📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


مارگریت دوراس (۱۹۱۴ - ۱۹۹۶) نویسنده و فیلمساز فرانسوی است

برخی از منتقدان ادبی لقب «بانوی داستان‌نویسی مدرن» را به او داده‌اند. او در طول دوران فعالیت ادبی و هنری خود بیش از ۱۹ فیلم ساخت و ۶۰ کتاب شامل رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه، اقتباس، فیلمنامه نوشت. اگرچه کتاب مدراتوکانتابیله در به شهرت رسیدن دوراس سهم عمده‌ای داشت ولی نباید از نقش فیلم هیروشیما عشق من به کارگردانی آلن رنه که او نویسنده فیلمنامه‌اش بود غافل بود. دوراس برای این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلمنامه شد و در جشنواره کن نیز به عنوان فیلم برگزیده انتخاب شد. دوراس جایزه ادبی گنکور را در سال ۱۹۸۴ به دلیل نوشتن رمان عاشق دریافت کرد. این رمان او بسیار پرفروش شد و به ده‌ها زبان زندهٔ دنیا ترجمه شد. انعکاس و نقد و نظرهای فراوانی که در مطبوعات این اثر به دنبال داشت دامنه شهرت دوراس را وسعت بخشید. ژان ژاک آنو کارگردان فرانسوی در سال ۱۹۹۲ بر اساس این رمان دوراس فیلمی به نام عاشق ساخت. مارگریت دوراس در آثارش شیوه‌های تازه‌ای را در عرصه رمان‌نویسی آزمود و رونق تازه‌ای به نثر فرانسوی بخشید. ...
  • گزارش تخلف

فارسی را درست بنویسیم لطفا..۵۵ آنلاین

غلط‌های نگارشی زیادی به واسطه غیررسمی‌شدن زبان نوشتاری، بین مردم ما رواج پیدا کرده‌اند. آنقدر زیاد که خیلی از افراد دیگر نمی‌دانند صورت درست یک کلمه یا جمله چه‌جوری است. غلط‌نوشتن دو مشکل اساسی به‌وجود می‌آورد:. آن‌هایی که سواد کافی دارند،. فکر می‌کنند ما بی‌سوادیم. و آنها که سواد کافی ندارند،. فکر می‌کنند این‌جوری درست است. پس بیاییم به خودمان و دیگران رحم کنیم و فارسی را درست بنویسیم. در ادامه چند مثال خیلی مهم را بررسی می‌کنیم. ...
  • گزارش تخلف

سلام ممنون که داستانهارا برایم فرستادین

داستان اولی (درباره ادمهای ….) بنظرم هنوزتا داستان شدن فاصله داشت. حرفی که پشت متن نهفته بود عمیق بود و میتوانست پیرامون باورهای ادمها خیلی پرداخته شود. اما داستان (نه برای تو …) صحبت از حسی بود که راوی در سالهای نوجواتی و جوانی ازرابطه‌ی سرد ازدواج تحمیلی پدر و مادرش پیدا کرده بود. و این حس تا نزدیک چهل سالگی هم رهایش نکرده بود. ازروایت ساده و خطی راوی میشد به دو نکته قابل ت جه رسید.۱-ازدواج تحمیلی میتواندبهترین سالهای عمر ادمهارا بی خاطره کند.۲-فرزندان نمیتوانند ازاین اسیب در امان باشند. بخصوص دخترها بیشتر بخاطر همزادپنداری با احساس مادر. حتی اگر در سالهای میانسالی افتابی باشد. هرگز ابرهای سرما زای سالهای جوانی شان را جبران نخواهد کرد. اما درونمایه با همه‌ی عمق. ...
  • گزارش تخلف

-داستان از ماجرای دو خواستگاری شکل گرفته که راوی/شخصیت اصلی زن داستان با جواب نه به یکی از درخواستها اجازه میده جواب دوم در ذهن ما

