📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


…________________________. شماره ۱۰.. گوینده:

وقتی اسباب بازی‌ها وارد مهد کودک سانی ساید شدند، خرسی پابه سن گذاشته و مهربان را می‌بینند که با رنگ صورتی و بوی خوش توت فرنگی اش مسئول سازماندهی و خوش آمد گویی به اسباب‌های تازه وارد است، اما این واقعیت لاتسو نیست زمانی که وودی و دیگر اسباب بازی‌ها با چهره واقعی لاتسو آشنا می‌شوند، بهت زده خود را در وضعیت بدی می‌بینند، از یک سو بچهای کوچک مهد کودک و از سوی دیگر لاتسو یک رئیس بی رحم که مهد کودک را تحت سلطه خود دارد و برای حفظ خود حاضر است هر کاری بکند. لاتسو شخصی خود خواه، زورگو و مستبد است که دارای علایق سادیسمی است، یکی از روشهای کاری او شسشوی مغزی دیگر عروسک‌ها بود یا دست گذاشتن روی نقطه ضعف دیگران برای کنترل آنها. انیمشن داستان اسباب بازی ها۳محصول۲۰۱۲در ایران دوبله شد است و به جای شخصیت لاتسو گویندگی کرده است. ___________________. _____________________. ___________..... ____________. ...
  • گزارش تخلف

سنگین‌ترین مجازاتی که خدایان یونان باستان می‌توانستند برای سیزیف در نظر بگیرند این بود که تا ابد کار بیهوده‌ای را انجام دهد

سیزیف محکوم شده بود تا تخته سنگی را از شیب تندی بالا ببرد. مدت‌ها گذشت و سیزیف در تمام این مدت مشغول بالا بردن تخته سنگ از سربالایی تند بود، ‌اما تا به بالای بلندی می‌رسید تخته سنگ می‌غلتید و به پایین دره می‌افتاد. خدایان فراموش کرده بودند که تخته سنگ بر اثر مرور زمان و ضربه دچار فرسایش می‌شود. در صد سال اول، ‌لبه‌های تیزی که دستهای سیزیف را بریده و زخمی کرده بود صاف شد. در پانصد سال بعدی پستی و بلندی‌های سنگ به قدری صیقلی شد که سیزیف تخته سنگ را قل می‌داد و بالا می‌برد. در هزار سال بعد تخته سنگ کوچک و کوچکتر شد و شیب هموار و هموارتر …. این روزها سیزیف تکه سنگ ریزی را که روزگاری صخره‌ای بود به همراه قرص‌های مسکن و کارت‌های اعتباری اش در کیفی می‌گذارد و با خود می‌برد. صبح سوار آسانسور می‌شود و به طبقه بیست و هشتم ساختمان دفترش می‌رود که محل مجازاتش به حساب می‌آید. و بعد از ظهرها دوباره به پایین بر می‌گردد ….!. ...
  • گزارش تخلف

ز دریغا مش حسن که گاو شد‎! ‎.. مهدی عباسی زهان:

اینکه قصه‌های «عزاداران بیل» به گواه صاحب نظران به شدت مستعد خوانش روانکاوانه هستند و نیز از منظر رئالیسم جادویی اهمیت و جایگاه ویژه‌ای دارند به کنار، من در اینجا می‌خواهم تحلیل شخصی ام را از مساله‌ی «فقدان» در ماجرای «گاو شدن جناب مش حسن» بنویسم. لابد خوانده‌اید – یا دیده اید- که مش حسن خیلی خیلی گاوش را دوست داشت و اصولا زندگی اش با محوریت گاوش پیش می‌رفت. از بد حادثه زمانی که او در بیل نبوده گاو می‌میرد و اهالی که از شدت علاقه‌ی مش حسن با خبرند از ترس اینکه مبادا با دیدن جسد گاوش سکته کند یا بلایی سرش بیاید جسد گاو را به چاه می‌اندازند تا وقتی که مش حسن آمد به بهانه اینکه گاو در رفته او را اندک اندک به او بفهمانند که گاو مرده است. تدبیری که البته با واکنش پیش بینی نشده‌ی مش حسن نقش بر آب می‌شود و در نهایت به مرگ مش حسن – در فجیع‌ترین وجه ممکن – می‌انجامد …ساعدی در این قصه نوعی از سوگواری را نشان میدهد که شخص سوگوار جسارت یا توان مواجهه با فقدان محبوب را ندارد و در نتیجه «ناخودآگاه» بر «خودآگاه» غلبه می‌یابد تا شخص خود را در وحدت با محبوب بیابد: «من مش حسن نیستم، من گاو مش حسنم». وح ...
  • گزارش تخلف

