📚 داستان‌نویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکان‌داستان را به شیفتگان فرهنگِ ایران‌زمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکان‌داستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani


دوده. مرگمون رو بپذیریم؟؟. مرجان بصیری: من با آقای ابوالفتحی موافقم

هر چیزی که درش اندیشه باشه انگار دیگه مخاطبی نداره. شاید برای تاتر و سینمای مستند هم همین اتفاق بیفته. احمدابوالفتحی: هشتاد میلیون به سیصد نسخه …. نمیدونم. من چیزی که میبینم ترور طبقه‌ی متوسطه. سعید شریفی: شاید شیوه انتقال اندیشه و بیان اندیشه عوض شده. یادمون باشه در تمام دوران‌ها وقتی یه تغییری ایجاد میشه قدما جدیدها رو چیپ و سطحی می‌شمردن … ولی بالاخره دنیای جدید و ابزار جدید و شکل جدید جایگزین شکل قبلی شده. همون‌طور که ما رمانس نمی‌نویسیم و رمان‌های پهلوانی نمی‌نویسیم و …. [۱۰/۲۴، ‏ ۱۲:۳۵ قبل‌ازظهر] ابوالفتحی احمد: ترور هم به معنای وحشت‌آفرینی برای این طبقه و هم به معنای تلاش برای نابود کردنش. ...
  • گزارش تخلف

وقتی شاطر عباس نان‌های داغ را توی دستهای مهتاب میگذاشت دلم میخواست جای شاطر عباس بودم

وقتی مهتاب نانهای داغ را لای چادر گلدارش میپیچاند دلم میخواست من، آن نانهای داغ باشم. وقتی مهتاب به خانه میرسید و کوبه‌ی در را میکوبید، هوس می‌کردم کوبه‌ی در باشم. وقتی مادرش نانها را از مهتاب میگرفت، دوست داشتم مادر مهتاب باشم. بعد مهتاب تکه‌ی نان برای ماهی‌های قرمز توی حوض خانه شان میانداخت و من هزار بار آرزو میکردم یکی از ماهی‌های قرمز توی حوض باشم …. عشق روی پیاده رو. مصطفی مستور ...
  • گزارش تخلف

نویسنده: صادق هدایت.. توضیحات: …چهار ساعت بغروب مانده پس قلعه در میان کوه‌ها سوت و کور مانده بود

جلو قهوه خانه کوچکی تنگهای دوغ و شربت و لیوانهای رنگ برنگ روی میز چیده بودند. یک گرامافون فکسنی با صفحه‌های جگر خراشش آنجا روی سکو بود – قهوه چی با آستین بالازده سماور مسوار را تکان داد، تفاله چای را دور ریخت، بعد پیت خالی بنزین را که دسته مفتولی به آن انداخته بودند برداشته بسمت رودخانه رفت. آفتاب میتابید، از پایین صدای زمزمه یکنواخت آب که در ته رودخانه رویهم میغلطید و حالت‌تر و تازه بآنجا داده بود شنیده میشد. روی یکی از نیمکتهای جلو قهوه خانه مردی با لنگ نم‌زده روی صورتش دراز کشیده و آجیده هایش را جف کرده پهلویش گذاشته بود. روی نیمکت قرینه آن، زیر سایه درخت توت، دو نفر پهلوی هم نشسته و بدون مقدمه دل داده و قلوه گرفته بودند. بطوری چانه‌شان گرم شده بود که بنظر می‌آمد سالهاست یکدیگر را میشناسند. مشهدی شهباز لاغر، مافنگی با سبیل کلفت و ابروهای بهم پیوسته گوشه نیمکت کز کرده بود، دست حنا بسته‌اش را تکان میداد و میگفت: …. ...
  • گزارش تخلف