علت جواب منفی با اطلاعات داستان=>رابطه و برخورد پدرش با مادرش است در طی گذشته‌ی زندگیشان …-جای خالی اصلی در همینجاست. در طرح و پیرنگ داستان. چرا راوی برای پیدا کردن جواب بجای اینکه به تجربه و گذشته زندگی خودش نگاه بیاندازد. میرود سراغ خاطرات روابط پدر و مادرش؟. در داستان از زندگی زمان حال راوی یک شغل داریم و استقلال و درآمد و علاقه به سفر. مثل بیشتر زنهای ایرانی واقعیست. آزاد شده و میخواهد با سفر دور دنیا از زندگی لذت ببرد. از چی آزاد شده؟. اگر بگوییم «خب معلومه. ...
  • گزارش تخلف

با تشکر از خانم رمضانی به خاطر داستان خوبشون. این موضوع بسیار خوب در ژرف ساخت داستان قرار گرفته

داستان آستانه به نسبت متوسطی داشت نه می‌توان را خیلی قوی دانست و نه ضعیف. فلش بکها خوب بودند و هم از لحاظ ورود و خروج و هم از لحاظ اطلاعات دادن. در جایی دیالوگهایی که بین مادر و دختر و در رفت و آمد است حاوی لهجه شمالی است و این داستان را برای من دلنشین‌تر کرد اما متاسفانه در قسمتهای انتهایی داستان که مادر سر گذشت خود و شوهر را برای دختر بازگو می‌کند لهجه‌ای در گفته‌های مادر دیده نمی‌شود. به نظرم از دست نویسنده در رفته است. در انتها هم خیلی خوب از تصمیم این خانم برای زندگی آینده‌اش مطلع می‌شویم. بدون اینکه مستقیم بگوید فقط با اشاره به مسافرتش به محل زندگی اش. اما بهتر شدن رفتار پدر بعد از این همه سال در پاراگراف آخر به صورت مستقیم و بدون زمینه‌ای که با منطق داستان همخوانی داشته باشد خیلی توی ذوق می‌زند. و من اصلن نپسندیدم. شخصیت پردازی‌ها به نظرم خوب بود هر چند که گاهی خیلی مستقیم گویی شده بود. ...
  • گزارش تخلف

با تشکر از آقای رضوانی از داستانک خوبشون

من از آستانه داستان واقعن لذت بردم آستانه طوفانی شروع شده بود و عالی بود طوریکه مخاطب رو میخکوب می‌کرد و حریص برای خوندن ادامه داستان. عنوان داستان هم خیلی خوب بود و با محتوای داستان همخوانی داشت. داستان در مورد یک جامعه است که می‌توان نمادی از هر جامعه امروزی باشد. و سردمداران آن می‌تواند نمادی از سردمداران امروزی جوامع انسانی باشد. جالب این بود که این جامعه می‌خواستند که از معمولی بودن در بیایند ولی به دلیل اینکه کاملن معمولی بودن نتوانستند مقبره‌ای از مشاهیر هم برای خود بسازند و در آخر یک افلیج گدا مجسمه سر در ورودی مقبره می‌شود. حالا وقتی مجسمه سر در که بسیار مهم است یک افلیج گدا باشد وای به حال کسانی که آنجا دفن می‌شدند. من در این داستانک به طرز نامحسوسی حاوی طنز سیاه دیدم. گدای افلیج هم نمادی از انسانهای زیر دست این سردرمداران است که خود را به دست آنها می‌سپارند تا به هر شکل که دوست داشتند با آنها رفتار کنند. و من فکر می‌کنم تمام این قربانیها از طبقه محروم جامعه در نظر گرفته شده است. ...
  • گزارش تخلف

