ماتیکانداستان 📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani ماتیکانداستان ۰۱:۱۱ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ نگاهی به مجموعه داستان «شرم». ملاحهای آبیپوش. نویسنده: وحید حسینیایرانی، داستاننویس ماتیکانداستان ۰۱:۱۱ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ افاده ایها. وودی آلن👇👇👇 ماتیکانداستان ۰۰:۵۱ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ از فردا سه شنبه ۳ آذرماه در نمایشگاه بزرگ کتاب شیراز. شهرک گلستان- ۱۰ صبح تا ۷ شب.. کانال نشرنون: ماتیکانداستان ۰۰:۲۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ من تله شده بودم و این را وقتی فهمیدم که دیگر دیر بود: جلو چشمهایم داشتم ذرهذره نابود میشدم و تنها کاری که از دستم برمیآمد تماش چون فقط اینطوری میشد چیزهای زیادی را ندیده بگیرم. شاید بهخاطر همین بود وقتی آن روز صبح چشم باز کردم و پدرخواندهام مرحبا را باز میان راهرو دیدم، دمغ شدم: هیچ پسر عاقلی وقتی آنطوری لخت روی تخت افتاده، از دیدن مردی که فکر میکند پدرخواندهاش است خوشحال نمیشود. مرحبا هر چند مدت یکبار بهم سر میزد تا ببیند چیزی کموکسر دارم یا نه. روزهایی که حدس میزدم میآید احتیاط میکردم و یک چیزی میپوشیدم و میخوابیدم. روز قبل آنجا بود وگرنه آنطوری نمیتوانست غافلگیرم کند. همیشه کلهی سحر میآمد. یکراست میرفت تو آشپزخانه. برای خودش چای دم میکرد و آنقدر آنجا مینشست تا بیدار شوم. و موقع رفتن تو کفشهای بابایم، طوری که من نبینم پول میگذاشت. ... ماتیکانداستان ۰۰:۲۶ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ بیشتر از ده سال پیش پرویز جاهد کتاب «نوشتن با دوربین» که گفت و گوهای او با ابراهیم گلستان بود را چاپ کرد کتاب بسیار سر و صدا کرد و عدهی بسیاری از اهل قلم و هنر ناراحت و دلخور شدند. از اظهار نظرها و یاد خاطرات گلستان از آنها. بالاخره گلستان است دیگر. عباس میلانی در مقالهی «صیاد سایهها» گلستان را هنرمند و متفکری میداند که در زمان خود به کنه مشکل وضعیت ایران و ایرانی پی برد. او به درستی بر شکاف سنت و تجدد آن سالها انگشت گذاشت و در داستانها و فیلم هایش برزخ ایرانی را نمایش داد. رمان و فیلم اسرار گنج درهی جنی شاید گونهای پیش بینی سقوط شاه بود و چرایی آن. خب الان چند روزی ست گفت و گویی دیگر با او پس از چند سال به صورت کتاب چاپ شده است. گرچه گلستان پس از چاپ کتاب «نوشتن با دوربین» وقتی هشتاد و چند سال داشت کمی سکوت را شکست و خاطرات و گفت و گوهایش در شهروند امروز چاپ شد. همین اواخر هم بر جلد شمارهی جدید مهرنامه نشست و با اندیشهی پویا هم گپ و گفتی داشت. ... ماتیکانداستان ۰۰:۲۶ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ ده روز با داعش در دل خلافت اسلامی!.. یک کتاب تازه! ده روز با داعش، نوشتهی یورگن تودنف هوفر، روایت تکان دهنده و جذابی است از سفر ده روزهی نویسنده و روزنامه نگارمعروف آلمانی. او طی مکاتبات و مکالمات طولانی اسکایپی با اعضای آلمانی و خارجی داعش، موفق به گرفتن امان نامهای کتبی از خلیفهی اسلامی میشود و از راه زمینی مرز ترکیه، با مشقت بسیار به قلمروز داعش سفر میکند و از شهرهای رقه و موصل بازدید میکند. کتاب تودنف هوفر شاید یکی از زندهترین و دست اولترین روایتهایی است که تاکنون در مورد داعش نوشته شده. تودنهوفر روزنامه نگار منصفی است که منطقه و جهان اسلام را به خوبی میشناسد و افزون بر این پیشتر