ماتیکانداستان 📚 داستاننویسان و دوستداران داستان 📢ماتیکانداستان را به شیفتگان فرهنگِ ایرانزمین معرفی کنید 📢📢محتوای مطالب، نظر نویسندگان آن است و ممکن است با دیدگاه گردانندگان ماتیکانداستان همسو نباشد. ارتباط با مدیر کانال @vahidhosseiniirani ماتیکانداستان ۱۳:۲۵ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ **زمان مطالعه خوب برای هر کس متفاوت است/ هیچ وقت نصفه شب کتاب نخوانید بهترین زمان مطالعه برای هر فرد هنگام آرامش جسمی و روحی است. اگر نسبت به زمانهای خاصی شرطی شدهاید و به آن عادت کردهاید بهترین وقت مطالعه همان زمان است. به طور مثال کسی که به مطالعه در صبح زود عادت کرده، بهترین وقت مطالعه برای او همان زمان است. مطالعه نباید در زمان خواب آلودگی، خستگی، بلافاصله بعد از خوردن غذا، بعد از ورزش سنگین، هنگام هیجانات عصبی، ترس، خشم و اضطراب باشد. در هیچ شرایطی نیمه شب مطالعه نکنید. بازسازی عصبی و مغناطیسی بدن شب هنگام انجام میپذیرد و شما با بیخوابی در شب خود را از این بازسازی عصبی مغز محروم میکنید. مطالعه کتاب بلافاصله بعد از بیداری از خواب مناسب نیست، بهتر است ۳۰ دقیقه تا یک ساعت بعد از بیداری از خواب مطالعه کنید تا کیفیت مطالعه ارتقاء یابد. ... ماتیکانداستان ۱۳:۲۵ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ *چه قدر بخوانیم؟ از مطالعه بیش از حد به شدت خودداری کنید، زیرا این کار فقط باعث خسته شدن ذهن و کاهش کیفیت یادگیری میشود. مدت زمان مطالعه مداوم برای هر شخص متفاوت است ولی معمولا بین ۲۰ الی ۳۰ دقیقه زمانی است که هر کس میتواند بدون خستگی و حواس پرتی مطالعه کند. یک استراحت کوتاه ۵ تا ۱۰ دقیقهای و چند تنفس عمیق به شما امکان میدهد کتاب خواندنتان را با انرژی بیشتری دنبال کنید. ... ماتیکانداستان ۱۳:۲۵ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ *چه طور به کتاب خواندن عادت کنیم؟ در اوایل برنامهریزی برای کسب عادت مطالعه، مدت زمان مطالعه را کوتاه در نظر بگیرید تا به مرور عادت به مطالعه در شما به وجود آید و سپس مدت زمان مطالعه را زیاد کنید. به یاد داشته باشید که مطالعه فطری نیست بلکه یک عادت است که فرد به مرور زمان آن را میآموزد و به کار میگیرد، پس سعی کنید عادت به مطالعه را در خود با استفاده از تکرار و استمرار نهادینه کنید …**بین مطالعه چگونه استراحت کنیم؟. بین مطالعه کردن چشمان خود را به یک نقطه نامعلوم و بینهایت بدوزید که باعث رفع خستگی میشود. در زمان استراحت جای خود را عوض کنید و چند نفس بکشید و اگر توانستید مقداری نرمش سبک انجام دهید. در زمان استراحت میتوانید جشنی سبک هم برای شکمتان بگیرید و یک لیوان آب میوه یا مقداری میوه بخورید …** چه طور چند کتاب را با هم بخوانیم؟. اگر میخواهید در شش روز هفته، شش کتاب را بخوانید هرگز هر کتاب را در یک روز نخوانید و برای شش روز، شش کتاب در نظر نگیرید بهتر است هر روز را به شش قسمت قسیم کنید و در هر قسمت یک کتاب بخوانید و این روند را در طول هفته ادامه دهید. تصور نکنید که هر چه زمان مطالعه یک کتاب بیشتر باشد یادگیریتان ... ماتیکانداستان ۱۱:۲۹ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ کتاب pdf. 