هادی تقی زاده: براین باورم که ساعدی یکی از سه نویسنده بزرگ معاصر است

تعهد اجتماعی او هیچگاه مخل آفرینش ادبیش نشد. اما همین تعهد برایش دردسرهای زیاد بوجود آورد. دیکتاتورها را برآن داشت تا چشمه‌ی خلاقیت اورا هدف بگیرند. من همچون شاملو معتقد نیستم که سیستم داغ و درفش توفیق یافت قطار شتابان ذهن داستانسرای ساعدی را متوقف کند. اما از آن سرعت مهار ناپذیر کاست. و این ظلمی بود که به ادبیات فارسی روا شد. او نویسنده‌ای صاحب سبک بود که همزمان با نویسندگانی همچون آستوریاس و مقدم بر مارکز به شیوه‌ی رءالیسم جادویی دست یافت و مشخصه‌های سبکی ویژه‌ی خود را آفرید. چیزی که من به آن رءالیسم وهمناک جادویی میگویم. عزاداران بیل. ...
  • گزارش تخلف

فرهاد خاکیان: امروز سالمرگ دکتر غلامحسین ساعدی است

نویسنده‌ای که فکر می‌کنم همیشه وقت نوشتن بر قطاری پر سر و صدا سوار بود و جهان داستان هایش همه در شتاب عبور از هر تصویر است که جان می‌گیرند. هولناک است، هم خواندن داستان‌های ساعدی و هم خواندن سرگذشتش، هراس را عین دانه‌های نبات که در استکان چای تلخی حل شوند، توی رگ و پی بدنت حل می‌کند، کافی است مثلا از داستان هایش تکه‌ای عزاداران بیل بخوانی. از داستان‌های ترس و لرز اما هیچ وقت چیزی نخوان! که اگر بخوانی تا ابد لغت ترس برایت رختی پاره به تن می‌کند که هم اغواگر است و هم خانمان سوز. داستان‌های ساعدی تو را عاشق ترسیدن می‌کنند. خودت قضاوت کن! کسی که عاشق ترس بشود دیوانه نیست؟. از فرانسه از خیابان‌های معروفش از همه متنفر خواهی شد. ساعدی جایی گفته بود که حس می‌کند اتاق دو در دواش توی پاریس را همین که پالتواش را از تن در می‌آورد، باید بپوشد. ...
  • گزارش تخلف

من همیشه‌ی خدا از مرد چشم روشن بدم می‌آمد. ولی این یکی با بقیه فرق دارد. چشم هایش سگ دارد انگار

شاید اصلا مردی که چشم هاش روشن باشد، جذاب‌تر هم هست! موهایش. موهایش دیوانه‌ام می‌کند. نمی دانم نارنجی است یا قهوه‌ای. یک رنگی میان این دو شاید. هر چی که هست، جدید است. خاص است. وسوسه‌ام می‌کند. هیچ چیز جذابی هم که نداشته باشد، این رنگ مو را دوست دارم. ...
  • گزارش تخلف

🔊🔊🔊🔊🔊قابل توجه هنرمندان عزیز استان خراسان شمالی 🎥🎥🎥🎥. هر چه سریع‌تر

طرح، ایده وفیلمنامه‌های ۱۰۰ ثانیه‌ای خود را جهت تولید با حمایت کامل حوزه هنری خراسان شمالی. به واحد هنرهای تصویری حوزه هنری ارائه نمایند. شماره تماس:۰۹۱۵۶۴۲۷۰۴۹ رضا خدادادی. باسپاس فراوان 🙏🙏🙏🙏🌺🌺🌺
  • گزارش تخلف