در سفرهای متعدد خود توانسته روایتهایی دست اول از کانونهای بحران و دست اندرکاران آن در سراسر جهان ارائه دهد. این کتاب با مقالات تحلیلی در مورد نقش غرب و کشورهای عربی در شکل گیری داعش آغاز میشود و با زمینههای سفر نویسنده، پسرش و یک همراه دیگر ادامه مییابد. پس از آن متن شفاهی و کتبی چتهای اسکایپی آنها با اعضای داعش به خصوص با اعضای خارجی آنها عینا میآید. در فصلهای بعد نویسنده با مادران و دوست دخترهای چند نفر از اعضای آلمانی داعش گفت و گو میکند ... ماتیکانداستان ۰۰:۲۶ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ 📚📚📚📚📚📚.. وقتی میگویم دیگر به سراغم نیا، فکر نکن که فراموشت کردهام، یا دیگر دوستت ندارم، نه من فقط فهمیدم:. وقتی دلت با من نیست؛ بودنت مشکلی را حل نمیکند، تنها دلتنگترم میکند!. 📚📚📚📚📚📚. 📘 خداحافظگری کوپر 📘. رومن گاری. سروش حبیبی ماتیکانداستان ۰۰:۲۴ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ انجمن ماتیکان داستان.. برای حمایت از ما کانال را به دیگران معرفی کنید در گروهها به اشتراک بگذارید. شماره تماس: ۰۹۳۶۰۴۸۶۵۵۹ ماتیکانداستان ۲۳:۴۹ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ • مرد بیکار وقتی پسر عموی شهردار را دید که ناگهان آن طور برای برداشتن کلاه مکزیکی سراسیمه شده، هول کرد مطمئن بود اگر آن کلاه مکزیکی را به شهردار نرساند، هیچ وقت دوباره شغلی گیرش نمیآید. پسر عموی شهردار آخه چرا میخواست کلاه مکزیکی را بردارد؟. او که حالا هم شغل اش را داشت. دستهای او که پوشیده از لکههای توت نبود • …_کلاه_مکزیکی ... ماتیکانداستان ۲۳:۴۹ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ چیزهایی هست که هر چه هم که نخواهیشان ببینی باز میآیند، باز سنگین و بیرحم میآیند و خود را روی تو میافکنند و گرد تو را میگیرند و توی چشم و جانت میروند و همهٔ وجودت را پر میکنند و آن را میربایند که دیگر تو نمیمانی، که دیگر تو نماندهای که آنها را بخواهی یا نخواهی …آنها تو را از خودت بیرون راندهاند و جایت را گرفتهاند و خود تو شدهاند …دیگر تو نیستی که درد را حس کنی تو خود درد شدهای …آذر، ماه آخر پاییز - ابراهیم گلستان ... ماتیکانداستان ۲۳:۴۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ راننده میگوید: «کو برگه؟» یکی از لابهلای جمعیت راه باز میکند و میآید جلو: «بیا آقا بگیر!» صدای اکبر است دیوانه شدهام لابد. یک دستش آویزان است به گردن. با دست دیگرش برگه را میدهد به راننده. راننده جنازه را میکشد بیرون. دارم دیوانه میشوم. نزدیک جنازه و آقام میایستم. آقام پارچه سفید را میدهد کنار. صورتش را میگذارد روی صورت جنازه. نمیتوانم صورت جنازه را ببیند. ... ماتیکانداستان ۲۳:۴۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ هادی تقی زاده: کسانی که ادبیات جنگی دوست دارند کتاب آنچه با خود حمل میکردند نوشته تیم اوبراین را بخوانند همه داستانهاش درباره جنگ ویتنامه. ترجمه علی معصومی نشر ققنوس ماتیکانداستان ۲۳:۴۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ 🌠 داستان شب کانال داستان ایرانی🌙. داستان وکیل مدافع. نوشته دیمیتری ایوانف (الین پلین) نویسنده بلغارستانی (۱۸۷۷ - ۱۹۴۹). 