📚 #. نویسنده: توضیحات: 📒📒📒. کتاب در مورد پسری از خانوادهای ثروتمند است و سیری روان شناسانه که او طی میکند تا به یک رئیس تبدیل شود. عقاید فرویدی، عقدههای درونی، ایدههای فاشیستی، روابط غیرنرمال و …. این داستان پیش از هرچیز، نقش خشونت را در خطوط روانی جناح راست نشان میدهد، سرخوردگی از ضعفهای مدرنیزم و عکسالعمل آن یعنی رجوع به سنتها به ایجاد واکنشی خشن و شکلگیری قشری رئیس مآب میانجامد و این همان نکتهای است که برفراز تحلیلهای فلسفی سارتر و منسوخ شدن بخشهایی از آن، به قدرت ادبیات در این داستان، همچنان زنده و عبرتانگیز است …. ... ماتیکانداستان ۱۱:۲۰ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ مردی از دیوانهای پرسید:. نام اعظم خدا را میدانی؟. دیوانه گفت نام اعظم خدا «نان» است، اما این را جایی نمیتوان گفت!!!. مرد گفت؛ نادان شرم کن،. چگونه نام اعظم خدا نان است؟؟؟. دیوانه گفت:. در قحطی نیشابور، چهل شبانه روز میگشتم،. نه در هیچ مکانی صدای اذانی شنیدم،. و نه هیچ مسجدی را گشاده یافتم،. آنجا بود که دانستم نام اعظم خدا. و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم «نان» است …. ... ماتیکانداستان ۱۰:۴۷ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ دنباله داستانهای شاهنامه به نثر ماتیکانداستان ۱۰:۴۷ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ وقتی صبح شد بر بازوی رستم مهرهای قرار داشت که آن مهره را در همه جهان میشناختند آن را به تهمینه داد و گفت: اگر دختردار شدی این را به گیسوی او ببند و اگر پسردار شدی آن را به بازویش ببند و سپس از او خداحافظی کرد و بهسوی شاه سمنگان رفت پس او مژده داد که رخش را یافته است. رستم سوار رخش شد و شاد و سرحال بهسوی ایران و ازآنجا به زابلستان رفت. بعد از گذشت نه ماه تهمینه پسری به دنیا آورد زیبارو چون رستم که نامش را سهراب نهادند. وقتی یکماهه شد مانند کودک یکساله بود و در سهسالگی به میدان قدم نهاد و در پنجسالگی چون شیرمردان شده بود و در دهسالگی کسی نمیتوانست با او نبرد کند. روزی نزد مادر رفت و گفت: پدر من کیست؟ اگر کسی بپرسد چه پاسخ دهم؟ مادر گفت: تو پسر پهلوان پیلتن رستم هستی و از نوادگان سام و زال میباشی. نامهای از رستم به او نشان داد با سه یاقوت رخشان و سه کیسه زر که پدرش زمانی که او به دنیا آمده بود فرستاده بود. تهمینه گفت افراسیاب نباید در این مورد چیزی بداند زیرا او دشمن پدرت است و اگر هم پدرت بداند که تو چنین یلی شدهای تو را نزد خودش میبرد و من از دوری تو ملول میشوم. ... ماتیکانداستان ۱۰:۴۷ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ تو با این یال و کوپال همتایی بین پهلوانان نداری اما اگر شاه کاووس بفهمد که تو از توران سپاه آوردهای شاه و رستم خشمناک میشوند و ت دریغ است که تو بمیری بهتر است به توران برگردی. ماتیکانداستان ۰۲:۰۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ من از همین مردم است که میترسم. میل سیری ناپذیر آنها برای حذف مطلق بقیه مرا میترساند من این مردم را میشناسم!. سپیده دم ایرانی / امیرحسن چهل تن ماتیکانداستان ۰۱:۴۶ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ قلب خاطرات بد را کنار میزند و خاطرات خوش را جلوه میدهد، و درست از تصدق همین فریب است که میتوانیم گذشته را تحمل کنیم … Telegram. me/Anjomane_dastani_rahtaab ماتیکانداستان ۰۱:۴۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ من ایدهئالها را رد نمیکنم، فقط با دستکش برشان میدارم... ما در پی ممنوعهایم: با همین نشانه روزی فلسفهی من پیروز خواهد شد. زیرا تاکنون اصولا چیزی جز حقیقت را ممنوع نکردهاند..!. اینک آن انسان (آدمی چگونه همان میشود که هست) / فردریش ویلهلم نیچه / بهروز صفدری ماتیکانداستان ۰۰:۴۹ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ مریدی گفت پیر را چه کنم کز خلایق برنج اندرم از بس که به زیارت من همیآیند و اوقات مرا از تردد ایشان تشویش میباشد گفت هر چه درویشا گر گدا پیشرو لشکر اسلام بود. کافر از بیم توقع برود تا در چین. چین: روم …کتاب: گلستان سعدی | باب دوم در اخلاق درویشان. نویسنده: شیخ مصلح بن عبدالله سعدی شیرازی. انتشارات: سما | ۱۳۸۶. بنمایه: کتابگرام. ماتیکانداستان ۰۰:۱۵ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ عاقبت چه خواهی آورد؟ .. احمد حرب قدس الله روحه نقل است که احمد همسایهای گبر داشت، بهرام نام. مگر شریکی به تجارت فرستاده بود. در راه آن مال ر ا دزدان ببردند. خبر چون به شیخ رسید مریدان را گفت: برخیزید که همسایه ما را چنین چیزی افتاده است، تا غمخوارگی کنیم، اگر چه گبر است، همسایه است. چون به در سرای او رسیدند بهرام آتش گبری میسوخت. پیشباز، دوید، آستین او را بوسه داد. بهرام را در خاطر آمد که مگر گرسنهاند و نان تنگ است، تا سفره بنهیم. شیخ گفت: خاطر نگاهدار که ما بدان آمدهایم تا غمخوارگی کنیم که شنیدهام مال شما دزد برده است. گبر گفت: آری! ... ماتیکانداستان ۲۳:۴۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ یک بار دزدکی با هم رفتیم سینما و من دو ساعت تمام به جای فیلم او را تماشا کردم. دو سال گذشت جیبهایم خالی بود و من هنوز عاشق فروغ بودم. گرسنگی از یادم رفته بود. یک روز فروغ پرسید: «کی ازدواج میکنیم؟». گفتم: «اگر ازدواج کردیم دیگر به جای تو باید به قبضهای آب و برق و تلفن و قسطهای عقب افتادۀ بانکو تعمیر کولر آبی و بخاری و آبگرمکن و اجاره نامه و اجاره نامه و اجاره نامه و شغل دوم و سوم و دویدن دنبال یک لقمۀ نان از کلۀ سحر تا بوقسگ و گرسنگی و جیبهای خالی و خستگی و کسالت و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کنم و تو به جای عشق باید دنبال آشپزی و خیاطی و جارو و شستن و خرید و میهمانی و نق و نوق بچه و ماشین لباسشوئی و جارو برقی و اتو و فریزر و فریزر و فریزر باشی. هر دومان یخ میزنیم. بیشتر از حالا پیش همیم اما کمتر از حالا همدیگر را میبینیم. نمیتوانیم ببینیم. فرصت حرف زدن با هم را نداریم. در سیالۀ زندگی دست و پا میزنیم، غرق میشویم و جز دلسوزی برای یک دیگر کاری از دستمان ساخته نیست. ... ماتیکانداستان ۲۳:۴۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ شوربختی مرد در این است که سن خودش را نمیبیند!. جسمش پیر میشود اما تمنایش همچنان جوان میماند! زن، اما هستی اش با زمان گره خورده!. آن ساعت درونی که نظم میدهد به چرخهی زایمان!. آن عقربه که در لحظهی مقرر میایستد روی ساعت یایسگی!. اینها همه پای زن را میبرد روی زمین سخت واقعیت!. هر روز میایستد برابر آینه تا خطی بکشد به چشم یا سرخی بدهد به لب!. تصویر روبرو خیرهاش میکند به رد پای زمان که ذره ذره چین میدهد به پوست!. اما، مرد پایش لب گور هم که باشد، چشمش که بیفتد به دختری زیبا، جوانی او را میبیند اما زانوان خمیده و عصای خود را نه!. مگر وقتی که واقعیت با بی رحمی تمام آوار شود روی سرش! …. ... ماتیکانداستان ۲۳:۴۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ هر روز صبح در هر ایستگاه بزرگ راه آهن هزاران نفر داخل شهر میشوند تا به سر کارهای خود بروند و یا در همین حال هزاران نفر دیگر از شه راستی چرا این دو گروه از مردم محلهای کارشان را با یکدیگر عوض نمیکنند؟ صفهای طویل اتومبیلها و راه بندانهای ناشی از آن در ساعتهای پر رفت و آمد از روز خود معضلی بزرگ است. اگر این دو دسته از مردم محل کار یا سکونتشان را با یکدیگر عوض کنند میتوان از تمام مسائلی چون آلودگی هوا، درگیری روانی و فعالیتهای پلیسهای راهنمایی بر سر چهار راهها اجتناب کرد: آنگاه خیابانها آن قدر خلوت و ساکت خواهند شد که میتوان بر سر تقاطعها نشست و منچ بازی کرد. ". …. ... ماتیکانداستان ۲۳:۲۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ یک مینی مال تاریخى.. منیژه با گریه به سر چاه رسید سرش را تا ناف توی تاریکى چاه کرد و خسته فریاد زد: بیژن! بیییژن!. و دلو را به درون چاه انداخت!. دلو سنگین که به روشنایی دهانه چاه رسید. منیژه ذوق زده فریاد زد:. یوووووووسف!!!. بیژن ماهها در چاه منتظر بود و منیژه و زلیخا با هم کنار آمده بودند!!!. کبریت کم خطر/گزیده نثر و داستان طنز. به سلیقه علیرضا لبش. ... ماتیکانداستان ۲۳:۰۹ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ فئودور میخاییلوویچ داستایفسکی، رماننویس-نویسنده داستان کوتاه- مقاله نویس مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه بود ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیستها مانیفست خود را بر اساس نوشتههای داستایفسکی ارائه کردهاند …آثار:. جنایات و مکافات، برادران کارامازوف، یادداشتهای زیرزمینی، ابله، جنزدگان، داستان کوتاه رویای یک مرد مضحک و …. ... ماتیکانداستان ۲۳:۰۹ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ بگذار کسی که این توضیحات من به دستش افتد و حوصله خواندن آن را داشته باشد مرا دیوانه بشمارد، یا حتی دانش آموزی، یا درستتر از همه م ولی خوب، اعلام میکنم که خواننده توضیحات اشتباه میکند و یقین من هیچ کاری با مرگ حتمی من ندارد. کافی است از آنها بپرسید، از یک یک شان بپرسید، که خوشبختی در چیست؟ اطمینان داشته باشید که خوشبختی کریستف کلمب زمانی نبود که آمریکا را کشف کرد بلکه زمانی خوشبخت بود که میکوشید آن را کشف کند. باور کنید، بالاترین سعادت او شاید سه روز بیش از آن بود که دنیای جدید را کشف کرد، هنگامی که خدمه کشتی اش سرکشی کرده بودند و در نهایت نومیدی میخواستند عقب گرد کنند و به اروپا باز گردند. اینجا صحبت دنیای جدید نیست، حتی اگر قرار بود آنجا مغلوب شود. کریستف کلمب میشود گفت آمریکا را ندیده مرد و در حقیقت ندانست کجا را کشف کرده است. اینجا صحبت زندگی است. فقط زندگی. صحبت تلاش در کشف زندگی است و نه در کشف آن، ولی بحث برای چه؟ ... ماتیکانداستان ۲۲:۵۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ ﻓﺮﺍﺧﻮﺍﻥ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻓﯿﻠﻢ ۱۰۰ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﯼ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﮔﺰﺍﺭﯼ ﺟﺸﻨﻮﺍﺭﻩ ﻓﯿﻠﻢ ۱۰۰، ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺗﻌﺪﺍﺩﯼ ﻓﯿﻠﻢ ۱۰۰ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﺍﺯ ﻓﯿﻠﻢ ﺳﺎﺯﺍﻥ ﻭ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﯾﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﺮﺻﻪ، ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ طرح یا فیلمنامههای کوتاه ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﺎ ﺗﺎﺭﯾﺦ ۳۰آبان ﺑﻪ ﺁﺩﺭﺱ بلوار هاشمیه، بین هاشمیه ۲۰و۲۲، حوزه هنری خراسان رضوی ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ سه ﺍﺛﺮ ﺑﺮﺗﺮ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺧﻼﻗﯿﺖ ﺩﺭ ﻧﻮﻉ ﻧﮕﺎﻩ، ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ. ... ‹ 519 520 521 522 523 524 525 ›