حکایت مسافری که چمدان هایش را باز نکرد/مد و مه. در پاریس هستم. شهر خودکشی و ملال

شهر فاحشه‌ها و دلال‌ها. جان آدم را به لب می‌رساند. مطلقا جایی نمی‌روم و ابدا نیز حوصله ندارم از همه چیز نگرانم میزان گریه‌هایی که در کوچه‌های تاریک و زیر درخت‌ها کرده‌ام اندازه ندارد… من در یک اتاق دو متر در دو متر زندگی می‌کنم. اندازه سلول اوین. هر وقت وارد اطاقم می‌شوم احساس می‌کنم به جای پالتو اطاق پوشیده‌ام… تمام شب‌ها را تقریبا می‌نویسم و صبح‌ها افقی می‌شوم و بعد کابوس‌های رنگی می‌بینم. تازگی علاوه بر هیکل‌های عجیب و غریب، توده‌ای‌ها و سگ‌های پاریس هم در خواب من ظاهر می‌شوند…. این چنین زندگی کردن برای من بدتر از سال‌هایی بود که در سلول انفرادی بسر برده‌ام… از همه بریده‌ام در خانه‌ای که مثلا مردگی می‌کنم، مدام با نفرت دست به گریبانم فکر می‌کنی، چندین خروار به من توهین شده است؟». غلامحسین ساعدی ...
  • گزارش تخلف

احمد شاملو دربارهٔ تجربه زندان ساعدی و احوالات او پس از آزادی چنین گفته:

آنچه از او زندان شاه را ترک گفت، جنازه نیم جانی بیش نبود. آن مرد با آن خلاقیت جوشانش پس از شکنجه‌های جسمی و بیشتر روحی زندان اوین، دیگر مطلقا زندگی نکرد. آهسته آهسته در خود تپید و تپید تا مرد. وقتی درختی را در حال بالندگی اره می‌کنید، با این کار در نیروی بالندگی او دست نبرده‌اید، بلکه خیلی ساده او را کشته‌اید. ساعدی مسائل را درک می‌کرد و می‌کوشید عکس‌العمل نشان بدهد. اما دیگر نمی‌توانست. او را اره کرده بودند ...
  • گزارش تخلف

آن شب از سودابه هندی پرسیدم آخرش نفهمیدم تو که هزار خواهان داری از چه چیز پدر من خوشت آمده که مادرم را آواره کرده‌ای؟

باز گفت که دست خودش نیست و گفت که می‌داند یک ملای شیعه، یک مجتهد جامع‌الشرایط را بدنام کرده. می‌داند که یک زن بی‌گناه را آواره کرده. اما دست خودش نیست. گفت آدم با کسی در زندگی‌های قبلی دمخور بوده، بعد از او جدا شده. هی به این دنیا می‌آید تا او را پیدا کند. فراق می‌کشد و انتظار می‌کشد، وقتی پیدایش کرد و شناختش مگر می‌تواند ولش کند؟ اولش دو تا گیاه به هم پیچیده بوده‌اند که یکیش پژمرده. در زندگی بعدی دو تا مرغ مهاجر بوده‌اند که وقتی به جنوب یا شمال پرواز کرده‌اند همدیگر را گم کرده‌اند. در زندگی بعدی دو تا آهوی دل‌آشنا بوده‌اند که یکی را صیادی شکار کرده و دیگری در دوری او آه کشیده. ...
  • گزارش تخلف

مبانی تئوری و نقد ژانر/ حسن حسینی. دو جلسه چهار ساعته. شهریه هشتاد هزار تومان

سه شنبه‌ها ساعت چهار تا هشت عصر. شروع سوم آذر. تلفن ثبت نام ۸۸۸۹۲۲۲۸. موضوعاتی که در این دوره مطرح می‌شود، عبارت است از: مفاهیم و اصطلاحات؛ تاریخ و تحولات تئوری ژانر؛ نگاه مینیمال و ماکزیمال؛ زیرمجموعه‌های ژانر: چرخه‌ها، آمیزه‌ها و ژانرهای فرعی؛ روش‌شناسی خوانش ژنریک فیلم‌ها: رویکرد نحوی و رویکرد معناشناختی؛ ژانرهای مادر؛ ژانر و ایدئولوژی؛ ژانر و فرهنگ بومی؛ ژانر و سینمای ایران. ...
  • گزارش تخلف