ماتیکانداستان 📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ میدانیم در زمان گلشیری و براهنی چندان رسانهای نبود دو مجله بود که هر کدام هم به یکی گرایش داشت اما در آن هنگامی که بلاگهای ادبی آمدند یا مجلههای اینترنتی آمدند، همه استقبال کردند. سوالم این است آیا این میزان توهم، خوشیفتگی هورا کشی که در این رسانهها هست هتاکی که وجود دارد، این وضع را به کجا میبرد. آقای حسینی اول بحث گفتید، کتاب منتشر میشود انبوهی کامنت و ایمیل دربارهی کتاب هست، البته کوتاه مدت هم در فروشش تاثیر میگذارد، این اتفاقها الان مسائل را غیر قابل پیشبینی کرده است و به هر حال شما آن سنت کم خبری درک کردید، از نزدیک با دشواری چاپ کردن یک مقاله آشنایی دارید واقعن مشقتبار بود. من خودم هنگامی کار را شروع کردم روزنامههایی مانند خرداد و جامعه بود تعداد روزنامهها زیاد بود با این حال با مشقت مقالههایم را چاپ میکردم الان خیلی راحت شده است و هر فردی در مقام منتقد ادبی متن پابلیش میکند. مهسا محبعلی؛ این فضایی که شکل گرفته است به معنایی جبر تاریخی است، از تعدد بی شمار رسانهها گریزی نیست. اگر بخواهیم برویم سراغ این مساله که اتفاق خوبی نیست راه به جایی نمیبریم اصلا دست ما نیست. به هر حال این اتفاق دارد رخ میدهد رسانه و فضای رسانه و وبلاگ هست آسیبهایش هم هست. آخر همها ... ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ ابهای داستانی و دیگر آن فیلترهایی که لازم بود از میان رفت نمیگویم باید ممیزی کرد اما میبایست کار به لحاظ ادبی – زیباییشناختی از ارزشی برخوردار باشد که راه به جایی ببرد. فرصت مشق کردن نداند و ناشران چاپ کردند آمد کنار این ماجرای مطبوعات قرار گرفت، از طرفی هم در ادامه این فضای قربان صدقه رفتن شکل گرفت. با ادامهی این وضعیت اعتماد مخاطب به ناشران معتبری که یک زمانی هم خوب شروع کردند و در ادامه به سری کاری کردن روی آوردند، حاصل این فرایند همین میشود که این چند هزار مخاطب ادبیات از آن ر یزش کند. مهم نیست برای این میگویم که ادبیات راه خودش را میرود. گواه این مساله مجلههایی مانند فردوسی و سیاه و سفید است هنگامی که آنها را ورق میزنیم آدمها و کتابهایی در تمام صفحه معرفی میشوند که اصلا دیگر خبری از آنها نیست اما همان گوشه و کنار میبینید شعری منتشر شده زیرش نوشته است الف بامداد، م. امید آنها ماندهاند ادبیات خواهد ماند و تن به این کارهای کوچک نخواهد داد. مهسا محبعلی؛ در مخالفت با حرف تو چیزی بگویم به این وضعی که هست من به عنوان یک پدیده نگاه میکنم، معتدم هرچه بازتر، متنوعتر و متعددتر عمل کنیم احتمال این که حرکت رو به جلوی ما بیشتر باشد ... ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ هنرآنلاین// شیوا ارسطویی متولد ۱۳۴۰ است از او تا به حال آثار داستانیای از جمله: آمده بودم با دخترم چای بخورم، آفتاب و مهتاب و رمانهای او را که دیدم زیبا شدم، نسخه اول، بی بی شهرزاد، آسمان خالی نیست وافیون به انتشار رسیده است. ارسطویی دو مجموعه شعر هم با عناوین گم و بیا تمامش کنیم منتشر کرده است. به ما میگوید بعد از رمان خوف، رمانی با عنوان کوژ نوشته است و اثر دیگری که تا به امروز مشغول کار روی آن است و نامی برایش انتخاب نکرده. او همچنین سابقه تدریس در دانشگاه هنر، فارابی و … را دارد و اکنون در موسسه رخداد تازه مشغول تدریس ادبیات داستانی است. در این گفتو گو شیوا ارسطویی حرفهای متفاوتی میزند، از هوشنگ گلشیری گرفته تا نویسندگان دیگری همچون محمود دولت آبادی، احمد محمود یا براهنی اما شاید صحبتهای شیوا ارسطویی درباره گلشیری شنیدنیتر از بقیه باشد. بهانه این گفتوگو سالمرگ هوشنگ گلشیری در شانزدهم خرداد ماه است. به عنوان سوال اول بفرمایید اساسا به این معتقد هستید که هوشنگ گلشیری جزو آن دسته نویسندگانی است که ذیل ادبیات متعهد قرار نمیگیرند؟. نه، معتقد نیستم. الان که این سوال را میپرسید یاد داستانهایی از گلشیری میافتم مثل م ... ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ انتقال میدهد و کسانی مثل گلشیری بهرههای بسیار از دانش نجفی بردند در کلاسهای براهنی ما با اغلب تئورسینهای تراز اول غربی آشنا میشدیم که دستاورد کمی نبود. ما باید لوکاچ را به زبان انگلیسی میخواندیم و همین طور بسیاری از مراجع دیگر را. اما از طرفی چنین خلاءهایی هم بود در کلاس آقای براهنی. هر چند بعدتر بعضی از شاگردان از جمله خانم فرخنده حاجیزاده و من این تابو را شکستیم و سعی کردیم از آموزههای کارگاههای گلشیری توسط شاگردان موفق او بهره ببریم، اما واقعیت این است که در کلاسهای براهنی ما چیزی از ادبیات گلشیری نشنیدیم. بعدها بود که من به واسطه بعضی از شاگردان نامدار گلشیری با جهان داستانی گلشیری آشنا و متوجه این جریان دو قطبی براهنی-گلشیری شدم. در هر صورت باید بگویم من از براهنی جهانبینی وسیعش را یادگرفتم و از گلشیری فن داستاننویسی را. براهنی در زمینه شعرپست مدرن تخصصیتر درس میداد و به راستی هم در کلاسهای او در این مسئله خاص مدام در حال غافلگیری بودیم؛ از بررسی جریانهای جدید گرفته تا مسائلی همچون ساختارشکنی از جریان مدرن و حرکت به طرف جریان پست مدرن. براهنی مدام رو به جلو حرکت میکرد. از طرف دیگر حقیقتا تابوشکن بود و حتی از ما میخواست که با ا ... ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ ا به تنه ادبیات رئالیسم اجتماعی نیز وارد کرد به نظر من تا پیش از «شازده احتجاب»، ادبیات داستانی ما به مثابه یک آینه صاف و کامل بود که همه چیز در آن همانگونه منعکس میشد که بود. اما در «شازده احتجاب» ما با آینه شکستهای رو به رو هستیم که قرار است مخاطب تکه تکههای آن را سرهم کند و آدمهای دیگرگون شده و شکسته شده را در آن ببیند. از این جهت گلشیری نقطه عطفی است در ادبیات داستانی ما. اگر چه شاید یکی دیگر از ویژگیهای گلشیری این باشد که از جریان مدرنیسم عبور نکرد ولی آن را عمیقتر کرد. …تکلیف نویسندگان دیگری مثل احمد محمود چیست؟ میتوان اینگونه گفت که احمد محمود به عنوان نویسندهای که آثارش قرابتهای زیادی با ادبیات رئالیسم اجتماعی داشته از ظرفیتهای داستانی بازمانده؟. به نظر من احمد محمود بزرگترین رماننویس معاصر ماست. او فینفسه قصهگو و قصهنویس است و من این ویژگی را در کمتر کسی سراغ دارم. از طرفی او فرم داستانی را خیلی خوب میشناسد … اما اهمیت گلشیری در ایجاد جریان مدرن و نقب زدن در آن بود. ... ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ آثار دیگر نویسندگان داشته باشند، دیگر این ادعا که شاگردهایت را در تفکر آزاد میگذاری، قدری غیرواقع بینانه است خوشبختانه عدهی زیادی از شاگردان گلشیری از او عبور کردهاند، اگرچه به طرز عجیبی هنوز انکار میکنند. و البته عبور از گلشیری و براهنی، هیچ ارزشی از هیچکدام از نویسندگان کم نمیکند. اما موضع گرفتن در برابر تفکرات دیگر در حیطهی ادبی هرچند هرگز علنا به شاگردانش تجویز نمیشد و اتفاقا مکررا از زبان گلشیری خواندهایم که دیگران را به آزادی و میدان دادن به همهی صداها دعوت کرده است؛ اما خروجی کارگاه گلشیری این یکسویهنگری را نشان میدهد. برای مثال حسین مرتضاییان آبکنار، در مصاحبهای که در سال ۲۰۰۵ با سایت بی بی سی انجام داده اینچنین گفته است: «میتوان گفت کسانی که حالا به طور جدی قلم میزنند و آثاری خلق میکنند که مورد توجه قرار میگیرد، صبغهای از گلشیری دارند. یا شاگرد مستقیم او بودهاند یا به طور غیر مستقیم تاثیراتی از او پذیرفتهاند.» شاید باید این جملات را صرفا در جهت ستایش او از گلشیری در سالمرگش و نه حرفی جدی و مستند محسوب کنیم. آبکنار در ادامه میگوید: «یکی از غبنهای من در مرگ گلشیری این بود که نسل بعد از ما از وجود گلشیری محروم شدند.» شاید به همین دلیل است که او در گفت و گویی دیگر با ... ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ آنجدال ادبی پر برکت تمام شد مهدییزدانیخرم – حسن همایون (بخشی از پروندهی جدال ادبی - گلشیری - براهنی در شمارهی جدید مجلهی تجربه). جدلهای ادبی خلاق و اثرگذار ادبی- زیباییشناختی رضا براهنی و هوشنگ گلشیری یک جای خالی بزرگ در فضای این سالهای ادبیات ایران است. آن مشی اثرگذار در اواخر دههی شصت تا نیمهی دههی هفتاد حالا به نوستالژی بدل شده است. مهسا محبعلی از شاگردان کارگاه رضا براهنی و محمد حسینی که او را یکی از پیروان سنت داستان نویسی هوشنگ گلشیری میدانند، رو در روی هم با بازخوانی آن نقدهای و جدلهای راهگشا در ادبیات ایران، بلبوشی کنونی فضای ادبیات را به چالش میکشند. بلبوشیی که متهم ردیف اولش ما آدمهای ادبیات هستیم. زمان چه باید کردهها خیلی وقت است تاریخ مصرفاش در جهان به پایان رسیده است؛ مناظره کنندهها هم اینجا تن به تجویزی نمیدهند. طرح پرسشی ساده و بنیادی که چه شده است از آن فضای انتقادی به این گنگ بازیها رسیدهایم و تلاش برای پاسخگویی به آن این گپو گفت را شکل میدهد. در حالی از این موضوع سخن به میان میآید که اعضاء گنگها در راه رفت و آمد به جمعشان هستند. روشن است که در این فضای تخریبی از طرفی ... ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ د حسینی؛ مرید- مرادیبازی را نه نمیپذیرم. رضا براهنی را از نزدیک ندیدم هوشنگ گلشیری هم تنها سه بار دیدم. دوبار هم برایش قصه خواندم. که در یک نشست هفت داستان پشت هم خواندم. دیگر ارتباطم بیشتر از این نبوده است. اینکه ارتباطهای نزدیک چگونه بوده است خبر ندارم. آنچه که در حوزهی ادبیات دیدم مرید – مرادبازی نبوده است. جدیترین انتقادها به متنهای هوشنگ گلشیری و جریان داستاننویسیاش از طرف شاگردانش بوده است. شاگردان آقای گلشیری مکتوب یا شفاهی آثارش را نقد کردهاند. نقد اینها چاپ شده است. ... ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ سندهای که دارد این جا کار میکند در شرایطی که خیلیها زبان نمیدانستند معرفی کردن آنها و آن جریانهای ادبی خوب بود برایم خیلی اثرگذار بود. پیش آقای گلشیری هم یکبار رفتم. اما از ایشان هم بسیار آموختم. بیشتر به واسطهی داستانهایش بود که یاد گرفتم معتقدم کارگاه هوشنگ گلشیری داستانهایش است، داستانها و متنهایش را که میخوانیم و اگر درست بخوانیم انگار سر کلاسش نشستهایم. حضور فیزیکی اصلا معنایی ندارد. کما اینکه میدانم خیلی از افرادی که سنت براهنی را دارند ادامه میدهند. در کارگاه براهنی نبودند و از رهگذر متنهای براهنی است که دارند مشی او را دنبال میکنند و خیلی هم دوستش دارند. این هم بگویم نمیتوانیم ادبیات را به این دوشخص و جریان تقسیم کنیم؛ ما از نویسندههای دیگری مانند، چوبک و ساعدی هم یاد گرفتیم و همه را از طریق متنهایشان آموختیم هرچند آنها را ندیدیم. کلاس درس من متن آقای گلشیری بود. ... ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ اجتماعی تن دهد بلکه قرار است روشن کننده و هدایتگر موضوع باشند در دورهی آقای گلشیری و رضا براهنی همین وضعیت وجود داشت. الان واقعیت این است که دستکم کسی را حذف فیزیکی نمیکنند اما آن هنگام که حذف فیزیکی میکردند؛ اما چون آنها خودشان را فراتر از این ماجرا میدیدند تن به این قضیه نمیدادند. به خاطر اینکه ما دوتایی عاملی داریم که با آن مخالفیم بیایم همدیگر را تایید کنیم نه اصلا تن به این ماجرا نمیدادند. به متون هم دیگر انتقاد داشتند جایی هم که لازم بود در کنار هم میایستادند. بارها این اتفاق افتاده است و توجیه کنندهی ماجرا این شده است. الان تا حدی توجیه کنندهی این رفتارهای توام با تایید یکسره این مساله شده است. آنها، آن طرف هستند و ما این طرف هستیم پس میخواهیم مقابل آنها باشیم باید با هم دیگر باشیم و این دست توجیهها را در عدم انتقاد اثر گذار میآورند. حتا اگر کار سخیف هم نوشتهایم بگویم بهترین است؛ فلان و بهمان است من اما شک دارم به آدمهایی که با این رویکرد خودشان را این طرفی اعلام میکنند و نمیتوانند جزء یک جریان باشند به این قضیه مشکوک هستم. دیگر اینکه گیریم همینطور باشد این را درست نمیدانم. ... ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ ی که محمد حسینی طرح میکند، بیشتر به آثار پرشمار منسوب به جریان دولتی ادبیات برنمیگردد؛ بلکه به رفتار حاکمیت و ممیزی بر میگردد این تقابل در این زمینه دیده میشود. همینطور جوایز ادبی دولتی که دنبالهی ممیزی در دستگاه ارشاد عمل میکند و سعی میکند آثاری را که میخواهد از این طریق پروپاگاندا کند. این تقابل بیشتر در مواجه با حاکمیت است.. مهسا محبعلی؛ نه فکر نمیکنم آنهم نمیتواند توجیه کننده باشد که بخواهیم همچین مشی محافظه کارانهای را پیش بگیریم. ببیند سانسور همیشه وجود داشته است این قیف گاهی تنگ است گاهی هم گشاد است. ما داریم از جدال خلاقانهی ادبی حرف میزنیم که اتفاق فرخندهای بوده است؛ این جدال در سالهای دههی شصت بوده است. مگر آنهنگام سانسور نبوده است؟! پس …. محمد حسینی؛ نه اصلا بیایید به موضوع کلانتر نگاه کنیم. ... ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ گزارشی از اختلافات هوشنگ گلشیری و رضا براهنی. پدرخواندهها.. مجتبا پورمحسن مقدمه: نیازی به توضیح هست که بگویم هر آنچه در این وجیزه میآید، مطلقا به معنای زیرسوال بردن جایگاه ادبی این دو چهرهی برجستهی ادبیات معاصر ایران نیست و هرکدام از آنها جایگاه رفیعی در ادبیات ایران دارند؟.۱- مشکل براهنی و گلشیری چیست؟ این جمله سوالی دقیقا آن چیزی است که قرار است این گزارش با استناد به گفتههای این دو بزرگوار علیه همدیگر و اطرافیانشان، به آن پاسخ دهد. با خواندن نوشتههای گلشیری و براهنی دربارهی همدیگر، علیرغم اینکه میبینیم به تفصیل دربارهی ضعفهای «ادبی» یکدیگر میگویند، اما حسی که حداقل به من به عنوان یک منتقد و خوانندهی آثار این دو نویسنده، و از اختلافشان دست میدهد این است که آنها از هم بدشان میآید. شاید این جمله به ظاهر تعبیری سطحی به نظر برسد، اما حداقل نگاه من این است که تمام دلایل و نقدهای متناقضی که براهنی و گلشیری نثار همدیگر کردهاند، اموری ثانویه بوده که همین حس ناخوشایندشان نسبت به هم بر آنها اولویت دارد. اینکه آنها از هم بدشان میآید، یک حس است، یک نتیجهگیری حسی است که از خلال مداقه غیرحسی در قضاوتهای براهنی و گلشیری دربارهی هم به دست آمده است. ب ... ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ خود را «متفاوت» و دارای اندیشهای «متفاوت» در مورد ادبیات بنمایاند گلشیری با علم به این موضوع در گفت و گویی که در سال ۷۲، در ویژهنامهی گفت و گوی مجلهی آدینه منتشر شد، به براهنی پرداخت. او میگوید: «کارهای آقای براهنی هم چندان برایم مطرح نیستند. درازگوییهای از این دست توهین به ذهن و شعور خواننده است. نویسنده باید علاوه بر خلاقیت، تیزهوش باشد و بداند که خواننده کی و کجا از تکرار خسته میشود. شاید تکرار مکررات از سر طنز درست باشد. بعضیها این کار را کردهاند. مثل «استرن» در «تریسترام شندی.» ولی وقتی نویسندهای در همان فصل اول دیدگاهی را که تعهد کرده است، گم میکند، معلوم است که کار درست نیست و با ردیف کردن بحثهای گوناگون جامعهشناسی، روانشناسی و … درست نمیشود.». گلشیری سپس نمونههایی از نوشتههای براهنی را میآورد و نقدشان میکند. در همین گفت و گو او چندبار دیگر سراغ براهنی رفته است، آنجا که میگوید: «مشهورترین منتقد ما رضا براهنی است. ... ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ پروندهای برای دعواهای گلشیری و براهنی👇👇👇 ماتیکانداستان ۰۱:۱۸ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ انجمن ماتیکان داستان.. برای حمایت از ما کانال را به دیگران معرفی کنید در گروهها به اشتراک بگذارید. شماره تماس: ۰۹۳۶۰۴۸۶۵۵۹ ماتیکانداستان ۰۱:۱۸ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ بخشی از این کتاب:.. تو عقب خوشبختی پرسه میزنی. با دیپلم، با مدرک، با پول، با شوهر با این چیزها آدم خوشبخت نمیشود. باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور، خوشبختی بهآدم چشمک بزند ببین، من علیل هستم. شاید هم سل دارم نمیدانم، در هرصورت بیمار و علیل هستم. مادرم مرا در اتاق کوچکی تهباغ بهطوری که صاحبخانه شیون او را نشنود بهدنیا آورده. در آن اتاق پر از نم، بیمارپرورده شدهام. خودم میدانم که عمر من زیاد طولانی نیست چندسال دیگر بیشتر زندگی نخواهم کرد. اما خوشبخت هستم. برای من یقین است که کاری که انجام میدهم، در عرض دهسال دیگر اقلأ صد بچهٔ معلول نجات پیدا خواهند کرد. این مرا خوشبخت میکند این لذتی است که از مبارزه نصیب من میشود …چشمهایش | بزرگ علوی | انتشارات نگاه | ... ماتیکانداستان ۰۰:۲۳ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ رامبد جوان: کتاب آسانسورچی یکی ازجالبترین کتابهایی است که تابه حال خواندهام و مطالعه آن را به همه پیشنهاد میکنم … ماتیکانداستان ۰۰:۲۳ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ رایگان: این رمان تخیل گسترده نویسنده رانشان میدهدکه چه طور از زمان اکنون به شرایطتاریخی درگذشته نقب میزند و دوباره به زمان حال ب ماتیکانداستان ۰۰:۲۳ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ یادداشتهای پیک ویک (دوجلد). چارلز دیکنز. مترجم: پرویز همتیان بروجنی ناشر: چشمه ١٣٩٤٫۶۰ هزار تومان ماتیکانداستان ۰۰:۲۳ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ گروه مطبوعاتی هم میهن به مناسبت هفته کتاب، کتابهای برگزیده خود را به خوانندگان معرفی کرد ‹ 450 451 452 453 454 455 456 ›
ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ میدانیم در زمان گلشیری و براهنی چندان رسانهای نبود دو مجله بود که هر کدام هم به یکی گرایش داشت اما در آن هنگامی که بلاگهای ادبی آمدند یا مجلههای اینترنتی آمدند، همه استقبال کردند. سوالم این است آیا این میزان توهم، خوشیفتگی هورا کشی که در این رسانهها هست هتاکی که وجود دارد، این وضع را به کجا میبرد. آقای حسینی اول بحث گفتید، کتاب منتشر میشود انبوهی کامنت و ایمیل دربارهی کتاب هست، البته کوتاه مدت هم در فروشش تاثیر میگذارد، این اتفاقها الان مسائل را غیر قابل پیشبینی کرده است و به هر حال شما آن سنت کم خبری درک کردید، از نزدیک با دشواری چاپ کردن یک مقاله آشنایی دارید واقعن مشقتبار بود. من خودم هنگامی کار را شروع کردم روزنامههایی مانند خرداد و جامعه بود تعداد روزنامهها زیاد بود با این حال با مشقت مقالههایم را چاپ میکردم الان خیلی راحت شده است و هر فردی در مقام منتقد ادبی متن پابلیش میکند. مهسا محبعلی؛ این فضایی که شکل گرفته است به معنایی جبر تاریخی است، از تعدد بی شمار رسانهها گریزی نیست. اگر بخواهیم برویم سراغ این مساله که اتفاق خوبی نیست راه به جایی نمیبریم اصلا دست ما نیست. به هر حال این اتفاق دارد رخ میدهد رسانه و فضای رسانه و وبلاگ هست آسیبهایش هم هست. آخر همها ...
ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ ابهای داستانی و دیگر آن فیلترهایی که لازم بود از میان رفت نمیگویم باید ممیزی کرد اما میبایست کار به لحاظ ادبی – زیباییشناختی از ارزشی برخوردار باشد که راه به جایی ببرد. فرصت مشق کردن نداند و ناشران چاپ کردند آمد کنار این ماجرای مطبوعات قرار گرفت، از طرفی هم در ادامه این فضای قربان صدقه رفتن شکل گرفت. با ادامهی این وضعیت اعتماد مخاطب به ناشران معتبری که یک زمانی هم خوب شروع کردند و در ادامه به سری کاری کردن روی آوردند، حاصل این فرایند همین میشود که این چند هزار مخاطب ادبیات از آن ر یزش کند. مهم نیست برای این میگویم که ادبیات راه خودش را میرود. گواه این مساله مجلههایی مانند فردوسی و سیاه و سفید است هنگامی که آنها را ورق میزنیم آدمها و کتابهایی در تمام صفحه معرفی میشوند که اصلا دیگر خبری از آنها نیست اما همان گوشه و کنار میبینید شعری منتشر شده زیرش نوشته است الف بامداد، م. امید آنها ماندهاند ادبیات خواهد ماند و تن به این کارهای کوچک نخواهد داد. مهسا محبعلی؛ در مخالفت با حرف تو چیزی بگویم به این وضعی که هست من به عنوان یک پدیده نگاه میکنم، معتدم هرچه بازتر، متنوعتر و متعددتر عمل کنیم احتمال این که حرکت رو به جلوی ما بیشتر باشد ...
ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ هنرآنلاین// شیوا ارسطویی متولد ۱۳۴۰ است از او تا به حال آثار داستانیای از جمله: آمده بودم با دخترم چای بخورم، آفتاب و مهتاب و رمانهای او را که دیدم زیبا شدم، نسخه اول، بی بی شهرزاد، آسمان خالی نیست وافیون به انتشار رسیده است. ارسطویی دو مجموعه شعر هم با عناوین گم و بیا تمامش کنیم منتشر کرده است. به ما میگوید بعد از رمان خوف، رمانی با عنوان کوژ نوشته است و اثر دیگری که تا به امروز مشغول کار روی آن است و نامی برایش انتخاب نکرده. او همچنین سابقه تدریس در دانشگاه هنر، فارابی و … را دارد و اکنون در موسسه رخداد تازه مشغول تدریس ادبیات داستانی است. در این گفتو گو شیوا ارسطویی حرفهای متفاوتی میزند، از هوشنگ گلشیری گرفته تا نویسندگان دیگری همچون محمود دولت آبادی، احمد محمود یا براهنی اما شاید صحبتهای شیوا ارسطویی درباره گلشیری شنیدنیتر از بقیه باشد. بهانه این گفتوگو سالمرگ هوشنگ گلشیری در شانزدهم خرداد ماه است. به عنوان سوال اول بفرمایید اساسا به این معتقد هستید که هوشنگ گلشیری جزو آن دسته نویسندگانی است که ذیل ادبیات متعهد قرار نمیگیرند؟. نه، معتقد نیستم. الان که این سوال را میپرسید یاد داستانهایی از گلشیری میافتم مثل م ...
ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ انتقال میدهد و کسانی مثل گلشیری بهرههای بسیار از دانش نجفی بردند در کلاسهای براهنی ما با اغلب تئورسینهای تراز اول غربی آشنا میشدیم که دستاورد کمی نبود. ما باید لوکاچ را به زبان انگلیسی میخواندیم و همین طور بسیاری از مراجع دیگر را. اما از طرفی چنین خلاءهایی هم بود در کلاس آقای براهنی. هر چند بعدتر بعضی از شاگردان از جمله خانم فرخنده حاجیزاده و من این تابو را شکستیم و سعی کردیم از آموزههای کارگاههای گلشیری توسط شاگردان موفق او بهره ببریم، اما واقعیت این است که در کلاسهای براهنی ما چیزی از ادبیات گلشیری نشنیدیم. بعدها بود که من به واسطه بعضی از شاگردان نامدار گلشیری با جهان داستانی گلشیری آشنا و متوجه این جریان دو قطبی براهنی-گلشیری شدم. در هر صورت باید بگویم من از براهنی جهانبینی وسیعش را یادگرفتم و از گلشیری فن داستاننویسی را. براهنی در زمینه شعرپست مدرن تخصصیتر درس میداد و به راستی هم در کلاسهای او در این مسئله خاص مدام در حال غافلگیری بودیم؛ از بررسی جریانهای جدید گرفته تا مسائلی همچون ساختارشکنی از جریان مدرن و حرکت به طرف جریان پست مدرن. براهنی مدام رو به جلو حرکت میکرد. از طرف دیگر حقیقتا تابوشکن بود و حتی از ما میخواست که با ا ...
ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ ا به تنه ادبیات رئالیسم اجتماعی نیز وارد کرد به نظر من تا پیش از «شازده احتجاب»، ادبیات داستانی ما به مثابه یک آینه صاف و کامل بود که همه چیز در آن همانگونه منعکس میشد که بود. اما در «شازده احتجاب» ما با آینه شکستهای رو به رو هستیم که قرار است مخاطب تکه تکههای آن را سرهم کند و آدمهای دیگرگون شده و شکسته شده را در آن ببیند. از این جهت گلشیری نقطه عطفی است در ادبیات داستانی ما. اگر چه شاید یکی دیگر از ویژگیهای گلشیری این باشد که از جریان مدرنیسم عبور نکرد ولی آن را عمیقتر کرد. …تکلیف نویسندگان دیگری مثل احمد محمود چیست؟ میتوان اینگونه گفت که احمد محمود به عنوان نویسندهای که آثارش قرابتهای زیادی با ادبیات رئالیسم اجتماعی داشته از ظرفیتهای داستانی بازمانده؟. به نظر من احمد محمود بزرگترین رماننویس معاصر ماست. او فینفسه قصهگو و قصهنویس است و من این ویژگی را در کمتر کسی سراغ دارم. از طرفی او فرم داستانی را خیلی خوب میشناسد … اما اهمیت گلشیری در ایجاد جریان مدرن و نقب زدن در آن بود. ...
ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ آثار دیگر نویسندگان داشته باشند، دیگر این ادعا که شاگردهایت را در تفکر آزاد میگذاری، قدری غیرواقع بینانه است خوشبختانه عدهی زیادی از شاگردان گلشیری از او عبور کردهاند، اگرچه به طرز عجیبی هنوز انکار میکنند. و البته عبور از گلشیری و براهنی، هیچ ارزشی از هیچکدام از نویسندگان کم نمیکند. اما موضع گرفتن در برابر تفکرات دیگر در حیطهی ادبی هرچند هرگز علنا به شاگردانش تجویز نمیشد و اتفاقا مکررا از زبان گلشیری خواندهایم که دیگران را به آزادی و میدان دادن به همهی صداها دعوت کرده است؛ اما خروجی کارگاه گلشیری این یکسویهنگری را نشان میدهد. برای مثال حسین مرتضاییان آبکنار، در مصاحبهای که در سال ۲۰۰۵ با سایت بی بی سی انجام داده اینچنین گفته است: «میتوان گفت کسانی که حالا به طور جدی قلم میزنند و آثاری خلق میکنند که مورد توجه قرار میگیرد، صبغهای از گلشیری دارند. یا شاگرد مستقیم او بودهاند یا به طور غیر مستقیم تاثیراتی از او پذیرفتهاند.» شاید باید این جملات را صرفا در جهت ستایش او از گلشیری در سالمرگش و نه حرفی جدی و مستند محسوب کنیم. آبکنار در ادامه میگوید: «یکی از غبنهای من در مرگ گلشیری این بود که نسل بعد از ما از وجود گلشیری محروم شدند.» شاید به همین دلیل است که او در گفت و گویی دیگر با ...
ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ آنجدال ادبی پر برکت تمام شد مهدییزدانیخرم – حسن همایون (بخشی از پروندهی جدال ادبی - گلشیری - براهنی در شمارهی جدید مجلهی تجربه). جدلهای ادبی خلاق و اثرگذار ادبی- زیباییشناختی رضا براهنی و هوشنگ گلشیری یک جای خالی بزرگ در فضای این سالهای ادبیات ایران است. آن مشی اثرگذار در اواخر دههی شصت تا نیمهی دههی هفتاد حالا به نوستالژی بدل شده است. مهسا محبعلی از شاگردان کارگاه رضا براهنی و محمد حسینی که او را یکی از پیروان سنت داستان نویسی هوشنگ گلشیری میدانند، رو در روی هم با بازخوانی آن نقدهای و جدلهای راهگشا در ادبیات ایران، بلبوشی کنونی فضای ادبیات را به چالش میکشند. بلبوشیی که متهم ردیف اولش ما آدمهای ادبیات هستیم. زمان چه باید کردهها خیلی وقت است تاریخ مصرفاش در جهان به پایان رسیده است؛ مناظره کنندهها هم اینجا تن به تجویزی نمیدهند. طرح پرسشی ساده و بنیادی که چه شده است از آن فضای انتقادی به این گنگ بازیها رسیدهایم و تلاش برای پاسخگویی به آن این گپو گفت را شکل میدهد. در حالی از این موضوع سخن به میان میآید که اعضاء گنگها در راه رفت و آمد به جمعشان هستند. روشن است که در این فضای تخریبی از طرفی ...
ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ د حسینی؛ مرید- مرادیبازی را نه نمیپذیرم. رضا براهنی را از نزدیک ندیدم هوشنگ گلشیری هم تنها سه بار دیدم. دوبار هم برایش قصه خواندم. که در یک نشست هفت داستان پشت هم خواندم. دیگر ارتباطم بیشتر از این نبوده است. اینکه ارتباطهای نزدیک چگونه بوده است خبر ندارم. آنچه که در حوزهی ادبیات دیدم مرید – مرادبازی نبوده است. جدیترین انتقادها به متنهای هوشنگ گلشیری و جریان داستاننویسیاش از طرف شاگردانش بوده است. شاگردان آقای گلشیری مکتوب یا شفاهی آثارش را نقد کردهاند. نقد اینها چاپ شده است. ...
ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ سندهای که دارد این جا کار میکند در شرایطی که خیلیها زبان نمیدانستند معرفی کردن آنها و آن جریانهای ادبی خوب بود برایم خیلی اثرگذار بود. پیش آقای گلشیری هم یکبار رفتم. اما از ایشان هم بسیار آموختم. بیشتر به واسطهی داستانهایش بود که یاد گرفتم معتقدم کارگاه هوشنگ گلشیری داستانهایش است، داستانها و متنهایش را که میخوانیم و اگر درست بخوانیم انگار سر کلاسش نشستهایم. حضور فیزیکی اصلا معنایی ندارد. کما اینکه میدانم خیلی از افرادی که سنت براهنی را دارند ادامه میدهند. در کارگاه براهنی نبودند و از رهگذر متنهای براهنی است که دارند مشی او را دنبال میکنند و خیلی هم دوستش دارند. این هم بگویم نمیتوانیم ادبیات را به این دوشخص و جریان تقسیم کنیم؛ ما از نویسندههای دیگری مانند، چوبک و ساعدی هم یاد گرفتیم و همه را از طریق متنهایشان آموختیم هرچند آنها را ندیدیم. کلاس درس من متن آقای گلشیری بود. ...
ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ اجتماعی تن دهد بلکه قرار است روشن کننده و هدایتگر موضوع باشند در دورهی آقای گلشیری و رضا براهنی همین وضعیت وجود داشت. الان واقعیت این است که دستکم کسی را حذف فیزیکی نمیکنند اما آن هنگام که حذف فیزیکی میکردند؛ اما چون آنها خودشان را فراتر از این ماجرا میدیدند تن به این قضیه نمیدادند. به خاطر اینکه ما دوتایی عاملی داریم که با آن مخالفیم بیایم همدیگر را تایید کنیم نه اصلا تن به این ماجرا نمیدادند. به متون هم دیگر انتقاد داشتند جایی هم که لازم بود در کنار هم میایستادند. بارها این اتفاق افتاده است و توجیه کنندهی ماجرا این شده است. الان تا حدی توجیه کنندهی این رفتارهای توام با تایید یکسره این مساله شده است. آنها، آن طرف هستند و ما این طرف هستیم پس میخواهیم مقابل آنها باشیم باید با هم دیگر باشیم و این دست توجیهها را در عدم انتقاد اثر گذار میآورند. حتا اگر کار سخیف هم نوشتهایم بگویم بهترین است؛ فلان و بهمان است من اما شک دارم به آدمهایی که با این رویکرد خودشان را این طرفی اعلام میکنند و نمیتوانند جزء یک جریان باشند به این قضیه مشکوک هستم. دیگر اینکه گیریم همینطور باشد این را درست نمیدانم. ...
ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ ی که محمد حسینی طرح میکند، بیشتر به آثار پرشمار منسوب به جریان دولتی ادبیات برنمیگردد؛ بلکه به رفتار حاکمیت و ممیزی بر میگردد این تقابل در این زمینه دیده میشود. همینطور جوایز ادبی دولتی که دنبالهی ممیزی در دستگاه ارشاد عمل میکند و سعی میکند آثاری را که میخواهد از این طریق پروپاگاندا کند. این تقابل بیشتر در مواجه با حاکمیت است.. مهسا محبعلی؛ نه فکر نمیکنم آنهم نمیتواند توجیه کننده باشد که بخواهیم همچین مشی محافظه کارانهای را پیش بگیریم. ببیند سانسور همیشه وجود داشته است این قیف گاهی تنگ است گاهی هم گشاد است. ما داریم از جدال خلاقانهی ادبی حرف میزنیم که اتفاق فرخندهای بوده است؛ این جدال در سالهای دههی شصت بوده است. مگر آنهنگام سانسور نبوده است؟! پس …. محمد حسینی؛ نه اصلا بیایید به موضوع کلانتر نگاه کنیم. ...
ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ گزارشی از اختلافات هوشنگ گلشیری و رضا براهنی. پدرخواندهها.. مجتبا پورمحسن مقدمه: نیازی به توضیح هست که بگویم هر آنچه در این وجیزه میآید، مطلقا به معنای زیرسوال بردن جایگاه ادبی این دو چهرهی برجستهی ادبیات معاصر ایران نیست و هرکدام از آنها جایگاه رفیعی در ادبیات ایران دارند؟.۱- مشکل براهنی و گلشیری چیست؟ این جمله سوالی دقیقا آن چیزی است که قرار است این گزارش با استناد به گفتههای این دو بزرگوار علیه همدیگر و اطرافیانشان، به آن پاسخ دهد. با خواندن نوشتههای گلشیری و براهنی دربارهی همدیگر، علیرغم اینکه میبینیم به تفصیل دربارهی ضعفهای «ادبی» یکدیگر میگویند، اما حسی که حداقل به من به عنوان یک منتقد و خوانندهی آثار این دو نویسنده، و از اختلافشان دست میدهد این است که آنها از هم بدشان میآید. شاید این جمله به ظاهر تعبیری سطحی به نظر برسد، اما حداقل نگاه من این است که تمام دلایل و نقدهای متناقضی که براهنی و گلشیری نثار همدیگر کردهاند، اموری ثانویه بوده که همین حس ناخوشایندشان نسبت به هم بر آنها اولویت دارد. اینکه آنها از هم بدشان میآید، یک حس است، یک نتیجهگیری حسی است که از خلال مداقه غیرحسی در قضاوتهای براهنی و گلشیری دربارهی هم به دست آمده است. ب ...
ماتیکانداستان ۰۳:۰۵ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ خود را «متفاوت» و دارای اندیشهای «متفاوت» در مورد ادبیات بنمایاند گلشیری با علم به این موضوع در گفت و گویی که در سال ۷۲، در ویژهنامهی گفت و گوی مجلهی آدینه منتشر شد، به براهنی پرداخت. او میگوید: «کارهای آقای براهنی هم چندان برایم مطرح نیستند. درازگوییهای از این دست توهین به ذهن و شعور خواننده است. نویسنده باید علاوه بر خلاقیت، تیزهوش باشد و بداند که خواننده کی و کجا از تکرار خسته میشود. شاید تکرار مکررات از سر طنز درست باشد. بعضیها این کار را کردهاند. مثل «استرن» در «تریسترام شندی.» ولی وقتی نویسندهای در همان فصل اول دیدگاهی را که تعهد کرده است، گم میکند، معلوم است که کار درست نیست و با ردیف کردن بحثهای گوناگون جامعهشناسی، روانشناسی و … درست نمیشود.». گلشیری سپس نمونههایی از نوشتههای براهنی را میآورد و نقدشان میکند. در همین گفت و گو او چندبار دیگر سراغ براهنی رفته است، آنجا که میگوید: «مشهورترین منتقد ما رضا براهنی است. ...
ماتیکانداستان ۰۱:۱۸ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ انجمن ماتیکان داستان.. برای حمایت از ما کانال را به دیگران معرفی کنید در گروهها به اشتراک بگذارید. شماره تماس: ۰۹۳۶۰۴۸۶۵۵۹
ماتیکانداستان ۰۱:۱۸ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ بخشی از این کتاب:.. تو عقب خوشبختی پرسه میزنی. با دیپلم، با مدرک، با پول، با شوهر با این چیزها آدم خوشبخت نمیشود. باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور، خوشبختی بهآدم چشمک بزند ببین، من علیل هستم. شاید هم سل دارم نمیدانم، در هرصورت بیمار و علیل هستم. مادرم مرا در اتاق کوچکی تهباغ بهطوری که صاحبخانه شیون او را نشنود بهدنیا آورده. در آن اتاق پر از نم، بیمارپرورده شدهام. خودم میدانم که عمر من زیاد طولانی نیست چندسال دیگر بیشتر زندگی نخواهم کرد. اما خوشبخت هستم. برای من یقین است که کاری که انجام میدهم، در عرض دهسال دیگر اقلأ صد بچهٔ معلول نجات پیدا خواهند کرد. این مرا خوشبخت میکند این لذتی است که از مبارزه نصیب من میشود …چشمهایش | بزرگ علوی | انتشارات نگاه | ...
ماتیکانداستان ۰۰:۲۳ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ رامبد جوان: کتاب آسانسورچی یکی ازجالبترین کتابهایی است که تابه حال خواندهام و مطالعه آن را به همه پیشنهاد میکنم …
ماتیکانداستان ۰۰:۲۳ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ رایگان: این رمان تخیل گسترده نویسنده رانشان میدهدکه چه طور از زمان اکنون به شرایطتاریخی درگذشته نقب میزند و دوباره به زمان حال ب
ماتیکانداستان ۰۰:۲۳ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ یادداشتهای پیک ویک (دوجلد). چارلز دیکنز. مترجم: پرویز همتیان بروجنی ناشر: چشمه ١٣٩٤٫۶۰ هزار تومان
ماتیکانداستان ۰۰:۲۳ ۱۳۹۴/۰۸/۲۹ گروه مطبوعاتی هم میهن به مناسبت هفته کتاب، کتابهای برگزیده خود را به خوانندگان معرفی کرد