ماتیکانداستان ۱۳:۲۵ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ **زمان مطالعه خوب برای هر کس متفاوت است/ هیچ وقت نصفه شب کتاب نخوانید بهترین زمان مطالعه برای هر فرد هنگام آرامش جسمی و روحی است. اگر نسبت به زمانهای خاصی شرطی شدهاید و به آن عادت کردهاید بهترین وقت مطالعه همان زمان است. به طور مثال کسی که به مطالعه در صبح زود عادت کرده، بهترین وقت مطالعه برای او همان زمان است. مطالعه نباید در زمان خواب آلودگی، خستگی، بلافاصله بعد از خوردن غذا، بعد از ورزش سنگین، هنگام هیجانات عصبی، ترس، خشم و اضطراب باشد. در هیچ شرایطی نیمه شب مطالعه نکنید. بازسازی عصبی و مغناطیسی بدن شب هنگام انجام میپذیرد و شما با بیخوابی در شب خود را از این بازسازی عصبی مغز محروم میکنید. مطالعه کتاب بلافاصله بعد از بیداری از خواب مناسب نیست، بهتر است ۳۰ دقیقه تا یک ساعت بعد از بیداری از خواب مطالعه کنید تا کیفیت مطالعه ارتقاء یابد. ...
ماتیکانداستان ۱۳:۲۵ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ *چه قدر بخوانیم؟ از مطالعه بیش از حد به شدت خودداری کنید، زیرا این کار فقط باعث خسته شدن ذهن و کاهش کیفیت یادگیری میشود. مدت زمان مطالعه مداوم برای هر شخص متفاوت است ولی معمولا بین ۲۰ الی ۳۰ دقیقه زمانی است که هر کس میتواند بدون خستگی و حواس پرتی مطالعه کند. یک استراحت کوتاه ۵ تا ۱۰ دقیقهای و چند تنفس عمیق به شما امکان میدهد کتاب خواندنتان را با انرژی بیشتری دنبال کنید. ...
ماتیکانداستان ۱۳:۲۵ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ *چه طور به کتاب خواندن عادت کنیم؟ در اوایل برنامهریزی برای کسب عادت مطالعه، مدت زمان مطالعه را کوتاه در نظر بگیرید تا به مرور عادت به مطالعه در شما به وجود آید و سپس مدت زمان مطالعه را زیاد کنید. به یاد داشته باشید که مطالعه فطری نیست بلکه یک عادت است که فرد به مرور زمان آن را میآموزد و به کار میگیرد، پس سعی کنید عادت به مطالعه را در خود با استفاده از تکرار و استمرار نهادینه کنید …**بین مطالعه چگونه استراحت کنیم؟. بین مطالعه کردن چشمان خود را به یک نقطه نامعلوم و بینهایت بدوزید که باعث رفع خستگی میشود. در زمان استراحت جای خود را عوض کنید و چند نفس بکشید و اگر توانستید مقداری نرمش سبک انجام دهید. در زمان استراحت میتوانید جشنی سبک هم برای شکمتان بگیرید و یک لیوان آب میوه یا مقداری میوه بخورید …** چه طور چند کتاب را با هم بخوانیم؟. اگر میخواهید در شش روز هفته، شش کتاب را بخوانید هرگز هر کتاب را در یک روز نخوانید و برای شش روز، شش کتاب در نظر نگیرید بهتر است هر روز را به شش قسمت قسیم کنید و در هر قسمت یک کتاب بخوانید و این روند را در طول هفته ادامه دهید. تصور نکنید که هر چه زمان مطالعه یک کتاب بیشتر باشد یادگیریتان ...
ماتیکانداستان ۱۱:۲۹ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ کتاب pdf. 📚 #. نویسنده: توضیحات: 📒📒📒. کتاب در مورد پسری از خانوادهای ثروتمند است و سیری روان شناسانه که او طی میکند تا به یک رئیس تبدیل شود. عقاید فرویدی، عقدههای درونی، ایدههای فاشیستی، روابط غیرنرمال و …. این داستان پیش از هرچیز، نقش خشونت را در خطوط روانی جناح راست نشان میدهد، سرخوردگی از ضعفهای مدرنیزم و عکسالعمل آن یعنی رجوع به سنتها به ایجاد واکنشی خشن و شکلگیری قشری رئیس مآب میانجامد و این همان نکتهای است که برفراز تحلیلهای فلسفی سارتر و منسوخ شدن بخشهایی از آن، به قدرت ادبیات در این داستان، همچنان زنده و عبرتانگیز است …. ...
