📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


📢چرا اولیس جیمز جویس شاهکار است و چرا باید آن را خواند؟

مدی: ◀جویس پس از انتشار اولیس و انتقادات فراوانی که با آن وارد شد در نامه‌ای به دوستش گفته بود «اگر اولیس ارزش خواندن ندارد، پس جهان ارزش زنده‌ماندن ندارد» …◀پی‌رنگ و درون‌مایه‌ی اولیس جیمز جویس متمرکز بر زندگی به‌مثابه سفر است. جویس چارچوب اولیس را بر مبنای ساختار یکی از بزرگ‌ترین و تاثیرگذارترین آثار ادبیات، یعنی ادیسه‌ی هومر بنا کرده است. در ادیسه که از اشعار حماسی یونان باستان است، هومر سفر زندگی را در شکل ماجرایی قهرمانانه ارائه می‌کند. قهرمان این داستان، ادیسیوس (همان یولیسیز یا اولیس به لاتین)، پس از جنگ تروآ قصد دارد به خانه‌اش در ایتاکا بازگردد و در طول این سفر با خطرات بسیاری، از جمله غو‌ل‌ها و خدایان خشمگین و هیولاها مواجه می‌شود. اولیس جیمز جویس نیز زندگی را همچون ادیسه‌ی هومر به‌مثابه سفر به‌تصویر می‌کشد، اما آن را بی‌حادثه، کسل‌کننده و ملالت‌بار ارائه می‌کند. ادیسیوس جویس یک یهودی مجارستانی است به‌نام لئوپولد بلوم که در دوبلین ایرلند زندگی می‌کند. ماجرای او این‌چنین است: صبحانه می‌خورد، به گربه‌اش غذا می‌دهد، به یک مراسم خاک‌سپاری می‌رود، در شهر برای انجام کاری پیاده‌روی ...
  • گزارش تخلف

📹داستان‌نویسی از زبان کورت ونه‌گات. ✒✒✒بخش٣: اگه این خوب نیست، پس چی خوبه؟. (منبع: شبکه آفتاب)

📢سپاسگزاریم که این ویدئو را بازفرستی (فوروارد) و ماتیکان‌داستان را به دیگران معرفی می‌کنید.
  • گزارش تخلف

📹داستان‌نویسی از زبان کورت ونه‌گات. ✒✒بخش٢: مقایسه سیندرلا، مسخ، هملت. (منبع: شبکه آفتاب)

📢سپاسگزاریم که این ویدئو را بازفرستی (فوروارد) و ماتیکان‌داستان را به دیگران معرفی می‌کنید.
  • گزارش تخلف

📹داستان‌نویسی از زبان کورت ونه‌گات. ✒بخش۱: سرمشق‌های داستانی. (منبع: شبکه آفتاب)

📢دوستان همراه، سپاسگزاریم که این ویدئو را بازفرستی (فوروارد) و ماتیکان‌داستان را به دیگران معرفی می‌کنید.
  • گزارش تخلف

📢ادب ایرانی و کلام آسمانی

📃کمال‌الدین غراب از ترجمه «ادبی» ‌اش از قرآن کریم می‌گوید …کمال‌الدین غراب: 📖ما اسم ترجمه‌مان را گذاشته‌ایم «ترجمه ادبی و زیباشناسانه»؛ از آنجا که قرآن غیر از اینکه پیام آسمانی است متنی ادبی و زیبا و درواقع سرآمد متن‌های ادبی و زیبا در ادبیات عرب است که بیشترین تأثیر را در ادبیات عرب و گسترش آن گذاشته است -چنان‌که در زبان فارسی هم تأثیر گذاشته است- بنابراین شایسته این متن زیباست که در برگردان آن به دیگر زبان‌ها تا حد امکان ویژگی‌های ادبی و زیباشناختی در زبان مقصد ارائه شود.. 📖ما «فارسی سره معیار» را مدنظر داشتیم؛ اینکه مثلا شما به‌جای کلمه «توسل» بتوانی «چنگ آویختن» یا «دست آویختن» بگذاری، به جای «جهنم» واژه «دوزخ»، به جای «ایمان» کلمه «باور یافتن» یا «باور آوردن» یا «گرویدن»، به جای «شرک» تعبیر «انباز گرفتن» و به جای «نفاق» برابر فارسی‌اش «دورویی». این‌ها از زبان معیار دور نیست و در عین سره بودن و بعضا کاربردش در میان مردم ایران، در بین «ادیبان و شاعران» بیشتر استفاده می‌شود …📖من مترجم ضمن اینکه باید حافظ و امانتدار کلام الهی باشم باید به عنوان کسی که زبانش فارسی است در ارتقا و شکوفای ...
  • گزارش تخلف