برچسب‌ها: تعلیق, روش شناسی, سینما, فیلمنامه, فیلمنامه نویسی

در پاسخ به این پرسش که محصول هنر چیست، تنها یک پاسخ قانع کننده می‌یابیم و آن حس است. در حقیقت هر گزاره عقلی ابتدا در ذهن هنرمند تبدیل به رؤیا می‌شود و سپس در اثر هنری او تبدیل به حس شده و از آن طریق به مخاطب منتقل می‌گردد …در سینما هر فیلم دارای دو گروه محصول احساسی است. احساسات جذب کننده و احساسات تثبیت کننده. احساسات جذب کننده احساسات دنباله داری هستند که مخاطب را جذب داستان کرده و باعث می‌شوند وی نسبت به تماشای ادامه فیلم راغب شود. تعلیق، بحران و معما از جمله احساسات جذب کننده‌اند. احساسات تثبیت کننده آن هایی هستند که به صورت آنی به وجود آمده و باعث می‌شوند فیلم برای مخاطب، به یاد ماندنی شود. انواع احساسات غافلگیر کننده (Surprise) از جمله وحشت و طنز در زمره احساسات تثبیت کننده قرار می­گیرند. وجود احساسات تثبیت کننده است که باعث تثبیت محبوبیت یک فیلم در ذهن مخاطب می‌شود …با این حال یک نکته بسیار حیاتی که باید در نظر داشت این است که برخی از احساسات جذب کننده و تثبیت کننده با یکدیگر در تضاد هستند و ایجاد آن‌ها به صورت همزمان یا به طور متوالی می‌تواند اثر سینمایی را از هدف خود به شدت دو ...
  • گزارش تخلف

طب محبوب‌تر باشد و هر چقدر خطر به شخصیت محبوب نزدیک‌تر شود و هر چقدر بی اطلاع بودن یا مسلح نبودن آن شخصیت، او را در موقعیت خطرناک‌

فعلا اجازه دهید با ارائه یک مثال عالی از ایجاد تعلیق، با عناصر بالا بیشتر آشنا شویم …در فیلم پیرمرد‌ها وطن ندارند (No Country for Old Men)، لئولین ماس (جاش برولین)، که شبانه به بیابان بازگشته است تا به قاچاقچی زخمی مواد مخدر آب برساند و او را از مرگ نجات دهد، ناگهان با سایر قاچاقچیان مواجه می‌شود. لئولین به سرعت شروع به فرار می‌کند اما قاچاقچیان سگی وحشی را برای گرفتن او رها می‌کنند. لئولین برای فرار از دست سگ به درون رودخانه‌ای می‌پرد. در اینجا سگ عامل ایجاد خطر (عنصر اول) و لئولینشخصیت محبوب است (عنصر دوم). پس از مدتی، لئولین که از شنا کردن خسته شده است، به کناره رودخانه می‌آید و از آب خارج می‌شود و شروع به آماده کردن تفنگ خود برای شلیک کردن به سگ می‌کند. در اینجا به دلیل توقف لئولین، سگ به سرعت به او نزدیک می‌شود. به عبارت دیگر، خطر به شخصیت نزدیک می‌شود (عنصر سوم). اما اسلحه لئولین خیس شده و لئولین که از خیس بودن اسلحه خود با خبر است، آن را باز کرده و شروع به خشک کردن آن می‌کند. در اینجا، شخصیت به دلیل خیس بودن و آماده نبودن سلاحش، آماده مقابله با خطر نیست (عنصر چهارم). ...
  • گزارش تخلف

متمایز می‌کند

بطور خلاصه فرهنگ مکتوب چارچوب ذهنی و ساختار مشخصی را دنبال می‌کند: مقدمه، مدعا، ‌استدلال، نتیجه‌گیری و خاتمه. در مقابل اما در فرهنگ شفاهی ساختار مشخص یا هدف ویژه‌ای دنبال نمی‌شود؛ گوینده می‌تواند با موضوعی آغاز کند، حرف داخل حرف بیاورد و با طرح موضوعی دیگر حرفش را پایان بدهد. کلام و فرهنگ شفاهی، در مقایسه با متن و فرهنگ نوشتاری، بیشتر جنبه روایی و داستانی و نقل حکایات را دارد و نه ارائه استدلال. در چارچوب فرهنگ شفاهی گوینده می‌تواند بسته به طرز فکر و اعتقادات مخاطبش ادعاهایی بکند و بگذرد؛ و قرار هم نیست که کسی بعدتر بر او خرده بگیرد، چرا که حرف جایی ضبط نشده تا بعدا مورد استناد قرار بگیرد. با این توجه می‌توانیم دریابیم که چرا حتی در نمونه‌های مکتوب فرهنگ شفاهی، مثلا حکایات گلستان سعدی، وجود موارد متناقض و ناهمسان توجه چندانی برنمی‌انگیخته است. ___________________________________________________. در کتاب‌های ترجمه شده نویسنده در تلاش است به واضح‌ترین طریق و مثال‌ و در کمترین کلمات موضوعی را که در ذهن دارد بدون هرگونه پیچیدگی به خواننده منتقل کند. در مقابل اما نویسنده ایرانی پیچیده‌نویسی ...
  • گزارش تخلف

انی بسازد که با امتداد ذهنیت رایج در فرهنگ شفاهی ما عرصه رسانه‌های مکتوب را نیز در معرض آسیب‌های فرهنگ شفاهی بکنند