درباره «نه برای تو، به خاطر خودم».. زبان این داستان گزارشی است

این به خودی خود عیب نیست اما کار وقتی خراب می‌شود که زبان گزارشی به نثری روزنامه‌ای و نه داستانی بینجامد: «از وقتی محصولات کارخانه به تولید انبوه رسید» یا «یک روز جهت پیشنهاد شراکت به دفار کارش آمد»، ضمن اینکه واژه «جهت» را نمی‌توان به معنای «برای» به کار برد. این زبان در اواسط داستان بار عاطفی پیدا می‌کند؛ جایی که راوی ویژگیها و زندگی گذشته مادر را شرح می‌دهد؛ این اگرچه باعث ارتقای زبان داستان در مقایسه با اوایل آن شده، زبان را از یکدستی خارج کرده است. از سویی تغییر زبان خیلی شیب تند و عجیبی دارد و فضای کار را ناگهان از فضایی سرد و خشک و ژورنالیستی به حال و هوایی شبه شاعرانه بدل می‌کند:. «ضرباهنگ صدایش در برخورد با گیاه عشقه به دلم نشست …». و نکته آخر اینکه شاید این داستان به جزئیاتی نیاز دارد که بانوان نویسنده در به کار بردن آن توانا هستند؛ جزئیاتی که با آن شخصیت راوی را بهتر بشناسیم و با او همذات پنداری کنیم. ...
  • گزارش تخلف

داستان ما درباره آدمی معمولی ….. به نظرم تخیلی پذیرفتنی در این داستانک دیده می‌شود

نثر آن هم جذاب است هرچند روان نیست! این سختخوانی شاید برآمده از طولانی شدن بی مورد جملات باشد که با توجه به حجم اندک کار توجیهی پیدا نمی‌کند. اما گیرایی قلم نویسنده به نظرم به خاطر طنزی است که چاشنی آن شده. توجه کنید به اظهار نظرهای راوی درباره انجمن شهر و شهردار. مورد دیگری که مایلم به آن اشاره کنم کم رمق بودن نقطه اوج است؛ جایی که ظاهرن قرار بوده خواننده از حضور گدای افلیج شگفت زده شود اما با باور من ضربه پایانی چندان تکانی به خواننده نمی‌دهد!. شاید هم نیاز بوده که این داستانک کمی بیشتر ادامه پیدا کند تا حس پایان یافتگی در مخاطب ته نشین شود … ...
  • گزارش تخلف

داستان ما در باره آدم‌های معمولی … داستانکی که بیشتر شبیه حکایت است با رگه هایی از طنز

داستان خوب شروع شده و ادامه یافته و با گره گشایی جالبی به پایان رسانده است. و نتیجه‌ای که از داستان گرفته می‌شود خیلی جالب است و آن اینکه مقامات برای حل هر مشکلی راه حلی هر چند نادرست را می‌توانند جایگزین راه حل درست کنند حتی اگر به قیمت تلف شدن فردی تمام شود. در این داستان ایجاز به حد کافی رعایت شده است به طوری که جمله‌ی بعدی تکمیل کننده‌ی جمله‌ی فبلی است و ما هیچ جمله‌ی زایدی را نمی‌توانیم در آن بیابیم. البته اگر این مضمون ویا محتوا از حالت داستانک به صورت داستان نوشته می‌شد هم، به طور حتم با استفاده از قوه‌ی تخیل و نثر روان نویسنده می‌توانست به داستان طنز قوی ای تبدیل شود. اما در داستانک هم می‌توان گفت موفق بوده‌اند. ...
  • گزارش تخلف

داستان نه برای تو، تنها برای خودم … داستانی است که بیشتر مابین گزارش و خاطره در رفت و آمد است و با فضایی سرد شروع می‌شود و در همین

زنی که از کودکی بر روابط سرد والدینش نظاره‌گر بوده و برایش سوال برانگیز بوده است و به صورت واهمه‌ای از تشکیل خانواده در آمده است. راوی خود را برای خواننده نمی‌شناساند به جز موقعیت اجتماعی و فرهنگی …ما نمی‌توانیم حدس بزنیم که راوی از خود چه می‌خواهد چه توقعی از زندگی دارد و یا حتی علایقش چیست. البته داستان هایی داریم که شاید احتیاجی به این موارد ذکر شده نداشته باشد چرا که فضای داستانی و نوع روایتش کلا فرق داشته باشد اما به نظر من این داستان بیشتر احتیاج به شخصیت پردازی راوی و حتی شفیع داشت. چرا که مخاطب احساس می‌کند در قبال شخصیت پردازی پدر و مادر راوی خود راوی چیزی کم دارد. در خاتمه نویسنده در به تصویر کشیدن یک فضای سرد موفق بوده و خواننده را تا انتها با خود همراه می‌کند. ...
  • گزارش تخلف