📢آن بزرگ عقل‌‌ستیز. درباره امام محمد غزالی که امروز سالگرد درگذشت اوست

وحید حسینی ایرانی: گویا بر حسب تصادف این سومین روز دی ماه که سالروز درگذشت غزالی است، مانند سومین روز از دی ماه سال ۴٩۰ هجری خورشیدی (۱۴ جمادی‌الثانی سال ۵۰۵ هجری قمری) دوشنبه است؛ تصادف جالب‌تر همزمانی درگذشت این حکیم و فقیه و صوفی اهل توس است با سالروز میلاد همشهری‌اش حکیم و شاعر حماسه‌سرا ابوالقاسم فردوسی (البته زادروز فردوسی در ۳۱۹خورشیدی است). با این همه تفاوت میان دو حکیم توسی تفاوت ماه من تا ماه گردون است. اگر فردوسی بر خرد و خردمندی تاکید می‌کند و این مفاهیم را صدها بار در شاهنامه‌اش می‌آورد، غزالی از راه‌های گوناگون با عقل و تعقل می‌ستیزد. او پا در رکاب سلطان بیگانه ایران، ملک‌شاه سلجوقی، که با خلیفه عباسی بده‌بستانی در معامله مشروعیت دارد، به پیروی از سیاست قدرت وقت، علیه «معتزلیان»، جریان کلامی خردگرای سنی موضع می‌گیرد تا جریان رقیب واپسگرایش یعنی «اشعریان» را برکشد که نقل را برتر از عقل می‌دانستند؛ اشاعره در نظر اراده انسان را نادیده می‌گرفتند و اگرچه به ظاهر عقل را منکر نمی‌شدند، در عمل با آن در ستیز بودند. با این حال اشعریت مکتبی بود از دانش کلام و بر پایه استدلال استوار ...
  • گزارش تخلف

📢شریعتی از نزدیک

عمرانی: ◀ خاطراتم از شریعتی را با ذکر دو مقدمه درباره برداشت کلی و شخصی‌ام از او آغاز می‌کنم. مقدمه اول اینکه، در مورد شخصیت‌های مهم و مطرح معمولا سیمای درونی‌اشان کوچکتر از سیمای بیرونی‌اشان است یا در بهترین حالت این دو سیما شبیه به هم هستند. مقدمه دوم اینکه شریعتی هیچ چیز را در مورد خودش ناگفته نگذاشته است و خودش را مستقیم یا غیرمستقیم، توصیف کرده است …◀ شریعتی بسیار بدقول و بی‌نظم بود. اگر با کسی قراری می‌گذاشت معمولا با چند ساعت تأخیر بر سر قرار حاضر می‌شد. اولین باری که او را دعوت کردیم تا به خانه ما بیاید، در حالی که خانه ما با حسینیه ارشاد حدودا دو دقیقه فاصله داشت و قرار ما برای ساعت شش و نیم عصر بود، ساعت ده و نیم شب آمد و تا سحر نشست و صحبت کرد. خوابش هم همینطور بی‌نظم بود. غالبا اتفاق می‌افتاد که مثلا ساعت دوازده شب می‌آمد و تا ساعت هشت و نه صبح، می‌ماند و صحبت می‌کرد و در حالی که ما تقریبا بیهوش شده بودیم او همچنان سرحال بود …◀ شریعتی جثه لاغری داشت و در همین رابطه نقل می‌کرد که وقتی در سال ۱۳۳۶ و در ارتباط با فعالیت‌هایش در نهضت مقاومت ملی خراسان به همراه پدرش و چند نفر دی ...
  • گزارش تخلف

📢آقای حافظ‌پژوه، کسروی، طبری، رحیمی و دیگران …

خرمشاهی: ◀کسروی یک عقل‌گرای افراطی بود و با ادبیات و عرفان و به‌خصوص با شعر مخالف بود. می‌گفت شعرایی مثل حافظ یک‌سری کلمات هم‌‌وزن مثل عصص و ارس و مگس و… پیدا می‌کنند و بعد این‌ها را مثل جدول کلمات متقاطع کنار هم می‌چینند. کسروی در رساله‌ی حافظ چه می‌گوید؟ از حافظ بیتی مثال می‌زند و می‌گوید این بیت بی‌معناست: «سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد / دلبر که در کف او موم است سنگ خارا». اما من در حافظ‌نامه معنای این بیت را مفصل شرح کرده‌ام و نقل‌قول کسروی را هم آورده‌ام. کسروی آپوئتیکال بود. شعر را حس نمی‌کرد. از شعر لذت نمی‌برد. مشکل کسروی رئالیسم رادیکال غیرعلمی‌اش بود. ...
  • گزارش تخلف