ماتیکانداستان ۱۱:۲۰ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ مردی از دیوانهای پرسید:. نام اعظم خدا را میدانی؟. دیوانه گفت نام اعظم خدا «نان» است، اما این را جایی نمیتوان گفت!!!. مرد گفت؛ نادان شرم کن،. چگونه نام اعظم خدا نان است؟؟؟. دیوانه گفت:. در قحطی نیشابور، چهل شبانه روز میگشتم،. نه در هیچ مکانی صدای اذانی شنیدم،. و نه هیچ مسجدی را گشاده یافتم،. آنجا بود که دانستم نام اعظم خدا. و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم «نان» است …. ...
ماتیکانداستان ۱۰:۴۷ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ وقتی صبح شد بر بازوی رستم مهرهای قرار داشت که آن مهره را در همه جهان میشناختند آن را به تهمینه داد و گفت: اگر دختردار شدی این را به گیسوی او ببند و اگر پسردار شدی آن را به بازویش ببند و سپس از او خداحافظی کرد و بهسوی شاه سمنگان رفت پس او مژده داد که رخش را یافته است. رستم سوار رخش شد و شاد و سرحال بهسوی ایران و ازآنجا به زابلستان رفت. بعد از گذشت نه ماه تهمینه پسری به دنیا آورد زیبارو چون رستم که نامش را سهراب نهادند. وقتی یکماهه شد مانند کودک یکساله بود و در سهسالگی به میدان قدم نهاد و در پنجسالگی چون شیرمردان شده بود و در دهسالگی کسی نمیتوانست با او نبرد کند. روزی نزد مادر رفت و گفت: پدر من کیست؟ اگر کسی بپرسد چه پاسخ دهم؟ مادر گفت: تو پسر پهلوان پیلتن رستم هستی و از نوادگان سام و زال میباشی. نامهای از رستم به او نشان داد با سه یاقوت رخشان و سه کیسه زر که پدرش زمانی که او به دنیا آمده بود فرستاده بود. تهمینه گفت افراسیاب نباید در این مورد چیزی بداند زیرا او دشمن پدرت است و اگر هم پدرت بداند که تو چنین یلی شدهای تو را نزد خودش میبرد و من از دوری تو ملول میشوم. ...
ماتیکانداستان ۱۰:۴۷ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ تو با این یال و کوپال همتایی بین پهلوانان نداری اما اگر شاه کاووس بفهمد که تو از توران سپاه آوردهای شاه و رستم خشمناک میشوند و ت دریغ است که تو بمیری بهتر است به توران برگردی.
ماتیکانداستان ۰۲:۰۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ من از همین مردم است که میترسم. میل سیری ناپذیر آنها برای حذف مطلق بقیه مرا میترساند من این مردم را میشناسم!. سپیده دم ایرانی / امیرحسن چهل تن
ماتیکانداستان ۰۱:۴۶ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ قلب خاطرات بد را کنار میزند و خاطرات خوش را جلوه میدهد، و درست از تصدق همین فریب است که میتوانیم گذشته را تحمل کنیم … Telegram. me/Anjomane_dastani_rahtaab
ماتیکانداستان ۰۱:۴۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ من ایدهئالها را رد نمیکنم، فقط با دستکش برشان میدارم... ما در پی ممنوعهایم: با همین نشانه روزی فلسفهی من پیروز خواهد شد. زیرا تاکنون اصولا چیزی جز حقیقت را ممنوع نکردهاند..!. اینک آن انسان (آدمی چگونه همان میشود که هست) / فردریش ویلهلم نیچه / بهروز صفدری
ماتیکانداستان ۰۰:۴۹ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ مریدی گفت پیر را چه کنم کز خلایق برنج اندرم از بس که به زیارت من همیآیند و اوقات مرا از تردد ایشان تشویش میباشد گفت هر چه درویشا گر گدا پیشرو لشکر اسلام بود. کافر از بیم توقع برود تا در چین. چین: روم …کتاب: گلستان سعدی | باب دوم در اخلاق درویشان. نویسنده: شیخ مصلح بن عبدالله سعدی شیرازی. انتشارات: سما | ۱۳۸۶. بنمایه: کتابگرام.