از جنبه‌ای دیگر ما برای رسیدن به یک جامعه نوین نیاز به زبانی واضح داریم که ابزاری شفاف برای بیان افکار مختلف باشد؛ و نیز مخاطبانی که زیبایی را نه در آرایه‌های ادبی متن، که در شیوه فکر و استدلال نویسنده جستجو کنند. قیدوبند‌هایی که گذشته فرهنگی ما بر زبان شفاهی ما تحمیل کرده -یعنی مواردی چون دوپهلو گویی، تناقض‌گویی، ادعاهای بدون استدلال و سفسطه و مغلطه- شایسته آن نیستند که با بی‌توجهی نویسندگانمان به فرهنگ نوشتاری ما نیز تسری بیابند. نوشتار واسطه‌ای است برای ارتباط موثر افراد یک جامعه فارغ از فاصله مکانی‌شان و نیز ارتباط نسل‌ها فارغ از فاصله زمانی‌ آن‌ها. بکار گیری رویکردی منسجم و منظم در عرصه نوشتار استمرار چنین ارتباطی را به مراتب تسهیل می‌کند. ...
  • گزارش تخلف

این هم یک راه ترغیب مردم به مطالعه‌ است. باید برای اسمش هم فکری هم کرد

شهر گرونوبل در مکان‌های عمومی دستگاهی گذاشته که مثل دستگاه‌های نوبت‌دهی بانک‌ها و جاهای دیگر داستان کوتاه چاپ شده روی کاغذ تحویل می‌دهد. اسمش را بگذاریم داستان‌پرداز عجالتا تا اسمی برایش بیابیم.
  • گزارش تخلف

اصغر نوری: بحران کتاب و کتابخوانی جدی‌است!. تیراژ‌های پانصدتایی کتاب هم فروش نمی‌روند!

کتاب‌ها در چاپ اول می‌مانند!. کتابفروشی‌ها برای بقا، و برای تعطیل نشدن می‌جنگند!. تصورم این بود که مشکل فقط برای کتابفروشی‌های کوچک غیرناشر است، ولی همکاران دیگر هم می‌نالند! حالا تصورم این است که گرچه این بحران برای کتابفروشی‌های کوچک حادتر است ولی کل چرخه نشر با آن دست به گریبان است. چرا؟ علت چیست؟ چرا تیراژ کتاب در ایران این‌قدر پایین است؟ چرا مردم کتاب نمی‌خوانند؟. لازم است اول هر دلیلی که به ذهن‌مان می‌رسد را بیان کنیم و بعد بررسی، شاید راهی بیابیم، از دوستان عزیز می‌خواهم کمک کنند شاید راهی پیدا کردیم. ...
  • گزارش تخلف

مهران شقاقی:. روستایی را تصور کنید که در آن مدتها نه فرد تازه‌ای بیاید و نه اتفاق خاصی بیفتد

حرفهایی که در آنجا زده می‌شود، جدا از حکایات و امثال و حکمی که همه از فرط تکرار به آنها واقف‌اند، از اتفاقات معمولی‌است که در آن روستا می‌گذرد. با این حال مردم باید با صحبت‌کردن زمان‌های خالی خود را پر کنند. نتیجه آن می‌شود بسیار حرف‌ زده می‌شود اما سخنی گفته نمی‌شود و منظوری در میان نیست. به تدریج مواردی از قبیل تکرار و زیاده‌گویی و اغراق ویژگی چنین فرهنگی می‌شود، که البته در آن هم گوینده و هم شنونده آگاهند که نباید انتظار زیادی از حرف‌های هم داشته باشند. از دید کسی که با جامعه‌ای با چنین فرهنگ شفاهی آشنا نباشد بسیار عجیب به نظر می‌رسد که نویسندگان و مطبوعاتی مطالبی منتشر می‌کنند اما چیزی منتقل نمی‌کنند، افراد ادای توضیح و توصیف چیزی را در می‌آورد اما منظوری در میان نیست. چیزی که هست این که اغلب حرفهایی که زده می‌شود محض خالی نبودن عریضه است. گویندگان ارزش چندانی برای آنچه می‌گویند قائل نیستند و اجبار به پرحرفیشان در مقابله با ملال پرحرفی دیگری است و ممانعت از سکوتی که به پذیرش حرف‌های دیگری تعبیر می‌شود. ___________________________________________. بطور خلاصه فرهنگ مکتوب چارچوب ذهنی ...
  • گزارش تخلف