📢یارشاطر و روشنفکران

اقتصادی‌نیا: پس از درگذشت استاد فقید، احسان یارشاطر، دربارۀ زندگی علمی او و روش و منش کارش بسیار گفتند و نوشتند. از آن جمله، نوشته‌ای بود به قلم آقای عبدی کلانتری […]: «او [یارشاطر] نسبت به روشنفکران دوران پهلوی شاکی بود و چندی پیش با گلایه گفت، «روشنفکر بودن در ادبیات سال‌های ۴۰ به بعد به معنای مخالفت با نظام و انتقادکردن از شرایط جامعه بود، و مثلا این‌که کسانی مدام به دولت وقت ناسزا بگویند و از نبودن آزادی شکایت کنند بدون آنکه بدانند اگر آزادی بود این‌ها می‌خواستند با آن چه کنند.» امیرعباس هویدا نخست‌وزیر وقت به احسان یارشاطر برای پروژه دانشنامه قول کمک میلیون دلاری داده بود اما در دیدار با اعضای کانون نویسندگان حاضر به برداشتن سانسور و تفتیش فرهنگی نشده بود. باید از خود بپرسیم چرا، چون پروژه‌های فرهنگی یارشاطر و خانلری و هم‌قطاران آنها همه تحقیقی و آکادمیک، دشوار و طاقت‌فرسا، پرثمر و ماندنی بودند و بنیاد پهلوی یا سازمانهای مشابه دولتی از کمک به آنها دریغ نداشتند. اما روشنفکران را به این پروژه‌ها راهی نبود مگر آنکه از یک خواست چشم بپوشند: «آزادی!». اما به نظر من، این خواست آزادی نبود ...
  • گزارش تخلف

📌داستان طنز. پینوکیو

محسن سرخوش: پینوکیو عروسک چوبی‌ای بود که «پیرمرد تنهایی» به اسم پدرژپتو اونو درست کرد. عروسک به‌لطف «فرشته‌ی مهربونی» که دلش واسه تنهایی پدرژپتو سوخته بود جون گرفت و شروع کرد به حرکت کردن و حرف زدن، و بعد از یه‌سری ماجراهای عجیب‌غریب، فرشته‌ی مهربون پینوکیو رو تبدیل کرد به پسری واقعی. پینوکیو اول خیلی از آدم واقعی ‌شدن خوشحال بود، اما کم‌کم دردسراش شروع شد. تو مدرسه، بچه‌ها دورش می‌کردن و با خنده می‌گفتن: «هی پینو! اگه مامان نداری پس از کجا به دنیا اومدی؟ نکنه ژپتوی پیر خودش تو رو زاییده!». پینوکیو می‌تونست خیلی راحت بهشون دروغ بگه. مثلا بگه مامانم مرده، یا طلاق گرفته و از این جور حرفا. ولی وقتی فکرش رو می‌کرد که اگه دروغ بگه و باز دماغش دراز بشه چه افتضاحی به‌بار می‌آد، کلا خفه‌خون می‌گرفت. ...
  • گزارش تخلف

📢تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست. گیوم آپولینر زمانی عاشق ماری لورنسن نقاش فرانسوی بوده است

گویا آن زمان با او زیاد روی این پل به گردش می‌رفته است. مشهور است که شعر پل میرابو را هم، که از زیباترین شعرهای زبان فرانسه است، به یاد همان گردش‌ها سروده. شعر از بر قرار نماندن زندگی و گذشتن آن، و تمام شدن عشق و دوران‌های عاشقی می‌گوید. اما چیزی هم در آن است که به صورت ترجیع بند تکرار می‌شود و می‌گوید «من می‌مانم». این صدای خاطرۀ عشق‌ها و نوستالژی آنهاست. شاید چیزی مثل همان که مولوی در شروع مثنوی دربارۀ عشق می‌گوید. روزها‌گر رفت گو رو باک نیست / تو بمان ای آن که چون تو پاک نیست. هارولد پینتر هم که رمان در جستجوی زمان از دست رفته‌ی مارسل پروست را به صورت نمایشنامه‌ای تلخیص کرده است، این شعر آپولینر را عینا در صحنه‌ای از آن نمایشنامه آورده است تا همین معنی را القا کند. خود در جستجوی زمان از دست رفته هم خاطرات عشق هایی است که پروست در آن اثر روایت می‌کند.. ...
  • گزارش تخلف