داستان ما در باره آدم‌های معمولی … شزوع خوبی دارد اما در ادامه با مشکل مواجه می‌شود رخداد گچ گرفتن گدا به خوبی بیان نشده است رگه ه

نتیجه‌ی اصلی متناسب با وضعیت داستان است اسنکه مقامات از ابتدا به یک تصمیم بدون اساس مشغول هستند و در پایان هم با تاکید بر آن به کار خودشان ادامه می‌دهند. به نظر من در جایی کار به سرعت بسته شده و پایان در مخاطب ته نشست نمی‌شود. اما در استفاده از نمادها و کارکرد گرفتن کار موفقی دیده می‌شود ما اینجا بخوبی با وضعیت قحط الرجا و اهمیت مرده‌ها و اینکه نشانه و شاخص‌های فرهیختگی در حقیقت افلیج هستند رو برو می‌شویم در حقیقت نمادها بدون هیچ ابهامی در دسترس مخاطب قرار گرفته‌اند که این می‌تواند در یک پرداخت قوی‌تر کار را بهتر کند. بهتر است نویسنده با نگاهی به نیمه‌ی اول داستان تغییراتی در نیمه‌ی دوم اثر ایجاد کند. ...
  • گزارش تخلف

داستان درباره ما … …شروع بهتری دارد، ان هن بخاطر لحن طنز. سالهای نه چندان پیش معنی ندارد

دختر کولی هرجایی عبارتی است که به لحاظ کلی جایگاهی ندارد، یعنی کولی‌ها کجا به هرجایی بودن معروف بوده‌اند. از این‌ها گزشته، لحن خوبی دارد ولی پایان ان بی معنی است، یعنی که آن تعجب و ضربه را نمی‌زند. موفق باشند ...
  • گزارش تخلف

سلام. دو داستان درباره‌ی آدمی معمولی و نه برای تو رو خوندم

ممنون از دوستان که مطالبشون رو واسه نقد در اختیار دیگر دوستان گذاشتند …. و اما به نظر من داستان درباره‌ی آدمی معمولی طرحی است که تا داستان شدن فاصله دارد … روایت ساده زیباست اما روایت ساده انگارانه نمی‌تواند کیفیت ساز شود … زیرساخت و ایهام کنایه آمیز داستان بازی رو شده‌ای بود … نادانی عمومی و گدایی که دلیلی برای حضورش در داستان وجود ندارد , نمی‌توانند تبدیل به زیرساختی شوند تا داستانی بر آنها شکل بگیرد … در واقع بنای داستان بر وضعیتی سست قرار می‌گیرد که خواننده نمی‌تواند به إن نزدیک شود چون امکان ریزش در کلمه‌ها وجود دارد. من فکر می‌کنم شاید اشاره‌های خیلی مستقیم باعث درگیر نشدن خواننده شده است … و البته این را هم در نظر بگیریم که متن بر هیچ فضا, فرم و حالتی استوار نمی‌شود و من خواننده نقطه‌ی ثقلی برای همراهی با داستان ندارم … تعلیق زیباست اما تعلیق خودش فضایی است که باید بر پی رنگ داستان نقش ببندد … به هر صورت روایت بسیار ساده‌ی داستان نهایتا باعث شگفت زدگی, توقف و درنگ خواننده نمی‌شود و ایهام کلمات زیر سنگینی کلیشه‌های رایج نمی‌توانند نقشی کامل از خود نشان دهند … …و اما داستان نه برا ...
  • گزارش تخلف