🌺🌺🌺🌺🌺🌺. این داستان فقط برای کانال «داستان ایرانی» روخوانی شده است. ماتیکانداستان ۲۳:۴۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ بیشتر از ده سال پیش پرویز جاهد کتاب «نوشتن با دوربین» که گفت و گوهای او با ابراهیم گلستان بود را چاپ کرد کتاب بسیار سر و صدا کرد و عدهی بسیاری از اهل قلم و هنر ناراحت و دلخور شدند. از اظهار نظرها و یاد خاطرات گلستان از آنها. بالاخره گلستان است دیگر. عباس میلانی در مقالهی «صیاد سایهها» گلستان را هنرمند و متفکری میداند که در زمان خود به کنه مشکل وضعیت ایران و ایرانی پی برد. او به درستی بر شکاف سنت و تجدد آن سالها انگشت گذاشت و در داستانها و فیلم هایش برزخ ایرانی را نمایش داد. رمان و فیلم اسرار گنج درهی جنی شاید گونهای پیش بینی سقوط شاه بود و چرایی آن. خب الان چند روزی ست گفت و گویی دیگر با او پس از چند سال به صورت کتاب چاپ شده است. گرچه گلستان پس از چاپ کتاب «نوشتن با دوربین» وقتی هشتاد و چند سال داشت کمی سکوت را شکست و خاطرات و گفت و گوهایش در شهروند امروز چاپ شد. همین اواخر هم بر جلد شمارهی جدید مهرنامه نشست و با اندیشهی پویا هم گپ و گفتی داشت. ... ماتیکانداستان ۲۳:۴۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ ده روز با داعش در دل خلافت اسلامی!.. یک کتاب تازه! ده روز با داعش، نوشتهی یورگن تودنف هوفر، روایت تکان دهنده و جذابی است از سفر ده روزهی نویسنده و روزنامه نگارمعروف آلمانی. او طی مکاتبات و مکالمات طولانی اسکایپی با اعضای آلمانی و خارجی داعش، موفق به گرفتن امان نامهای کتبی از خلیفهی اسلامی میشود و از راه زمینی مرز ترکیه، با مشقت بسیار به قلمروز داعش سفر میکند و از شهرهای رقه و موصل بازدید میکند. کتاب تودنف هوفر شاید یکی از زندهترین و دست اولترین روایتهایی است که تاکنون در مورد داعش نوشته شده. تودنهوفر روزنامه نگار منصفی است که منطقه و جهان اسلام را به خوبی میشناسد و افزون بر این پیشتر در سفرهای متعدد خود توانسته روایتهایی دست اول از کانونهای بحران و دست اندرکاران آن در سراسر جهان ارائه دهد. این کتاب با مقالات تحلیلی در مورد نقش غرب و کشورهای عربی در شکل گیری داعش آغاز میشود و با زمینههای سفر نویسنده، پسرش و یک همراه دیگر ادامه مییابد. پس از آن متن شفاهی و کتبی چتهای اسکایپی آنها با اعضای داعش به خصوص با اعضای خارجی آنها عینا میآید. در فصلهای بعد نویسنده با مادران و دوست دخترهای چند نفر از اعضای آلمانی داعش گفت و گو میکند ... ماتیکانداستان ۲۳:۳۶ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ «سمفونی سهشنبهها» نقد میشود» سرویس: فرهنگی و هنری - ادبیات و نشر کد خبر: ۹۴۰۹۰۱۰۰۵۸۶ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۱ نشست نقد و بررسی کتاب «سمفونی سهشنبهها» نوشته افسانه احمدی که نامزد بخش داستان کوتاه در هشتمین جایزه ادبی جلال آل احمد بود سوم آذر در فرهنگسرای رازی برگزار میشود. به گزارش ایسنا، در این نشست افسانه احمدی، نویسنده کتاب و فرحناز علیزاده، نویسنده و منتقد حضور دارند و به پرسشهای مخاطبان پاسخ میدهند. «سمفونی سهشنبهها» را نشر نگاه منتشر کرده است. این کتاب ۸۰ صفحهای مشتمل بر ۱۲ داستان کوتاه است. در بخشی از یکی از داستانهای این کتاب میخوانیم: «راننده میگوید: «کو برگه؟» یکی از لابهلای جمعیت راه باز میکند و میآید جلو: «بیا آقا بگیر!» صدای اکبر است. دیوانه شدهام لابد. یک دستش آویزان است به گردن. با دست دیگرش برگه را میدهد به راننده. راننده جنازه را میکشد بیرون. ... ماتیکانداستان ۲۲:۴۳ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ فریده اشرفی: …. مراد گفت: «توفان شن شروع شده. بیا