ماتیکانداستان ۰۰:۱۵ ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ عاقبت چه خواهی آورد؟ .. احمد حرب قدس الله روحه نقل است که احمد همسایهای گبر داشت، بهرام نام. مگر شریکی به تجارت فرستاده بود. در راه آن مال ر ا دزدان ببردند. خبر چون به شیخ رسید مریدان را گفت: برخیزید که همسایه ما را چنین چیزی افتاده است، تا غمخوارگی کنیم، اگر چه گبر است، همسایه است. چون به در سرای او رسیدند بهرام آتش گبری میسوخت. پیشباز، دوید، آستین او را بوسه داد. بهرام را در خاطر آمد که مگر گرسنهاند و نان تنگ است، تا سفره بنهیم. شیخ گفت: خاطر نگاهدار که ما بدان آمدهایم تا غمخوارگی کنیم که شنیدهام مال شما دزد برده است. گبر گفت: آری! ...
ماتیکانداستان ۲۳:۴۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ یک بار دزدکی با هم رفتیم سینما و من دو ساعت تمام به جای فیلم او را تماشا کردم. دو سال گذشت جیبهایم خالی بود و من هنوز عاشق فروغ بودم. گرسنگی از یادم رفته بود. یک روز فروغ پرسید: «کی ازدواج میکنیم؟». گفتم: «اگر ازدواج کردیم دیگر به جای تو باید به قبضهای آب و برق و تلفن و قسطهای عقب افتادۀ بانکو تعمیر کولر آبی و بخاری و آبگرمکن و اجاره نامه و اجاره نامه و اجاره نامه و شغل دوم و سوم و دویدن دنبال یک لقمۀ نان از کلۀ سحر تا بوقسگ و گرسنگی و جیبهای خالی و خستگی و کسالت و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کنم و تو به جای عشق باید دنبال آشپزی و خیاطی و جارو و شستن و خرید و میهمانی و نق و نوق بچه و ماشین لباسشوئی و جارو برقی و اتو و فریزر و فریزر و فریزر باشی. هر دومان یخ میزنیم. بیشتر از حالا پیش همیم اما کمتر از حالا همدیگر را میبینیم. نمیتوانیم ببینیم. فرصت حرف زدن با هم را نداریم. در سیالۀ زندگی دست و پا میزنیم، غرق میشویم و جز دلسوزی برای یک دیگر کاری از دستمان ساخته نیست. ...
ماتیکانداستان ۲۳:۴۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ شوربختی مرد در این است که سن خودش را نمیبیند!. جسمش پیر میشود اما تمنایش همچنان جوان میماند! زن، اما هستی اش با زمان گره خورده!. آن ساعت درونی که نظم میدهد به چرخهی زایمان!. آن عقربه که در لحظهی مقرر میایستد روی ساعت یایسگی!. اینها همه پای زن را میبرد روی زمین سخت واقعیت!. هر روز میایستد برابر آینه تا خطی بکشد به چشم یا سرخی بدهد به لب!. تصویر روبرو خیرهاش میکند به رد پای زمان که ذره ذره چین میدهد به پوست!. اما، مرد پایش لب گور هم که باشد، چشمش که بیفتد به دختری زیبا، جوانی او را میبیند اما زانوان خمیده و عصای خود را نه!. مگر وقتی که واقعیت با بی رحمی تمام آوار شود روی سرش! …. ...
ماتیکانداستان ۲۳:۴۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ هر روز صبح در هر ایستگاه بزرگ راه آهن هزاران نفر داخل شهر میشوند تا به سر کارهای خود بروند و یا در همین حال هزاران نفر دیگر از شه راستی چرا این دو گروه از مردم محلهای کارشان را با یکدیگر عوض نمیکنند؟ صفهای طویل اتومبیلها و راه بندانهای ناشی از آن در ساعتهای پر رفت و آمد از روز خود معضلی بزرگ است. اگر این دو دسته از مردم محل کار یا سکونتشان را با یکدیگر عوض کنند میتوان از تمام مسائلی چون آلودگی هوا، درگیری روانی و فعالیتهای پلیسهای راهنمایی بر سر چهار راهها اجتناب کرد: آنگاه خیابانها آن قدر خلوت و ساکت خواهند شد که میتوان بر سر تقاطعها نشست و منچ بازی کرد. ". …. ...
