما، پس از حدود هشتادوپنج میلیون و نهصدونودوپنج هزار و یک ضربه دیگر این قلب از کار خواهدافتاد. پزشک پس از این گفته، سکوت کرد و منتظر پاسخی از سوی من شد. ...
  • گزارش تخلف

📹در این ویدئو همراه شوید بابخشهایی از ناطور دشت و فرنی و زویی-دو کتاب نامدار سلینجر نویسنده بزرگ آمریکایی

داستان را به دیگران معرفی و از این کانال خودتان حمایت کنید …🔴دو
  • گزارش تخلف

📹سلینجر رقیب عشقی چارلی چاپلین!.. این ویدئوی کوتاه را درباره جروم دیوید سلینجر ببینید

داستان را به دیگران معرفی و از این کانال خودتان حمایت کنید …🔵یک
  • گزارش تخلف

📢اختصاصی ماتیکان داستان. 📌چامه-داستان. کنت ویلیامز

✏پژمان طهرانیان. با خودم فکر می‌کنم: جالب نمی‌شد اگر آن خانم موآبی در سالن انتظار مطب دکتر. وقتی خم ‌شد روی میز مجله‌ها و بادی در ‌داد، بادی مختصر،. و سرخ سرخ ‌شد از خجالت . جالب نمی‌شد اگر گاز روده ظاهر می‌شد در هیئت ابرهایی مرئی. تا زن به‌چشم می‌دید که باد آرام‌اش، باد بی‌آزارش، پیش از عزیمت،. چطور مماس گذشت از کنار صورتم؟. اینها به کنار، همزمانی جالبی بود اتفاقی که افتاد چون. هنوز یک ساعت نگذشته از وقتی که با سگم رفته بودیم پیاده‌روی. ...
  • گزارش تخلف

📢فردا پسر خسته‌ی جنوب را بدرقه کنیم

یزدانی خرم: وقتی بچه‌های نشر هنوز پوستر کورش اسدی را گرفتند و زدند روی این تخته قطعن یقین کردم ما او را از دست داده‌ایم …خانم‌ها، آقایان کورش اسدی داستان نویسی «خاص» بود …با تجربه هایی زبان ورزانه که از ذهن پیچیده‌اش برمی آمد …فردا روز وداع با اوست …چه او و داستان‌های اش را دوست داشته، چه نه گمان می‌کنم بتوانید چند قدمی پس پیکر درازکشیده در کفن اش قدم برداشته و یاد آریدش …فردا از ساعت نه صبح برخی دوستان اش در پارک خانه هنرمندان جمع می‌شوند و درباره‌اش به شکلی غیررسمی حرف می‌زنند با هم …آن‌ها که سیگاری اند شاید سیگار بکشند و آن‌ها که نه شاید آه عمیق‌تر …مراسم اصلی و رسمی از ده صبح شروع می‌شود …نزدیکان اش سخن می‌گویند …نام هایی چون ناصر تقوایی، یونس تراکمه، حسین سناپور، فرزانه طاهری، انوشه منادی، یارعلی پورمقدم، محمدرضا صفدری، غلامرضا رضایی و محمد تقوی …کسانی شعر خواهند خواند و بعد خاک گرم قطعه‌ی نام آوران بهشت زهراست و درک تازه‌ی حافظه‌ای دیگر برای اسدی …فردا او را بزرگ بدرقه کنیم …مهم است این بدرقه‌ها …او در سخت‌ترین شرایط نوشت و این چیز کمی نیست …امروز به قول میثم علی پور، مرگ کورش سب ...
  • گزارش تخلف

📢تراژدی و کمدی، خنده یا گریه؟

قربانپور: ◀اومبرتو اکو در رمان «آنک نام گل» بخش مفقود کتاب «بوطیقای» ارسطو را که احتمالا در آن به کمدی پرداخته است، دست‌مایه داستانی جنایی در قرون وسطا و در دوران نزاع‌های فرقه‌ای مسیحیت در آستانه رنسانس می‌کند. در انتهای داستان او از زبان راهبی که خنده را سخت عملی نامطبوع می‌شمارد، به توصیف کارکرد خنده می‌پردازد: «خنده رعیت را از ترس شیطان رهایی می‌دهد، چون در سور ابلهان شیطان نیز بینوا و ابلهانه ظاهر می‌شود. رعیت هنگام خنده احساس ارباب بودن می‌کند، چراکه موقعیت خویش را نسبت به اربابش واژگون کرده. این‌که خنده مختص انسان است، نشانه‌ای است از محدودیت او، اما اذهان فاسد ممکن است به این استنتاج افراطی برسند که خنده مقصد غایی انسان است. خنده لحظاتی حواس رعیت را از ترس پرت می‌کند. برای رعیتی که می‌خندد، در آن لحظه مردن اهمیتی ندارد.». جملات اکو از زبان راهب دومنیکن درست چیزی است شبیه توصیف باختین از فرهنگ خنده‌آور عامیانه در قرون وسطا. فرهنگی که در اروپا خود را به شکل کارناوال‌ها و در ایران احتمالا خود را به شکل مراسمی سنتی نظیر «میر نوروزی» عیان می‌کرد. در این تعریف فرهنگ عامیانه مردم عموم ...
  • گزارش تخلف

اما به نظر می‌رسد که برخی از آنها به خوبی از کار در نیامده‌اند و «ایهام» شان رو به «ابهام» برده است

تنوع موضوعات، نثر خوب، و سنگینی کفه «داستانک» های خوب «آناناس»، ارزش آن را داشت که ٩۰۰۰ تومان را از جیب خرج کنم، به عکس آناناسی که معمولا دیدنش را بر خوردنش، آن هم از نوع «کمپوتی»، بیشتر تجربه کرده‌ام، خیره شوم، به پسوند «ایرانی» وحید حسینی فکر کنم، و با روایت‌های مختلف آن درگیر شوم. این «آناناس» را تجربه کنید. ...
  • گزارش تخلف

📢داستانک: از شاهنامه تا آناناس!

حاجری: داستانک (Short Short Story) قالبی از داستان نویسی است که مشخصه‌ی «ایجاز» را باید از مهمترین ویژگیهای آن دانست، و ایجاز به تعبیری ساده، یعنی در مختصرترین کلمات بیشترین عبارات و مفاهیم و روایت‌ها را گنجاندن. «مینی مالیسم» نیز به تعبیری در همین تعریف می‌گنجد که آن نیز بیان بیشترین مفهوم و معنا و محتوا در کمترین کلمات و فشردگی در جملات است. «کوتاه نویسی» و «داستان کوتاه کوتاه» نیز عناوین دیگری برای این موضوع هستند. باید توجه داشت که «مینی مالیسم» در ادبیات خلاصه نمی‌شود و در هنرهای دیگر نیز از آن سخنها گفته‌اند. پیشینه ادبیات پارسی، بیگانه از «داستانک» گویی نیست. «ایرانی» ها هم در نثر و هم در نظم سابقه و اعتباری در این عرصه داشته‌اند و تخصصشان به خوبی در آثار برجای مانده هویداست؛ آنجا که سعدی در گلستان خود، و در باب «سیرت پادشاهان» گفته است: «یکی از ملوک خراسان، محمود سبکتکین را به خواب چنان دید که جمله وجود او ریخته بود و خاک شده مگر چشمان او که همچنان در چشمخانه همی گردید نظر می‌کرد، سایر حکما از تاویل این فرو ماندند مگر درویشی که به جای آورد و گفت: هنوز نگران است که ملکش با دگران ...
  • گزارش تخلف