یه چیزی بهت نشون بدم که تا حالا ندیدی.» لی لی از اتاق که بیرون آمد، به زور در را باز کردند و از پلکان گرد منتهی به پشت بام بالا رفتند، باد به لی لی هجوم آورد، او را خم کرد و حرف هایی را که با فریاد به هم میگفتند دزدید و با خود برد. شن انگار میخواست پوست شان را بکند، نرم اما پرشتاب و کوبنده به بدن آنها میخورد و در حرکاتش شبیه به آب شده بود. پیش از رفتن شان به بالای پشت بام، مراد با پارچههای بزرگی کاملا سر و گردن شان را. پوشاند و فقط شیار باریکی برای چشم شان باز گذاشت؛ این پارچه صدای شان را خفه کرده بود. همان جا، بالای پشت بام که از نوک درختها هم بلندتر بود، مراد نورافکنی قوی روشن کرد و آن را پایین گذاشت، بعد لی لی را به سمت جلو برد و فریاد زد: «ببین!». لی لی ابتدا چیزی ندید، فقط دانههای شن مثل موج از جلوی نور رد میشدند؛ شبیه دانههای برف که در نور چراغهای جلوی ماشینی که در کولاک حرکت میکند، دیده میشوند. بعد، مقابل او، سایهاش با بیست متر بلندی، روی گردوخاک و شنی افتاد که با ارتفاع کمی به شکلی افقی و نزدیک به زمین در هوا میچرخید و جلو میرفت. لی لی دست هایش را در هوا تکان داد، سایه هم به شکلی مبهم و مات، با دست و پاه ... ماتیکانداستان ۲۲:۰۶ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ برنهارد شلینک نویسنده و قاضی آلمانی است …. از ویژگیهای آثار او پرداختن به دوران جنگ است رمان «کتابخوان» معروفترین اثر شلینک است که به زبان فارسی نیز ترجمه و منتشر شده است. شلینک تاکنون کتابهای زیادی در رابطه با تاریخ معاصر آلمان نوشته است …. او در سال ۱۹۸۷ با انتشار رمانی جنایی به نام «تنبیه خود» به عنوان نویسندهای موفق مورد توجه قرار گرفت. وی در سال ۱۹۹۵ رمان موفق و پرفروش کتابخوان را منتشر کرد. در سال ۲۰۰۸ فیلمی با همین نام با اقتباس از این رمان توسط استفن دالدری ساخته شد. او هماکنون در برلین زندگی میکند. ... ماتیکانداستان ۱۹:۱۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ انجمن ماتیکان داستان.. برای حمایت از ما کانال را به دیگران معرفی کنید در گروهها به اشتراک بگذارید. شماره تماس: ۰۹۳۶۰۴۸۶۵۵۹ ماتیکانداستان ۱۹:۱۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ گزارش طوری از جایزه جلال (علی چنگیزی نامزد دریافت جایزه بهترین مجموعه داستان از جایزه جلال به نقل از پرسه) دیروز قرار بود ساعت دو برسم به تالار وحدت که جایزه جلال آل احمد آنجا برگزار میشد. از آنجا که درک درستی از فاصلهها در تهران ندارم و الکی هم دوست دارم به موقع سر قراری برسم خیلی زود به مقصد رسیدم.. مدتی که گذشت رفتم داخل تالار وحدت که جای شیکی است. در بدو ورود حسام مطهری منش را دیدم یا در واقع او مرا دید. هفت سالی میشد که ندیده بودمش. یعنی از سال هشتاد و هفت. کمی از اوضاع و احوال پرسید من گفتم: «چه بزرگ شدی.» در واقع منظورم این بود که چقدر تپل شدی. او گفت که من فرقی نکردهام که خب خودم میدانستم. بعد پرسید: «چرا کتابت رو از ثالث گرفتی؟» کم توضیح دادم که اینجور و آن جور و به این دلیل و آن دلیل. ... ‹ 442 443 444 445 446 447 448 ›
ماتیکانداستان ۰۱:۱۱ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ نگاهی به مجموعه داستان «شرم». ملاحهای آبیپوش. نویسنده: وحید حسینیایرانی، داستاننویس
ماتیکانداستان ۰۰:۵۱ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ از فردا سه شنبه ۳ آذرماه در نمایشگاه بزرگ کتاب شیراز. شهرک گلستان- ۱۰ صبح تا ۷ شب.. کانال نشرنون:
ماتیکانداستان ۰۰:۲۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ من تله شده بودم و این را وقتی فهمیدم که دیگر دیر بود: جلو چشمهایم داشتم ذرهذره نابود میشدم و تنها کاری که از دستم برمیآمد تماش چون فقط اینطوری میشد چیزهای زیادی را ندیده بگیرم. شاید بهخاطر همین بود وقتی آن روز صبح چشم باز کردم و پدرخواندهام مرحبا را باز میان راهرو دیدم، دمغ شدم: هیچ پسر عاقلی وقتی آنطوری لخت روی تخت افتاده، از دیدن مردی که فکر میکند پدرخواندهاش است خوشحال نمیشود. مرحبا هر چند مدت یکبار بهم سر میزد تا ببیند چیزی کموکسر دارم یا نه. روزهایی که حدس میزدم میآید احتیاط میکردم و یک چیزی میپوشیدم و میخوابیدم. روز قبل آنجا بود وگرنه آنطوری نمیتوانست غافلگیرم کند. همیشه کلهی سحر میآمد. یکراست میرفت تو آشپزخانه. برای خودش چای دم میکرد و آنقدر آنجا مینشست تا بیدار شوم. و موقع رفتن تو کفشهای بابایم، طوری که من نبینم پول میگذاشت. ...
ماتیکانداستان ۰۰:۲۶ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ بیشتر از ده سال پیش پرویز جاهد کتاب «نوشتن با دوربین» که گفت و گوهای او با ابراهیم گلستان بود را چاپ کرد کتاب بسیار سر و صدا کرد و عدهی بسیاری از اهل قلم و هنر ناراحت و دلخور شدند. از اظهار نظرها و یاد خاطرات گلستان از آنها. بالاخره گلستان است دیگر. عباس میلانی در مقالهی «صیاد سایهها» گلستان را هنرمند و متفکری میداند که در زمان خود به کنه مشکل وضعیت ایران و ایرانی پی برد. او به درستی بر شکاف سنت و تجدد آن سالها انگشت گذاشت و در داستانها و فیلم هایش برزخ ایرانی را نمایش داد. رمان و فیلم اسرار گنج درهی جنی شاید گونهای پیش بینی سقوط شاه بود و چرایی آن. خب الان چند روزی ست گفت و گویی دیگر با او پس از چند سال به صورت کتاب چاپ شده است. گرچه گلستان پس از چاپ کتاب «نوشتن با دوربین» وقتی هشتاد و چند سال داشت کمی سکوت را شکست و خاطرات و گفت و گوهایش در شهروند امروز چاپ شد. همین اواخر هم بر جلد شمارهی جدید مهرنامه نشست و با اندیشهی پویا هم گپ و گفتی داشت. ...
ماتیکانداستان ۰۰:۲۶ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ ده روز با داعش در دل خلافت اسلامی!.. یک کتاب تازه! ده روز با داعش، نوشتهی یورگن تودنف هوفر، روایت تکان دهنده و جذابی است از سفر ده روزهی نویسنده و روزنامه نگارمعروف آلمانی. او طی مکاتبات و مکالمات طولانی اسکایپی با اعضای آلمانی و خارجی داعش، موفق به گرفتن امان نامهای کتبی از خلیفهی اسلامی میشود و از راه زمینی مرز ترکیه، با مشقت بسیار به قلمروز داعش سفر میکند و از شهرهای رقه و موصل بازدید میکند. کتاب تودنف هوفر شاید یکی از زندهترین و دست اولترین روایتهایی است که تاکنون در مورد داعش نوشته شده. تودنهوفر روزنامه نگار منصفی است که منطقه و جهان اسلام را به خوبی میشناسد و افزون بر این پیشتر در سفرهای متعدد خود توانسته روایتهایی دست اول از کانونهای بحران و دست اندرکاران آن در سراسر جهان ارائه دهد. این کتاب با مقالات تحلیلی در مورد نقش غرب و کشورهای عربی در شکل گیری داعش آغاز میشود و با زمینههای سفر نویسنده، پسرش و یک همراه دیگر ادامه مییابد. پس از آن متن شفاهی و کتبی چتهای اسکایپی آنها با اعضای داعش به خصوص با اعضای خارجی آنها عینا میآید. در فصلهای بعد نویسنده با مادران و دوست دخترهای چند نفر از اعضای آلمانی داعش گفت و گو میکند ...