ماتیکانداستان ۲۳:۲۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ یک مینی مال تاریخى.. منیژه با گریه به سر چاه رسید سرش را تا ناف توی تاریکى چاه کرد و خسته فریاد زد: بیژن! بیییژن!. و دلو را به درون چاه انداخت!. دلو سنگین که به روشنایی دهانه چاه رسید. منیژه ذوق زده فریاد زد:. یوووووووسف!!!. بیژن ماهها در چاه منتظر بود و منیژه و زلیخا با هم کنار آمده بودند!!!. کبریت کم خطر/گزیده نثر و داستان طنز. به سلیقه علیرضا لبش. ...
ماتیکانداستان ۲۳:۰۹ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ فئودور میخاییلوویچ داستایفسکی، رماننویس-نویسنده داستان کوتاه- مقاله نویس مشهور و تأثیرگذار اهل روسیه بود ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیستها مانیفست خود را بر اساس نوشتههای داستایفسکی ارائه کردهاند …آثار:. جنایات و مکافات، برادران کارامازوف، یادداشتهای زیرزمینی، ابله، جنزدگان، داستان کوتاه رویای یک مرد مضحک و …. ...
ماتیکانداستان ۲۳:۰۹ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ بگذار کسی که این توضیحات من به دستش افتد و حوصله خواندن آن را داشته باشد مرا دیوانه بشمارد، یا حتی دانش آموزی، یا درستتر از همه م ولی خوب، اعلام میکنم که خواننده توضیحات اشتباه میکند و یقین من هیچ کاری با مرگ حتمی من ندارد. کافی است از آنها بپرسید، از یک یک شان بپرسید، که خوشبختی در چیست؟ اطمینان داشته باشید که خوشبختی کریستف کلمب زمانی نبود که آمریکا را کشف کرد بلکه زمانی خوشبخت بود که میکوشید آن را کشف کند. باور کنید، بالاترین سعادت او شاید سه روز بیش از آن بود که دنیای جدید را کشف کرد، هنگامی که خدمه کشتی اش سرکشی کرده بودند و در نهایت نومیدی میخواستند عقب گرد کنند و به اروپا باز گردند. اینجا صحبت دنیای جدید نیست، حتی اگر قرار بود آنجا مغلوب شود. کریستف کلمب میشود گفت آمریکا را ندیده مرد و در حقیقت ندانست کجا را کشف کرده است. اینجا صحبت زندگی است. فقط زندگی. صحبت تلاش در کشف زندگی است و نه در کشف آن، ولی بحث برای چه؟ ...
ماتیکانداستان ۲۲:۵۴ ۱۳۹۴/۰۷/۲۵ ﻓﺮﺍﺧﻮﺍﻥ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻓﯿﻠﻢ ۱۰۰ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﯼ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮ ﮔﺰﺍﺭﯼ ﺟﺸﻨﻮﺍﺭﻩ ﻓﯿﻠﻢ ۱۰۰، ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺗﻌﺪﺍﺩﯼ ﻓﯿﻠﻢ ۱۰۰ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﺍﺯ ﻓﯿﻠﻢ ﺳﺎﺯﺍﻥ ﻭ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﯾﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﺮﺻﻪ، ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ طرح یا فیلمنامههای کوتاه ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﺪﺍﮐﺜﺮ ﺗﺎ ﺗﺎﺭﯾﺦ ۳۰آبان ﺑﻪ ﺁﺩﺭﺱ بلوار هاشمیه، بین هاشمیه ۲۰و۲۲، حوزه هنری خراسان رضوی ﺍﺭﺳﺎﻝ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ سه ﺍﺛﺮ ﺑﺮﺗﺮ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺧﻼﻗﯿﺖ ﺩﺭ ﻧﻮﻉ ﻧﮕﺎﻩ، ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ. ...