ماتیکانداستان ۰۰:۲۶ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ 📚📚📚📚📚📚.. وقتی میگویم دیگر به سراغم نیا، فکر نکن که فراموشت کردهام، یا دیگر دوستت ندارم، نه من فقط فهمیدم:. وقتی دلت با من نیست؛ بودنت مشکلی را حل نمیکند، تنها دلتنگترم میکند!. 📚📚📚📚📚📚. 📘 خداحافظگری کوپر 📘. رومن گاری. سروش حبیبی
ماتیکانداستان ۰۰:۲۴ ۱۳۹۴/۰۹/۰۲ انجمن ماتیکان داستان.. برای حمایت از ما کانال را به دیگران معرفی کنید در گروهها به اشتراک بگذارید. شماره تماس: ۰۹۳۶۰۴۸۶۵۵۹
ماتیکانداستان ۲۳:۴۹ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ • مرد بیکار وقتی پسر عموی شهردار را دید که ناگهان آن طور برای برداشتن کلاه مکزیکی سراسیمه شده، هول کرد مطمئن بود اگر آن کلاه مکزیکی را به شهردار نرساند، هیچ وقت دوباره شغلی گیرش نمیآید. پسر عموی شهردار آخه چرا میخواست کلاه مکزیکی را بردارد؟. او که حالا هم شغل اش را داشت. دستهای او که پوشیده از لکههای توت نبود • …_کلاه_مکزیکی ...
ماتیکانداستان ۲۳:۴۹ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ چیزهایی هست که هر چه هم که نخواهیشان ببینی باز میآیند، باز سنگین و بیرحم میآیند و خود را روی تو میافکنند و گرد تو را میگیرند و توی چشم و جانت میروند و همهٔ وجودت را پر میکنند و آن را میربایند که دیگر تو نمیمانی، که دیگر تو نماندهای که آنها را بخواهی یا نخواهی …آنها تو را از خودت بیرون راندهاند و جایت را گرفتهاند و خود تو شدهاند …دیگر تو نیستی که درد را حس کنی تو خود درد شدهای …آذر، ماه آخر پاییز - ابراهیم گلستان ...
ماتیکانداستان ۲۳:۴۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ راننده میگوید: «کو برگه؟» یکی از لابهلای جمعیت راه باز میکند و میآید جلو: «بیا آقا بگیر!» صدای اکبر است دیوانه شدهام لابد. یک دستش آویزان است به گردن. با دست دیگرش برگه را میدهد به راننده. راننده جنازه را میکشد بیرون. دارم دیوانه میشوم. نزدیک جنازه و آقام میایستم. آقام پارچه سفید را میدهد کنار. صورتش را میگذارد روی صورت جنازه. نمیتوانم صورت جنازه را ببیند. ...
ماتیکانداستان ۲۳:۴۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ هادی تقی زاده: کسانی که ادبیات جنگی دوست دارند کتاب آنچه با خود حمل میکردند نوشته تیم اوبراین را بخوانند همه داستانهاش درباره جنگ ویتنامه. ترجمه علی معصومی نشر ققنوس
ماتیکانداستان ۲۳:۴۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ 🌠 داستان شب کانال داستان ایرانی🌙. داستان وکیل مدافع. نوشته دیمیتری ایوانف (الین پلین) نویسنده بلغارستانی (۱۸۷۷ - ۱۹۴۹). 🌺🌺🌺🌺🌺🌺. این داستان فقط برای کانال «داستان ایرانی» روخوانی شده است.
ماتیکانداستان ۲۳:۴۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ بیشتر از ده سال پیش پرویز جاهد کتاب «نوشتن با دوربین» که گفت و گوهای او با ابراهیم گلستان بود را چاپ کرد کتاب بسیار سر و صدا کرد و عدهی بسیاری از اهل قلم و هنر ناراحت و دلخور شدند. از اظهار نظرها و یاد خاطرات گلستان از آنها. بالاخره گلستان است دیگر. عباس میلانی در مقالهی «صیاد سایهها» گلستان را هنرمند و متفکری میداند که در زمان خود به کنه مشکل وضعیت ایران و ایرانی پی برد. او به درستی بر شکاف سنت و تجدد آن سالها انگشت گذاشت و در داستانها و فیلم هایش برزخ ایرانی را نمایش داد. رمان و فیلم اسرار گنج درهی جنی شاید گونهای پیش بینی سقوط شاه بود و چرایی آن. خب الان چند روزی ست گفت و گویی دیگر با او پس از چند سال به صورت کتاب چاپ شده است. گرچه گلستان پس از چاپ کتاب «نوشتن با دوربین» وقتی هشتاد و چند سال داشت کمی سکوت را شکست و خاطرات و گفت و گوهایش در شهروند امروز چاپ شد. همین اواخر هم بر جلد شمارهی جدید مهرنامه نشست و با اندیشهی پویا هم گپ و گفتی داشت. ...
ماتیکانداستان ۲۳:۴۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ ده روز با داعش در دل خلافت اسلامی!.. یک کتاب تازه! ده روز با داعش، نوشتهی یورگن تودنف هوفر، روایت تکان دهنده و جذابی است از سفر ده روزهی نویسنده و روزنامه نگارمعروف آلمانی. او طی مکاتبات و مکالمات طولانی اسکایپی با اعضای آلمانی و خارجی داعش، موفق به گرفتن امان نامهای کتبی از خلیفهی اسلامی میشود و از راه زمینی مرز ترکیه، با مشقت بسیار به قلمروز داعش سفر میکند و از شهرهای رقه و موصل بازدید میکند. کتاب تودنف هوفر شاید یکی از زندهترین و دست اولترین روایتهایی است که تاکنون در مورد داعش نوشته شده. تودنهوفر روزنامه نگار منصفی است که منطقه و جهان اسلام را به خوبی میشناسد و افزون بر این پیشتر در سفرهای متعدد خود توانسته روایتهایی دست اول از کانونهای بحران و دست اندرکاران آن در سراسر جهان ارائه دهد. این کتاب با مقالات تحلیلی در مورد نقش غرب و کشورهای عربی در شکل گیری داعش آغاز میشود و با زمینههای سفر نویسنده، پسرش و یک همراه دیگر ادامه مییابد. پس از آن متن شفاهی و کتبی چتهای اسکایپی آنها با اعضای داعش به خصوص با اعضای خارجی آنها عینا میآید. در فصلهای بعد نویسنده با مادران و دوست دخترهای چند نفر از اعضای آلمانی داعش گفت و گو میکند ...
ماتیکانداستان ۲۳:۳۶ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ «سمفونی سهشنبهها» نقد میشود» سرویس: فرهنگی و هنری - ادبیات و نشر کد خبر: ۹۴۰۹۰۱۰۰۵۸۶ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۱ نشست نقد و بررسی کتاب «سمفونی سهشنبهها» نوشته افسانه احمدی که نامزد بخش داستان کوتاه در هشتمین جایزه ادبی جلال آل احمد بود سوم آذر در فرهنگسرای رازی برگزار میشود. به گزارش ایسنا، در این نشست افسانه احمدی، نویسنده کتاب و فرحناز علیزاده، نویسنده و منتقد حضور دارند و به پرسشهای مخاطبان پاسخ میدهند. «سمفونی سهشنبهها» را نشر نگاه منتشر کرده است. این کتاب ۸۰ صفحهای مشتمل بر ۱۲ داستان کوتاه است. در بخشی از یکی از داستانهای این کتاب میخوانیم: «راننده میگوید: «کو برگه؟» یکی از لابهلای جمعیت راه باز میکند و میآید جلو: «بیا آقا بگیر!» صدای اکبر است. دیوانه شدهام لابد. یک دستش آویزان است به گردن. با دست دیگرش برگه را میدهد به راننده. راننده جنازه را میکشد بیرون. ...
ماتیکانداستان ۲۲:۴۳ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ فریده اشرفی: …. مراد گفت: «توفان شن شروع شده. بیا یه چیزی بهت نشون بدم که تا حالا ندیدی.» لی لی از اتاق که بیرون آمد، به زور در را باز کردند و از پلکان گرد منتهی به پشت بام بالا رفتند، باد به لی لی هجوم آورد، او را خم کرد و حرف هایی را که با فریاد به هم میگفتند دزدید و با خود برد. شن انگار میخواست پوست شان را بکند، نرم اما پرشتاب و کوبنده به بدن آنها میخورد و در حرکاتش شبیه به آب شده بود. پیش از رفتن شان به بالای پشت بام، مراد با پارچههای بزرگی کاملا سر و گردن شان را. پوشاند و فقط شیار باریکی برای چشم شان باز گذاشت؛ این پارچه صدای شان را خفه کرده بود. همان جا، بالای پشت بام که از نوک درختها هم بلندتر بود، مراد نورافکنی قوی روشن کرد و آن را پایین گذاشت، بعد لی لی را به سمت جلو برد و فریاد زد: «ببین!». لی لی ابتدا چیزی ندید، فقط دانههای شن مثل موج از جلوی نور رد میشدند؛ شبیه دانههای برف که در نور چراغهای جلوی ماشینی که در کولاک حرکت میکند، دیده میشوند. بعد، مقابل او، سایهاش با بیست متر بلندی، روی گردوخاک و شنی افتاد که با ارتفاع کمی به شکلی افقی و نزدیک به زمین در هوا میچرخید و جلو میرفت. لی لی دست هایش را در هوا تکان داد، سایه هم به شکلی مبهم و مات، با دست و پاه ...
ماتیکانداستان ۲۲:۰۶ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ برنهارد شلینک نویسنده و قاضی آلمانی است …. از ویژگیهای آثار او پرداختن به دوران جنگ است رمان «کتابخوان» معروفترین اثر شلینک است که به زبان فارسی نیز ترجمه و منتشر شده است. شلینک تاکنون کتابهای زیادی در رابطه با تاریخ معاصر آلمان نوشته است …. او در سال ۱۹۸۷ با انتشار رمانی جنایی به نام «تنبیه خود» به عنوان نویسندهای موفق مورد توجه قرار گرفت. وی در سال ۱۹۹۵ رمان موفق و پرفروش کتابخوان را منتشر کرد. در سال ۲۰۰۸ فیلمی با همین نام با اقتباس از این رمان توسط استفن دالدری ساخته شد. او هماکنون در برلین زندگی میکند. ...
ماتیکانداستان ۱۹:۱۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ انجمن ماتیکان داستان.. برای حمایت از ما کانال را به دیگران معرفی کنید در گروهها به اشتراک بگذارید. شماره تماس: ۰۹۳۶۰۴۸۶۵۵۹
ماتیکانداستان ۱۹:۱۷ ۱۳۹۴/۰۹/۰۱ گزارش طوری از جایزه جلال (علی چنگیزی نامزد دریافت جایزه بهترین مجموعه داستان از جایزه جلال به نقل از پرسه) دیروز قرار بود ساعت دو برسم به تالار وحدت که جایزه جلال آل احمد آنجا برگزار میشد. از آنجا که درک درستی از فاصلهها در تهران ندارم و الکی هم دوست دارم به موقع سر قراری برسم خیلی زود به مقصد رسیدم.. مدتی که گذشت رفتم داخل تالار وحدت که جای شیکی است. در بدو ورود حسام مطهری منش را دیدم یا در واقع او مرا دید. هفت سالی میشد که ندیده بودمش. یعنی از سال هشتاد و هفت. کمی از اوضاع و احوال پرسید من گفتم: «چه بزرگ شدی.» در واقع منظورم این بود که چقدر تپل شدی. او گفت که من فرقی نکردهام که خب خودم میدانستم. بعد پرسید: «چرا کتابت رو از ثالث گرفتی؟» کم توضیح دادم که اینجور و آن جور و به این دلیل و آن دلیل. ...